درباره خمینیخوانی
ما بیشتر امام خمینی را از طریق تبلیغات و خطابههای مناسبتی میشناسیم. اغلب پارهای از سخنرانیهای ایشان را بنا به صلاحدید دروازهبانان رسانههای رسمی و غیررسمی شنیده و یا خواندهایم و بس. این خرده شناختها هنگامی که به محبت ما به امام خمینی ضمیمه میشود، سازهای را تشکیل میدهد که با اصلی نسبت ما با امام خمینیبر دوش آن است. این محبتها و آن گفتارها در جای خود خوب است اما وقتثی از جایگاه خود خارج شده و باعث شود ما برای شناخت امام هیچ تلاشی نکنیم، هیچ کتابی نخوانیم و هیچ تأملی نداشته باشیم؛ در این شرایط میتوانیم بگوییم یک امر خوب به ضد خود تبدیل شده است. مسئله این است که تصویر و تفسیری که این خطابهها و علاقهها از امام خمینی به دست میدهد، تفسیری نیست که بتواند وضعیتی را تغییر بدهد، یا نیروی اجتماعی لازم برای این کار را فراهم کند. در حالی که امام خمینی مهمترین تغییر دهنده تاریخ و جامعه ما بوده و ما همچنان نیازمند درک و ادامه آن تغییرات هستیم.
به طور کل مطالعه ما درباره امام خمینی و خمینیخوانی میتواند سه گام را شامل شود: نخستین گام که مهمترین آن هم هست آثار خود امام است. این آثار در یک تفسیر کلی، با تسامح در عنوان گذاری، به دو سطح مبانی و حکمت عملی قابل تقسیم است. مهمترین اثر امام خمینی در کل آثار امام خمینی، در سطح حکمت عملی او قرار دارد و صحیفه امام است. اثری حاوی قریب به نیم قرن کوشش فکری او برای هدفی که در سراآغاز صحیفه از آن به «قیام لله» تعبیر میکنند.
ساخت فکری امام خمینی به گونهای است که در آن جمیع علوم عملی دانسته میشود؛ یا کمال انسان به عقل عملی است؛ و در کل مقوله «عمل» به گونهای در ساخت معرفتشناختی و انسانشناختی امام خمینی اهمیت دارد که در تاریخ و تطور اندیشه اسلامی کم سابقه یا در موارد بیسابقه است. بنابراین «صحبفه امام» خمینی، که با تعبیری تسامحی حکمت عملی امام خمینی است، حامل مهمترین وجه، وجه ممیزه اندیشه ایشان و نیز حاوی آخرین آرا تفکر امام خمینی است.
اگر چه تمام ادوار فکری امام خمینی که مجلدات این اثر ثبت شده واجد اهمیت است اما به خاطر سهولت در مطالعه، میتوان بخش مهمی از حکمت عملی امام را در جلد آخر صحیفه و به زبانی ساده و روان مطالعه کرد. این جلد از دو جهت اهمیت دارد: یکی این که در بردارنده آراء، دردها و دغدغههای امام خمینی در آخرین سال زندگیشان است. دیگر این که سال آخر امام خمینی، آنچنان که در مروری کلی بر متن صحیفه امام هم مشخص است، در بردارنده یک پروژه فکری برای جمعبندی تجربه نظری و عملی امام خمینی است. گویی امام خمینی در حال جمعبندی، بازخوانی و صورتبندی مجدد ایده کلی خود است.
مرحوم روحالله نامداری ناظر به اهمیت این دوره، اهم پیامهای سال آخر را با مقدماتی در کتابی با عنوان «جدال دو اسلام» گردآوری کرده که برای کسانی که کتاب دوره صحیفه را در اختیار ندارند، مشکل دسترسی را هم حل کرده باشد.
کتاب دیگری که در همین سطح حکمت عملی امام اهمیت دارد کتاب «ولایت فقیه» امام خمینی است. اغلب گمان میشود این یک کتاب فقهی است؛ یا این که به سیاق کتابهای در زمینه تفاسیر پسینی از ولایت فقیه، یک کتاب سیاسی یا پاسخ به شبهات است. در حالی که این اثر، به ویژه در سی صفحه آغاز و سی صفحه پایانی، حاوی یک تفسیر اجتماعی، انتقادی و مترقی از دین معاصر و یک طرح اجتماعی مهم برای کنشگری و اقدام است.
