طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

۲۰۶ مطلب با موضوع «یادداشت‌ها» ثبت شده است

یادی از حاج نادر طالب‌زاده، معلم دگرگونی، جرأت، امید و نقد و خمینی

گزیده:

  • او برای ما بیان‌کننده درکی وجودی و بی‌واسطه از انقلاب اسلامی بود. او انقلاب اسلامی را به مثابه یک دگرگونی ژرف، انسانی، درونی، باطنی و انفسی تجربه کرده بود و آن را این چنین روایت می‌کرد.
  • از جمله ویژگی‌های حاج نادر، یک جمع دشوارِ دیالکتیکی میان نقد و امید بود: حاج نادر سرشار از امید بود، آن قدر که وقتی آن چند ساعت دیدار با او دست می‌داد، تا یکی دو روز، انگار برق چشمانش در وجودمان جهیدن گرفته باشد، سر حال و پُر از نیرو برای دگرگونی اوضاع بودیم.
  • خمینی‌ای که او برایمان تفسیر می‌کرد، سراسر شور ویرانی نظم‌های ناهم‌ساز و ساختن جهانی دیگر بود.
  • شب که از نیمه می‌گذشت هر یک گوشه‌ای می‌خوابیدیم اما او فقط کمی می‌خوابید. قبل از اذان صبح بر می‌خواست و برای خود خلوت سحری داشت؛ نمی‌دانم در آن خلوت چه می‌کرد که بعد از نماز صبح، به عیان می‌دیدیم همچون تیر از چله کمان رها شده، برای حرکت و جنبیدن، نیرو و انگیزه داشت.

۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۳:۱۱
مجتبی نامخواه


تا کنون درباره ابعاد محتوایی ایده جشنواره علوم انسانی عمار توضیحاتی داده‌ایم اما ایده روش‌شناختی آن را کمتر به بحث گذاشته‌ایم.
تا حدودی هم طبیعی است. ما در حال تولدیم؛ در حال برگزاری نخستین دوره هستیم و تصور ما این است که این دوره، با تمام فعالیت‌های جانبی آن، از نشست‌های آموزشی تا برنامه تلویزیونی و نشریه و نشست‌های آغاز و انجام، خوشبینانه یک فراخوان مقدماتی است، برای دوره‌های بعد.
با این حال شاید لازم باشد نکاتی را درباره بُعد روش‌شناختی ایده جشنواره به بحث بگذارم. اگر بخواهم برای انجام بهتر این بحث، یک کتاب را به عنوان مبنای و متنی برای مباحثه معرفی کنم، آن کتاب این خواهد بود: «عکاسی روشی برای مطالعات اجتماعی». بخش مهمی از مبنای کار ما در جشنواره البته مستند است نه عکاسی ولی میان این دو اشتراک‌هایی وجود دارد.
ما تصور می‌کنیم علوم اجتماعی ایرانی، در کنار نقدها و کوشش‌های نظری، برای بالندگی نیازمند تحرک‌های مشاهداتی است. در وضعیت کنونی ما بیش از نظریه به مشاهده محتاجیم. بخشی از این مشاهده‌های به شکلی مستقیم انجام خواهد پذیرفت اما بخش مهم و شاید مهم‌تر، بهره‌مندی از مشاهده‌های موجود است.

۰ نظر ۲۸ بهمن ۰۰ ، ۱۵:۴۷
مجتبی نامخواه
متن زیر پرسشی است درباره پروژه فکری استاد فرامرز رفیع‌پور که در دیدار جمعی از همراهان جشنواره علوم انسانی عمار با ایشان، مطرح کردیم.

استاد رفیع‌پور به‌رغم تصمیم‌شان بر کناره‌گیری و انزوا، از همراهان و راه‌یاران جشنواره علوم انسانی عمار است و این از موهبت‌های این حرکت تازه آغاز شده است. ما در جشنواره علوم انسانی عمار همزمان که چشم امید به رویش ایده‌های نو داریم آرزومند بازخوانی پروژه‌های فکری مؤثر گذشته نیز هستیم. آرزو داریم نسل‌های جدیدتر، مشاهده‌های اندیش‌وران گذشته را بازیابند و نظریه‌هاشان را چارچوب مشاهده‌های تازه گردانند.

