طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

۹ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

درباره ضرورت اندیشیدن به تضادهای اصلیِ منتهی به پیشرفت

متن زیر بخش دوم از دوگانه‌ای است که به موانع اندیشیدن به پیشرفت می‌پردازد. این یادداشت در هفتمین شماره از مجله دانشمند منتشر شده است. بخش اول با عنوان «فراسوی یاوه درباره ضرورت اندیشیدن انضمامی به پیشرفت» منتشر شده است.

از نقطه نظر حکمی و از دیدگاه نظریه‌ای صدرایی، پیشرفت جوامع اگر جهتی متعالی داشته باشد، در چارچوب نظریه و مفهوم «فیض» صورت‌بندی می‌شود. بر اساس این نظریه زمینه به دست آوردن فیض، حرکت جوهری و تضاد است.[1] در متن تضادهای حقیقی جوامع انسانی پیشرفت حاصل می‌شود. تضاد حق و باطل که در جوامع انسانی حول تضاد ظلم و عدل تعین می‌یابد اصلی‌ترین تضاد توحیدی جوامع است. همه نظریه‌های اجتماعی کم و بیش یک تضاد را در جوامع روایت می‌کنند؛ چه به آن تضاد تصریح کنند و چه ان را پنهان و حتی انکار کنند. در این جا وجوه معرفتی پیشرفت خود را نشان می‌دهد؟ کدام تضاد پیشرفت را ممکن می‌کند؟ روایت کدام نظریه درباره تضاد اصلی جوامع در حقیقت صادق و در واقیت کارآمد است؟

۰ نظر ۲۰ آذر ۰۱ ، ۱۳:۲۹
مجتبی نامخواه
طی سال‌های اخیر نهاد دین به طرز محسوسی اجتماعی شده است. این اجتماعی‌شدن در در لایه‌هایی که نهاد دین در ارتباط مستقیم با مردم قرار می‌گیرد، مانند فعالیت‌های تبلیغی طلاب و روحانیون برجستگی خاصی دارد. زمین لرزهای کرمانشاه (1396 و 1397)، سیل‌های خوزستان، لرستان و بخش‌های دیگر (فروردین 1398) و کرونا (اسفند 1398) از جمله حوادث طبیعی بود که از یک‌سو نشانه‌های اجتماعی‌شدن تبلیغ دینی را آشکار کرد و از سویی دیگر به فرایند اجتماعی تبلیغ کمک برجسته‌ای کرد. در ایام وقوع این رویدادها در مدیریت حوزه علمیه، مسئولیت بخشی را بر عهده داشتم که راهبرد اصلی آن «اجتماعی شدن تبلیغ» بود. متن زیر مقدمه یکی از بخش‌نامه‌هایی است که قسمت‌های مرتبط در مدیریت حوزه‌های علمیه را به همکاری در این فرایند دعوت می‌کند. این فراخوان در ایام ماه مبارک شعبان و در آستانه موسم تبلیغی تدوین و ابلاغ شده است.

 

بروز حوادث حوادث طبیعی امری متداول در دنیا و از اقتضائات زیستن در جهان طبیعی است؛ مسئله‌ی مهم اما چگونگی مواجهه اجتماعی با این حوادث است. این توانایی‌های مدنی و امکان‌های جهان اجتماعی است که به ماده‌ی سیل، صورتِ یک بحران فراگیر می‌بخشد یا آن را تا سر حد فرصتی برای همبستگی اجتماعی، بسط کنشگری یاریگری اجتماعی و بازسازی مدنیت اجتماعی ارتقاء می‌دهد و انسان‌ها را از مواهب طبیعی آن برخوردار می‌سازد.

حوزه‌های علمیه به مثابه حاملان آموزه‌های آخرین دین آسمانی، تنها در برابر سعادت اخروی انسان‌ها مسئول نیستند. طلاب و مبلغان اسلامی، بر خلاف آموزه‌های جامعه‌گریزِ همچنان رایج، در برابر دنیا و آخرت جوامع انسانی مسئولند و دستیابی به سعادت اخروی را از معبر بهزیستن دنیوی پی می‌گیرند. امروز و در میانه‌ی بحرانی عام و شامل، حوزه‌های علمیه رسالت و امکانی یافته‌اند تا با مسئله‌ای عام و عینی مواجهه شوند؛ برای کاهش آلام افراد آسیب دیده اقدام نمایند و رسالت توحیدی، مسئولیت مکتبی و وظایف انسانی خود را به انجام برسانند.