در دسته دیگر آثار حاوی مبانی اندیشه امام خمینی قرار دارد. اغلب آثار نوشته شده توسط امام خمینی در این دسته قرار دارد. به ویژه برای مخاطبان عمومیتر، آثار اخلاقی و عرفان عملی ایشان بدیع، جذاب و ضروری است. هر چند در سطوح تخصصیتر آثار ایشان در عرفان، فقه، اصول و فلسفه نیز چنین است. این آثار اگر چه حامل بنیادهای نظری امام خمینی در زمینه کنش اجتماعی و سیاسی را هم در بر دارد اما بیش از هر چیز یک سلسله از آثار اخلاقی با طرحهایی نو و دوستداشتنی در ارائه آموزههای اخلاقی است. اگر چه معرفی این آثار بر عهده اهل آن است اما از باب حسرت بر بیبهره بودن از این آثار، کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، «چهل حدیث» و «آداب الصلاه»، آثاری هستند که بیانی به نسبت همه فهم، دستهای هر مخاطبی، هر چند نوپا را میگیرند و ما را گام به گام، وارد جهان دیگری میکنند. امام در جاهایی از آثارش توضیح دادهاند که هدف من نوشتن یک متن اخلاقی نیست؛ بلکه میخواهند مخاطب با این متن سلوک کند و پای در عالم دیگری بگذارد. به این ترتیب امکان این سلوک و تحرک برای مخاطبان این آثار یک فرصت بسیاری ضروری است. اگر محصول آثار دسته دوم (عقل عملی) تحقیق پیرامون حرکت و کنش اجتماعی است اما تحقق این تحرک، اغلب ریشه در سلوک عرفانی حاصل از آثار دسته نخست دارد.
بنابراین گام نخست از خمینیخوانی، خواندن آثار امام خمینی است. اگر کسی بخواهد در مسیر خمینیخوانی یک گام را بردارد، پیشنهاد میکنم همین گام اول را بردارد. اگر امکان و فرصت برداشتن دو گام را دارد، پیشنهاد میکنم بار دیگر همین گام نخست را تکرار کند و اگر توانایی برداشتن سه گام را دارد، باز هم پیشنهاد میکنم سه بار این گام را بردارد. اگر چه دو گام دیگری که در ادامه میآید هم ضروری است اما از آنجا که گاهی و یا اغلب به اشتباه گمان میشود «برای شناخت امام خمینی باید درباره امام خمینی مطالعه کرد»؛ لازم است تأکید شود که برای شناخت امام خمینی «باید امام خمینی را مطالعه کرد». آنگاه به سراغ گامهای بعد رفت. گام بعدی مطالعه کتابهایی در تفسیر آراء امام خمینی است. از آنجا که آراء امام خمینی فراگیر شده است؛ به ویژه در ایران اندیشههای امام علاوه فراگیری فکری بعد سیاسی هم دارد، افراد زیادی دست به تفسیر دیدگاههای امام خمینی میزنند. این تفاسیر اغلب یاری اندیشه امام خمینی از ورای ظن نگارندگان است که گفت: «هر کسی از ظن خود شد یار من». البته تا حدودی حق هم دارند؛ چون امام خمینی درونی ژرف و رازوار دارند؛ ولی به هر حال باید معیاری برای ارزشگذاری این تفسیرها وجود داشته باشد که کتابهای درباره امام خمینی به چه میزان درباره اسرار درونی و بنیادین پدیده امام خمینی است و به چه میزان ظن و گمانوارههای شارحان و نویسندگان است؟ این معیار چیزی نیست جز همان گام اول و دریافتهای بیواسطه از امام خمینی.