این ناسازگاری‌های زمانه ماست که شاید به علت فقدان ژورنالیسم اندیشه یا ضعف فراوان آن، کم‌مایه‌هایی پروژه‌باز، صاحب پروژه فکری شمرده می‌شوند و این سو و آن‌سو حرف از اندیشه‌هاشان در میان است اما امثال فرامرز رفیع‌پور، با این همه اثر مؤثر، بر کنجی افتاده و از برنامه فکری مهم و آثار به نسبت منسجم او سخنی به میان نیست.

سخن درباره پروژه فکری استاد رفیع‌پور البته مجال و بسط بیشتری می‌طلبد. متن زیر طرح تنها یک پرسش از این پروژه است. این پرسش در حاشیه کتاب توسعه و تضاد پرورانده شده و در دیداری پرسیده شده که در آغازین روزهای دی‌ماه، در کنار جمعی از همراهان جشنواره علوم انسانی عمار با ایشان داشتیم:

۰ نظر ۱۷ بهمن ۰۰ ، ۲۲:۴۲
مجتبی نامخواه
متن زیر یادداشتی است در حاشیه مستند بانو و کتاب مادر ایران. ایده اصلی این یادداشت، که پیش از این آن را در یک گفتگو به بحث گذاشته بودم عبارت است امکان‌های ساخت امر اجتماعی از طریق کشف و بازخوانی سویه‌های امر اجتماعی در تاریخ و تجربه اجتماعی و اکنونی‌مان.

یکی از نیازهای ضروری و فوری امروز ما ابداع و ایجاد امر اجتماعی است. ما در عمل جمعی خود فاقد بُعد اجتماعی هستیم؛ نه در سطح سیاستی، سیاست اجتماعی یا دست‌کم سیاست‌گذارانی متوجه ضرورت سیاست اجتماعی داریم و و نه در کنشگری اجتماعی‌مان معطوف به امر اجتماعی هستیم. در جشنواره عمار اما ما با یک سلسله از مستندها یا شاید هم با یک ژانر مستند و یک گونه از روایت مواجهیم که به مثابه نوعی سازوکار اکتشافی، به ما کمک می‌کند امکان‌هامان برای ایجاد امر اجتماعی را کشف کنیم و از طریق این اکتشاف‌ها به ابداع و سپس بازتولید امر اجتماعی بپردازیم. این گونه که در ادوار گوناگون و گذشته جشنواره عمار آثار متعددی از آن دیده‌ایم پرتره‌های از آدم‌های معمولی هستند که به تعبیر دقیقی که در جشنواره به کار می‌رود، قهرمان هستند.

۱ نظر ۰۴ بهمن ۰۰ ، ۱۵:۴۱
مجتبی نامخواه

درباره وجوه سه‌گانه برنامه پژوهشی و فرهنگی مرحوم رجایی

در زمانه جدایی، انسان‌هایی که به وصل کردن می‌اندیشند اهمیتی بسیاری دارند. این اهمیت هنگامی کلان‌تر می‌شود که بستر کوشش برای وصل انسان‌ها، در افق دو جامعه بوده و عبور از مرزهای جغرافیایی را هدف بگیرد. مرحوم محمد سرور رجایی از جمله این انسان‌های مهم زمانه ما بود. او راه خود را پیدا کرده بود. پروژه فرهنگی و فکری خود را شکل‌داده و زندگی خود را وقف ارتباطات میان‌فرهنگی ایران و افغانستان ساخته بود. توجه تامّ او به امر بینافرهنگی به او این امکان را داده بود که در میان‌سالی خط سیری مشخص را در پروژه‌اش تأسیس کند و در تداوم این سیر حرف‌های بدیعی بزند. حرف‌هایی که اگر او نمی‌گفت، هیچ وقت و در هیچ کجای دیگر برای ما گفته نمی‌شد.