۰ نظر ۲۰ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۹
مجتبی نامخواه
بخش مهمی از زمینه‌های اتفاقات پس از شهریور 1401 محصول از میان رفتن نقطه تعادل میان شرع، عرف و قانون است. متن زیر تلاشی است برای ارائه ترسیمی از مختصات این نقطه؛ یا ارائه چارچوبی برای این تلاش.

1. حکومت دینی، آن‌چنان که در اندیشه امام خمینی طرح و در جریان ایده و نهضت انقلاب اسلامی دنبال شد، به معنای حکومت شرعی در برابر حکومت عرفی نیست. معنا و روایت انقلاب اسلامی از حکومت و دولت دینی، در برابر شریعت‌گرایی سلفی و طالبانی و عرفی‌گرایی سکولار قرار داشته و از حکومت دینی به معنای برقراری نوعی از تعادل در لحاظ شرع، عرف(مصلحت) و قانون دفاع می‌کند.

2. حکومت دینی در پی تعادل شرع و عرف (و قانون) است چون اساسا در لحظه این تعادل است که ممکن می‌شود. نه فقط در حدوث بلکه در بقا آن هم این تعادل مهم است. به این معنا که به هر اندازه از این تعادل کاسته شود، امکان‌هایش برای حکمرانی از میان می‌رود. به یک معنا حکمرانی یعنی کشف این تعادل و هنر حکمرانی، درک تجربه‌هایی است که به کشف این نقطه تعادل کمک کند.
این تعادل نه فقط در حکومت و نظام که در خود انقلاب و نهضت هم بر قرار بود. همچنان که در تجربه انقلاب اسلامی ۵۷ و در خود انقلاب پیامبر اکرم(ص) نیز برقرار بود‌.

3. «حدی» از این تعادل در خود شرع هم لحاظ شده است. این «حد» به این منظور و بدان میزان است که شرع را ممکن کند. شرع و حتی عالی‌ترین سرچشمه شرع که وحی است، در گفتگو با زمینه اجتماعی و عرف متولد می‌شود. این گفتگو به این معنا نیست که شرع و وحی از اطلاق شرع و وحی بودن دست بردارد و تخته‌بند زمینه و زمانه عرف شود اما بدین دلیل است که در تعامل با عرف است که شرع ممکن می‌شود.
اگر بخواهیم از باب تقریب به ذهن مثال بزنیم و عرف را همان مردم بدانیم، حاکمیت دین (یا همان شرع) منهای عرف (یا همان مردم)، عبارت است از داعش. این ایده صریح انقلاب اسلامی و از بنیانی‌ترین استدلال‌های آن است.

۰ نظر ۱۶ آذر ۰۱ ، ۱۳:۴۳
مجتبی نامخواه

اندکی در نقد نسبت برنامه اجتماعی و تدبیر امنیتی

 

متن زیر یادداشت کوتاهی است که آبان‌ماه 1401 در نقد برخی پاسخ‌ها حاکمیتی به اتفاقات پس از شهریور در کانال تلگرام @tabagheh3_ir منتشر شده است.

این متن را چندروز پیش در حاشیه یادداشتی که از جانب یکی از مشاوران ریاست مجلس منتشر شده بود، نوشتم اما چون چندان مهم نبود در یادداشت‌های روزانه‌ آرشیو کردم. امروز موضع مشابهی از سوی ریاست مجلس نشان داد مسئله احتمالاً کمی جدی باشد. انتشار آن را خالی از فایده ندیدم:

در صفحه شخصی فردی که دیدگاه‌های بخش مهمی از صاحبان قدرت را بازتاب می‌دهد دیدم که در ضمن یک مطلب طولانی نوشته بود:
«در این روزها من از نزدیک دیده ام ذهن سیستم بیش از آنکه درگیر سرکوب باشد، درگیر اصلاحاتی است که باید بکند. بحث های بسیار پر حرارتی در جریان است که بخشی از جامعه دیده نشده و باید بشود. می‌دانند و‌ می‌دانیم بدون یک برنامه اجتماعی، تدبیر امنیتی عقیم می ماند.»