در سطح دوم، یعنی آثاری که در شرح امام خمینی است، نوشتهها و گفتههای حضرت آیتالله خامنهای جایگاه ممتازی دارد. این جایگاه متماز، بیش و پیش از آن که به خاطر جایگاه حقوقی گوینده و نویسنده این شروح باشد، به خاطر نسبت متن این شروح با آثار و آرا امام خمینی است. بیش از این جای توضیح نیست و تا کسی شروح و گفتارهای متعددی که درباره امام خمینی است را مرور و مقایسه نکرده باشد، به عنوان نمونه، نمیتواند اهمیت متن مبسوطی که رهبر انقلاب در نخستین سالگرد امام خمینی نوشتهاند را درک کند. در حالی که این متن از نظر شناخت هویت و غیریت و ارائه یک صورتبندی دیالکتیکی از اندیشه امام خمینی، اهمیتی منحصر به فرد دارد. همچنین سخنرانیهای ادواری رهبر انقلاب در سالگرد امام خمینی که حاوی زنجیرهای از مفاهیم راهگشا بوده و اغلب دعوتی فراگیر به بازتولید دگرگونی و تکامل بر اساس ایدههای امام خمینی است.
یکی دیگر از شارحان صادق و اغلب فراموش شده امام خمینی، فرزند گرامیشان مرحوم سید احمد خمینی است. یک روحانی فاضل که در کوران تحولات نهضت و نظام، با کسب تجارب گوناگون به یک تحلیلگر دقیق در زمینه مسائل اجتماعی و دینی تبدیل شده است. ایشان همچنان که در دوره حیات امام وقف او بود؛ در دوره کوتاه حیاتشان پس از امام خمینی نیز وقف شرح و بسط آراء و آثار امام خمینی بودند. دو جلد مبسوط، مجموعه آثار ایشان در این دوران است. یا دست کم دو کتابی که تحت عنوان «آیینه آفتاب» و «دیدگاههای سید احمد خمینی» منتشر شده و البته که به احتمال زیاد مدتهاست تجدید چاپ نشدهاند، انعکاس دهنده خوبی از شرح راهگشای مرحوم سید احمد خمینی از امام خمینی به دست میدهند.
اگر بنابر معرفی کتاب باشد نمیتوانم یک کتاب مشخص ارائه بدهم اما در آثار و سخنرانیهای سید حسین نصرالله، تصویر و تفسیری از امام ارائه میشود که از یک سو عمیقاً اخلاقی است. یعنی مسئله اخلاق برای تفسیری سید حسن نصرالله ارائه میدهد اهمیت دارد و از سوی دیگر کاملاٌ اجتماعی، پیشرو و به معنای دقیق و صحیح کلمه مجاهد است.
البته سید حسن نصرالله یا حتی سید احمد خمینی شارح امام خمینی نیستند و هیچگاه در شرح امام اثری مستقل ننوشتهاند. روشن است که رهبر انقلاب هم به معنای متداول مفسر و شارح و پژوهشگر آثار امام نیستند اما طبیعی است یا شاید تقدیر است: آن متفکری که کمال انسان را به عقل عملی میدانست، شارحانی داشته باشد که به میزان قابل توجهی به این گوهر دستیافتهاند. عقل حاکم در شرح امام خمینی، عقل عملی است.
گام سوم در خمینیخوانی با گامهای قبلی کمی متفاوت است. اگر در گامهای پیشین به دنبال به دست آوردن یک طرح بیواسطه یا شرح نظری و مفهومی از اندیشههای امام خمینی بودیم، در این گام به دنبال سفر به زندگی و به زمانه امام خمینی هستیم. میخواهیم با فراز و فرودهای زندگی و جامعه امام خمینی آشنا شویم و خودمان را در موقعیت او تصور کنیم. برای این کار دو مسیر عمده وجود دارد: روایت داستانی و روایت مستند و تاریخی. برای مسیر اول کتاب «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد»، نوشته نادر ابراهیمی و برای مسیر دوم کتاب «الف لام خمینی»، حاصل تحقیق ارزشمند هدایتالله بهبودی کتابهای خوب یا بسیار خوبی هستند که میتوانند زمینههای یک ملاقات مثالی ما با امام خمینی و زمانه او را فراهم بیاورند.
با برداشتن این سه گام ما در آستانه جهان خمینی خواهیم ایستاد. جهانی با اجزایی به غایت شگفتانگیز و غیر منتظره. جهانی با تفسیر متفاوت از دین، خدا، جامعه، عدالت، آزادی، معنا، مذهب، مرگ، زندگی، انقلاب، عرفان، عشق و انسان. آن قدر که دوست داریم سر برگردانیم و بر سر صاحبان خطابههای ملالآور و تکراری، بر سر رسانههای سیاستزده و میانتهی فریاد بزنیم که هیس! خمینی ما را پس بدهید.