۰ نظر ۱۲ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۳۶
مجتبی نامخواه

تلاشی برای طرح یک پاسخ درباره خوزستان، به مثابه یک مسئله اجتماعی

گزیده یادداشت:

  • همان طور که می‌دانیم در وضع کنونی ما و در برابر مسائلی مشابه خوزستان، سه رویکرد/پاسخ‌ کلی برجسته است: «باتوم» و بالاتر؛ «بطری آب معدنی» و «تانکر» که استعاره‌هایی هستند از رویکرد امنیتی، خیریه‌ای و جهادی-حاکمیتی. می‌خواهم در این ادامه توضیح بدهم که می‌توان و می‌باید به رویکرد چهارمی فکر کنیم؛ به رویکرد اجتماعی و اعتراضی.
  • نقطه مشترک سه رویکرد فوق (باتوم، بطری، تانکر) این است که می‌خواهند به صدای اعتراض «پاسخ» بدهند. در حالی که صدای اعتراض بیش و پیش از پاسخ، نیازمند شنیدن است. صدای اعتراض به ما امکان شناخت جامعه را می‌دهد. صدای اعتراض به ما می‌گوید چند دهه قبل در بالادست تصورشان این بود که بخشی از طبقه محروم زیر چرخ‌های توسعه له می‌شوند، اما خوزستان نشانه‌ روشنی است از این که به ما می‌گوید همه جامعه و اصل ایران در خطر است. این حرفی است که اعتراض به ما می‌گوید و جز اعتراض کسی به ما این را نمی‌گوید. اعتراض امکان قدسی شدن جامعه است.
  • آیا تفاوت نمی‌کند با باتوم  به اعتراض پاسخ بدهی یا با بطری و تانکر؟ بله خودِ پاسخ‌ها تفاوت دارند اما آیا غایت پاسخ‌ها هم تفاوت دارد؟ آیا در نتیجه که شنیده نشدن اعتراض است، تفاوتی وجود دارد؟ صدای اعتراض است که می‌تواند به ما امکان اندیشیدن به چگونگی توسعه را بدهد.
۰ نظر ۳۱ تیر ۰۰ ، ۱۴:۳۹
مجتبی نامخواه

مطالبی که تا کنون درباره خصوصی‌سازی در این صفحه منتشر شده، بیشتر پیرامون تحلیل اجتماعی این پدیده و به طور عمده ناظر به پنج پرسش زیر بوده است:

 