شاید این موارد اشتباه‌هایی موردی و نگارشی از نویسنده جملات فوق باشد، اما در کل دو نکته جالب توجه است: یکی این که اگر روزی حکمرانان سخن از «اصلاح» و «برنامه اجتماعی» به میان بیاورند، آن روز به راحتی به دست نخواهد آمد. آن روز «این روزها» است و از پس چهل روز دشوار فراخواهد رسید. دیگر این که ایده‌های اصلاح‌گرایانه به عنوان «شرط عقیم نماندن تدبیر امنیتی» مطرح است نه به مثابه یک ایده اصیل!
این دو مشخصه بارز تفوق تفکر ثبات‌گرا و نظم‌گراست.

۰ نظر ۱۶ آذر ۰۱ ، ۱۳:۳۸
مجتبی نامخواه
متن زیر که در روزهای آغازین مهرماه در ضمن چند توییت در @Namkhah1 منتشر شده به نقد شبه‌تحلیل‌ها درباره اتفاقات پس از شهریور 1401 می‌پردازد. در بعدها در گفتگویی این بحث را کمی بیشتر باز کردم.

می‌گوید: «کوخ‌نشینان موجوداتی هستند که وطن ندارند و، چون وطن ندارند، و نمی‌دانند وطن چیست، آن را نابود می‌کنند … ما هنوز نتوانسته‌ایم توضیح دهیم که کوخ‌نشینان [ در جریان انقلاب اسلامی]چه بر سر ملّیت ایرانی آوردند … آیا این خیزش ملّی همان توضیح در عمل نیست؟ من فکر می‌کنم هست.»

‏این گویاترین استدلال جواد طباطبایی و ایده ایرانشهری برای صورت‌بندی اتفاقات اخیر تحت عنوان «انقلاب ملی» است. این تحلیل با همه دور بودنش از واقعیت، از ایده «انقلاب زنانه» ژاک رانسیر و دیگران و از ایده «انقلاب جهانی» اسلاوی ژیژک، صادقانه و صریح‌تر است.

۰ نظر ۱۶ آذر ۰۱ ، ۱۳:۳۲
مجتبی نامخواه
این یادداشت که در روزهای آغازین مردادماه گذشته در صفحه @namkhahmojtaba در اینستاگرام منتشر شده، به بهانه انتشار یک حکم قضایی، وضع کنونی در نسبت میان ضابطه‌های حقوقی و ضابطان امنیتی را نقد کرده و عدالت‌خواهی گرفتار آمده در این نسبت را بررسی می‌کند.

انتشار حکم وحید اشتری فعال عدالت‌خواه، حاکی از یک فرامتن ناکارآمد قضایی و حقوقی است. هنوز یک ماه از تذکر رهبر انقلاب به دستگاه قضایی مبنی بر عدم تأثیرپذیری رویه‌های قضایی از ضابطان نگذشته که ادبیات غیرحقوقی موجود در متن موسوم به حکم، به نحوی آشکارا تفوق ضابطان بر ضابطه و جامعه را روایت کرده است. رویه‌هایی ناامیدکننده‌ که با بیانیه تکمیلی دستگاه قضا مشخص شد نه یک اشتباه موردی، که نتیجه کلیت وضع موجود است. در این رابطه لازم است به اختصار نکاتی طرح گردد:

۱. تفوق ضابطان بر رویه دادرسی، که به تصریح مورد نقد و اعتراض اخیر رهبر انقلاب بوده؛ فراتر از یک تذکر حقوقی، ایده‌ای بنیادین و نشانه‌ای مهم از یک آرمان گسترده در متن الهیات انقلاب اسلامی است. خروج ضابطان از مسئولیت اصلی و تفوق ضابطان بر ضابطه در میدان‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، برای انقلابی که آرمان آزادی آن، دوشادوش عدالت و معنویت در صف نخست خواست‌های ملی مطرح شده است، آسیبی نگران کننده است.