پرسش کلیدی

عنوان یادداشت‌ها

آدرس

چگونه در زمینه خصوصی‌سازی از ادراکی مشترک و مورد توافق محرومیم؟

خصوصی‌سازی‌ها و نابرابری: مسئله چیست؟ راه‌حل کدام است؟

http://tabagheh3.ir/1398/05/24

چگونه اعتراض به خصوصی‌سازی به یک نیروی اجتماعی جدید شکل داده است؟

مبشرانِ عصرِ فراتر

http://tabagheh3.ir/1398/05/08

چگونه اعتراض به خصوصی‌سازی نحوه مشارکت اجتماعی و سیاسی را تغییر داده است؟

کنشگری و مشارکت اجتماعی در ایرانِ آینده؛ مدرسه هفت تپه

http://tabagheh3.ir/1399/06/15

چگونه خصوصی‌سازی می‌تواند بر امید اجتماعی تأثیرگذار باشد؟

مدرسه هفت تپه و درکی اجتماعی از امید

http://tabagheh3.ir/1400/02/23

چگونه خصوصی‌سازی اصلی‌ترین حوزه‌های خدمات دولت را در بر می‌گیرد؟

جامعه‌شناسی یک پایان: درباره خصوصی‌سازی آموزش و پروش

http://tabagheh3.ir/1395/04/14

۰ نظر ۲۰ تیر ۰۰ ، ۱۹:۱۹
مجتبی نامخواه

در دل یک تاریخ پر از حادثه و قیام؛ در سده‌ای که در تجربه جمعی ما انبوهی از حرکت‌های ملی و منطقه‌ای، پارلمانی و پارتیزانی روی داده است؛ آن‌چه در پانزده خرداد 1342 رخ داد، به ظاهر یک رویداد خیلی مهم نیست. از انقلاب ملی مشروطه تا انقلاب‌های منطقه‌ای نهضت جنگل و نهضت آزادیستان، تا حرکت‌های پارتیزانی رئیسعلی دلواری و جهاد عشایر خوزستان، تا حرکت پارلمانی مدرس و نهضت ملی‌شدن صنعت نفت، تجربه‌ و تکاپوهای متراکمی از تاریخ معاصر ما هستند که جملگی در شکل‌گیری یک اراده ملیِ متوجه و معطوف به دگرگونی اساسی و انقلاب اسلامی نیز نقش داشته‌اند؛ اما در میان همه این‌ها قیام‌ها و رویدادها، چرا پانزده خرداد، اخگر آغاز آینده و انقلابی اسلامی است؟

امام خمینی در بیت آخر غزلی معروف، پس از تغزل‌هایی شگفت‌، چنین سروده‌اند: «سال‌ها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید‏/ ‏‏انتظار فرج از نیمه خرداد کشم». چرا در نظر امام خمینی دیگر رویدادها با تمام اهمیت‌شان، حادثه‌هایی‌ هستند که می‌آیند و می‌روند و این نیمه خرداد است که در تداوم یک هجر و عشق عرفانی، کانونی برای امید به رقم خوردن یک آینده اجتماعی و تاریخی است؟ نوشته زیر تلاش می‌کند به شکلی گذرا، طرحی از پاسخ به این پرسش را به دست بدهد.

۰ نظر ۱۷ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۱۰
مجتبی نامخواه

محافظه‌کاری دیگریِ ذاتیِ تغییرخواهی است و اگر نظم، امنیت و ایستایی جوامع را تأمین می‌کند، تغییر تمهید کننده پویایی و عدالت است. محافظه‌کاری قتلگاه، تغییرخواهی، انقلابی‌گری، عدالت‌خواهی است اما این بدان معنا نیست که محافظه‌کارها یک‌سره با عدالت در ستیزند. آن‌ها عدالت را نفی نمی‌کنند بلکه تغییراتی که زمینه‌ساز عدالت است را پی نمی‌گیرند یا بر نمی‌تابند.

عدالت دشمنانی دارد. در مقام نظر و دست‌کم در جهان فکری و در زمانه ما، محافظه‌کاران و هواداران لیبرالیسم(کاپیتالیسم)، برجسته‌ترین‌شان هستند. با این همه نه محافظه‌کاران و نه لیبرال‌ها عدالت را نه تنها نفی نمی‌کنند بلکه در نوشتجات خود برجسته هم می‌کنند.

۰ نظر ۰۶ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۰۲
مجتبی نامخواه

از منظر اسلامی، حکمی و اجتماعی که به سیاست بنگریم، یکی از دو مسئله سیاست این است که سیاست‌مداران، خواست اجتماعی را نمایندگی نکنند: در این صورت سیاست‌مداران و سیاست، به عناصر و میدانی برای تخریب «جامعه» تبدیل خواهند شد. وضعیتی که ما نیز کم و بیش، بدان دچاریم.

نانمایندگیِ سیاست‌مداران رسمی، احزاب سیاسی و الیت اصولگرا/ اصلاح طلب، بسیار بیشتر از آن است که در رسانه‌های رسمی بازتاب داده می‌شود؛ و بسیار بیشتر از آن است که گفتگو از این نانمایندگی، نیازمند پیمودن مسیر و استدلالی باشد. با این حال می‌توانیم به یاد بیاوریم که مطابق برخی پیمایش ها، از جمله موج اخیر سنجش نگرش ایرانیان، ضریب نفوذ دو جناح رسمی، چیزی است در حدود ۱۵ درصد: اقلیت محض در جامعه و اکثریت مطلق در سیاست. این به آن معنا است که حتی با تایید صلاحیت کلیه نامزدهای این دو جناح و غیره، مسئله نانمایندگی حل نمی‌شود. باید برای وضعیت نانمایندگی، نگران باشیم اما نباید از خاطر ببریم که نانمایندگی کنونی، مسئله‌ای نیست که با رویدادهای سیاسی و حقوقی ایجاد شده باشد و با احراز صلاحیت کلیه نامزدها، «و غیره» و نیز کلیه ثبت نام کنندگان در وزارت کشور، حل شود.

۰ نظر ۰۶ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۰۵
مجتبی نامخواه

در شرایط کنونی که سیاست‌زدگی از یک‌سو و سیاست‌گریزی از سویی دیگر در فراز است؛ در وضعیتی که معنا و خِرَد، بیشتر از هر زمان دیگری از ورطه سیاستِ جامعه ما رخت برکشیده است؛ ایده جنگ فقر و غنا، که امام خمینی گذشته و آینده انقلاب اسلامی را در چارچوب آن تصویر و تحلیل می‌کردند، بیش از همیشه برای بازگرداندن معنا به سیاست و بازسازی سیاست ایرانی راهگشا است. متن زیر تلاش می‌کند نشان بدهد چگونه مسئله سیاست، نزاع‌های متداول، آسیب‌شناسی‌ها و گفتارهای کنونی نیست و ما برای احیای سیاست بیش از هر چیز دیگری، نیازمند توجهی تام به جنگ فقر و غنا هستیم.

۰ نظر ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۴۳
مجتبی نامخواه
متن زیر یادداشتی است که در گرامی‌داشت مرحوم محمدعلی ابرآویز (1317-1392) آهنگ‌ساز انقلابی نوشته شده است. زمان نگارش این متن حوالی ایام درگذشت او بوده و امیدوارم بازنشر و بایگانی آن در این صفحه در ادامه مباحث پیشین درباره موسیقی و انقلاب اسلامی و برای مخاطبین علاقه‌مند به این مباحث مفید باشد.

 

درآمدی بر جامعه شناسی موسیقی انقلاب اسلامی

در حاشیه یادی از مرحوم ابرآویز

 

 

 بازشناسی موسیقی انقلاب اسلامی به مثابه یک موجود اجتماعی و از منظر تأثیر و تأثراتی که با جامعه­ داشته، راهی کم­تر طی شده است که هم از منظر مطالعات موسیقی، هم از منظر مطالعه و فهم انقلاب اسلامی، کاملا مورد نیاز است. جامعه­شناسی موسیقی انقلاب اسلامی ما را به بازشناسی گونه­ای از موسیقی می­رساند که تمایزات قابل ملاحظه­ای با دیگر موسیقی­های زمان خود دارد: از یک­سو مرزهای روشنی با موسیقی انقلابی در معنای توده­ای و چپیِ خود دارد و از سوی ­دیگر واجد تمایزاتی بنیادینی با موسیقی مدرن و «هنر برای هنر» است.

موسیقی انقلاب اسلامی باعث پیوند موسیقی ایرانی با «امروز» می­شود. به نوعی می­توان گفت آنچه موسیقی ایرانی را از حالت ابژ­ه­­گی نسبت به فضای تجدد خارج می­سازد، پیدایش موسیقی انقلاب اسلامی است. به گونه­ای که موسیقی اصیل ایرانی تا قبل از آن تنها یک موجود خاطره­انگیز است و تازه پس از آن تبدیل به یک موجود زنده اجتماعی و واجد تأثیرات در تحولات روز اجتماع می­‌شود.

۰ نظر ۲۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۳
مجتبی نامخواه
متن زیر یادداشتی است پیرامون چگونگی تبدیل زائر آیین اربعین به کنشگر جنبش اربعین و بحثی پیرامون سطوح چهارگانه عدالت اجتماعی در سخنان امام حسین(ع) به مثابه اهداف این جنبش آیینی. متن زیر ویراست دوم یادداشتی است که پاییز سال گذشته در نشریه مرکز پژوهش و نشر آثار ستاد بازسازی عتبات منتشر شده است.