۰ نظر ۱۶ آذر ۰۱ ، ۱۳:۲۲
مجتبی نامخواه

درباره ضرورت اندیشیدن انضمامی به پیشرفت

متن زیر بخش نخست از دوگانه‌ای است که به موانع اندیشیدن به پیشرفت می‌پردازد. این یادداشت در ششمین شماره از مجله دانشمند منتشر شده است.

از جمله مهم‌ترین و سترگ‌ترین موانع ما در مسیر پیشرفت و اندیشیدن بدان، بلیه انتزاع‌اندیشی است. بلیه‌ای مؤلمه که اندیشیدن به پیشرفت را اغلب به مرز امتناع کشانده است. اندیشیدن درباره پیشرفت منهای ملاقات با واقعیت عبارت است از «بحث‌های ذهنی» و «مباحث تئوریک بدون توجه به خارج و واقعیات» که امکان خلق نظریه و ایده را از ما گرفته است. در نتیجه می‌بینیم گاهی حاصل پژوهش‌ درباب پیشرفت، در عالی‌ترین سطوح به انشاهای توتولوژیک و کلی‌گویی‌های بی‌حاصل و کلامی می‌ماند.

برای توضیح بیشتر مرور یک تجربه تلخ، خالی از لطف نیست. چند سال قبل از سوی یک مرکز پژوهشیِ رسمی متنی منتشر شد که عنوان «سند پایه الگوی پیشرفت» را یدک می‌کشید و با عناوین مجعولی از این دست توصیف و تجلیل می‌شد. متن مملو بود از گویه‌هایی بدیهی که می‌توانست بداهه‌گویی‌های یک ذهن خطابی و بخشی‌هایی از خطابه‌های تکراری و رسمی باشد اما نبود، محصول سال‌ها پژوهش یک و یا شاید یک سلسله از مراکز پژوهشی معظم بود!

۰ نظر ۱۳ آذر ۰۱ ، ۲۱:۴۶
مجتبی نامخواه

تحجر، به تجددزدگی امکان اجتماعی می‌دهد

 

گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مجتبی نامخواه درباره وقایع اخیر کشور- بخش دوم

بحث عمده در این بخش از گفتگو این است که ما در تقاطع دو طیف تحلیلی، دچار یک از هم‌گسیختگی تحلیلی شده‌ایم. این وضعیت به برآمدن چهار چارچوب فکری منجر شده که هم‌دیگر را نفی‌کنند در حالی که راه‌حل، تعامل میان این سطوح است.
در ادامه تلاش کرده‌ام در حد توان نشان بدهم چگونه بحران در تلاقی و تعاطی کاستی‌ها زاده می‌شود. این کاستی‌ها در وضع کنونی ما عبارتند از شکست ساختاری و سیاستی در حوزه فرهنگ، بسط تمایلات فکری و سیاستی نسبت به به تحجر تجدد و از همه مهم‌تر نابرابری اجتماعی و «عقب‌ماندگی در عدالت» که موجب ویرانی جامعه و فرهنگ شده است.

 

محمد حسن امانی، خبرنگار: وقایع مختلفی درطول سالیان اخیر در کشور رخ داده که در همه آنها دانش جامعه‌شناسی تلاش کرده تحلیل خود را از قضایا ارائه کند و راهی برای فهم پدیده‌ها بیابد. اما به‌نظر می‌رسد در هر برهه شاهد نوعی بهت‌زدگی نسبت به مسائل هستیم و جامعه‌شناسی ما امکان چندانی برای فهم مسائل به ما نمی‌دهد. در بخش نخست گفت‌وگو با مجتبی نامخواه، پژهشگر دانش اجتماعی مسلمین و مدیرگروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) امکان‌های موجود در سنت فکری خودمان و در دانش جامعه‌شناسی برای فهم مسائل اجتماعی را مورد بررسی قرار دادیم. بخش اول این گفت‌وگو روز گذشته در همین صفحه منتشر شد. نامخواه در این بخش از گفت‌وگو تاکید کرد: «جامعه‌شناسی ما اعم از طرح درس‌های ما، گسترش رشته‌های ما و ترجمه‌ها و تالیف‌های ما به مقوله‌هایی از قبیل اعتراض و جنبش و شورش و حتی عنوان عام‌تر تغییرات اجتماعی بی‌توجه است.» لذا از این جهت «در شناخت مقولاتی مثل جنبش و اعتراض و شورش و تغییرات اجتماعی و مقولاتی از این دست، دچار فقر نظری هستیم

وی در این گفت‌وگو با تاکید بر اینکه فقر درک ما از اعتراض هم در حوزه درک جامعه‌شناختی است؛ هم در حوزه فلسفی و الهیاتی، گفت: «ما به‌جز فقر نظری، فقر مشاهداتی نیز داریم. اگر تعبیر درستی باشد، ریشه مشکل ما به فقر مشاهداتی برمی‌گردد، یعنی میل به دیدن واقعیت در ما به‌شدت ضعیف است و این یک ریشه نهادی و تاریخی دارد

۰ نظر ۱۲ آذر ۰۱ ، ۲۱:۲۵
مجتبی نامخواه

امکان‌های سنت فلسفی و الهیاتی خود را برای درک اعتراض به کار نمی‌گیریم

 

گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مجتبی نامخواه درباره وقایع اخیر کشور- بخش نخست

متن زیر بخش نخست گفتگو با صفحه اندیشه روزنامه فرهیختگان است درباره اتفاقات پس از شهرویر 1401 است. در این بخش بیشتر در این باره بحث کرده‌ام که گویا ما علاقه‌ای نداریم امکان‌های سنت خود را برای شناخت تغییرات اجتماعی فعال و بالفعل کنیم. در حالی که در طلیعه و تأسیس فلسفه اسلامی، آن‌گاه که حکمت عملی و علم مدنی در حال متولد شدن است فارابی این چنین استدلال می‌کند که  درک تغییرات جزئی زمانی، «فضیلت فکری» محسوب می‌شود و ما اکنون دچار افکار و جریان‌های فکری بی‌فضیلتیم.

محمد حسن امانی، خبرنگار: وقایع مختلفی در طول سالیان اخیر در کشور رخ داده که در همه آنها دانش جامعه‌شناسی تلاش کرده تحلیل خود را از قضایا ارائه کند و راهی برای فهم پدیده‌ها بیابد. اما به‌نظر می‌رسد در هر برهه شاهد نوعی بهت‌زدگی نسبت به مسائل هستیم و جامعه‌شناسی ما امکان چندانی برای فهم مسائل به ما نمی‌دهد. در گفت‌وگو با مجتبی نامخواه، پژوهشگر دانش اجتماعی مسلمین و مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) ضمن بررسی اتفاقات اخیر در کشور، امکان‌های موجود در سنت فکری خودمان و در دانش جامعه‌شناسی برای فهم مسائل اجتماعی را مورد بررسی قرار دادیم. بخش اول از این گفت‌وگو را در ادامه از نظر می‌گذرانید‌.

 

گویا در جمهوری اسلامی سیاست، سیاست غافلگیر شدن است و مسائلی مثل دی 96 یا آبان 98 یا مساله مهسا امینی به وجود می‌آید و نه‌تنها مدیریت بحرانی انجام نمی‌شود بلکه تحلیل‌های سطحی که بتواند کمی وضعیت را مشخص کند بیرون نمی‌آید و صرفا همیشه یک غافلگیری حاکم می‌شود و حالتی از بهت‌زدگی برای مسئولان و تحلیلگران پیش می‌آید. ریشه این مساله در کجا است؟ و چرا ما حتی نمی‌توانیم چند سال آینده کشور را پیش‌بینی کنیم؟

 

بخش مهمی از این ناتوانی ما به ناتوانی نظری بر می‌گردد. یعنی هم از نظر جامعه‌شناختی و هم از نظر تحلیل اجتماعی، ما در شناخت مقولاتی مثل جنبش و اعتراض و شورش و تغییرات اجتماعی و مقولاتی از این دست، دچار فقر نظری هستیم. بخشی از ناتوانی ما به این فقر نظری ما برمی‌گردد. فقر نظری یعنی اینکه یا آثار مهم و آثار جدید را در این زمینه نخوانده‌ایم یا خیلی نخوانده‌ایم و جدی نگرفته‌ایم.

۰ نظر ۱۲ آذر ۰۱ ، ۲۱:۱۷
مجتبی نامخواه