اربعین؛ حرکت، محبت و  عدالت

به احتمال زیاد کلیه کسانی که تجربه شرکت در راهپیمایی اربعین را داشته‌اند تصدیق می‌کنند که دو عنصر مهم در این رویداد عبارت است از حرکت و محبت. تجربه اربعین حامل یک شورِ تحرک‌بخش و سپس یک محبت الفت‌بخش میان کلیه کسانی است که در نقش‌های مختلف زائر - خادم در این رویداد شرکت می‌کنند.

زائر باشی یا خادم، دیگریِ خود را عمیقاً دوست می‌داری؛ خادمی که در خنکای صبح روی جاده سرد می‌نشیند تا سینی‌ای پر از ظرف غذا را روی سر خود بگیرد؛ تا زائران راحت‌تر ظرف‌های صبحانه را بردارند؛ و زائری که خم می‌شود و بر دست و پای خادمِ نشسته بوسه می‌زند؛ گویی جایی خارج از منطق‌ داد و ستدهای این جهان زندگی می‌کنند؛ و مگر جلوه‌های محبت زائر- خادم محدود به این قبیل رویدادهاست؟

دیگر آن‌که زائر باشی یا خادم در تمام طول روزها و حتی شب‌هایی که در مسیر راهپیمایی هستی، در حال تحرکی: حرکت به سوی زیارت و یا حرکت برای خدمت.

پرسش اما این‌جاست که این حرکت و محبت که در جوشش و جنبش اربعین به فراز می‌رسد؛ معطوف به چه نظمی است؟ به دیگر روی بازه اربعین، چه بازتابی در پس از اربعین و در جریان جاری زندگی و جامعه دارد؟ آیا حرکت و محبت اربعین، نمی‌تواند به برآمدن یک الگوی متمایز از روابط اجتماعی در جوامع پس از آن کمک کند؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت است؛ اگر حرکت و محبتِ جنبش و جوشش اربعین، دینامیسم یک تغییر اجتماعی است، که هست؛ این تغییر چه جهت‌گیری‌های کلی‌ای دارد؟

۰ نظر ۲۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۱:۴۲
مجتبی نامخواه

بایگانی نوشته‌هایم در شبکه‌های اجتماعی

متن زیر به عنوان دیباچه‌ای روش‌شناختی پیرامون ایده الهیات عدالت‌خواهی، در پی آن است که به این سه پرسش اصلی پاسخ بگوید: «الهیات عدالت‌خواهی چه می‌گوید و چه هدفی دارد؟»، «از منظر الهیات عدالت‌خواهی، دین چیست؟» و «اندیشه اسلامی معاصر، الهیات عدالت‌خواهی را در کارهای چه متفکرانی تجربه کرده است؟».

 

طی یکی دو سال اخیر بحث‌هایی تحت عنوان «الهیات عدالت‌خواهی»، مطرح شده است. ایده الهیات عدالت‌خواهی چیست و چه می‌گوید؟

استدلال اصلی‌ای که در کلیت این مبحث مطرح است، به طور خلاصه شامل این موارد است:

1. کنش عدالت‌خواهانه، مهم‌ترین کنش اجتماعی از منظر باور ما و نیز از زاویه زمانه ماست.

2. ما برای این کنش اجتماعی نیازمند دانش و بینش هستیم. نیازمند معانی‌ای هستیم که به ما عقلانیت لازم برای طراحی اقدام عدالت‌خواهانه را بدهد؛ به ما امکان اولویت‌بندی بدهد؛ در حرکت‌هامان روح بدمد و به کنش‌هامان جهت بدهد.

3. الهیات به معنای آن‌چه بی‌واسطه یا با واسطه از طرق وحیانی و لدنی به ما رسیده، مهم‌ترین و یکی از در دسترس‌ترین منابع معرفتی است که ما برای این منظور در اختیار داریم. آیات قرآن، جملات نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه، روایات اهل‌بیت(ع) و نیایش‌های رسیده از امامانی پاک و معصوم، جملگی در عداد منابعی هستند که می‌توانند معرفت مورد نیاز ما برای اقدام عدالت‌خواهانه را تأمین کنند.

۰ نظر ۱۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۵:۰۷
مجتبی نامخواه