طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

درباره اسلامِ مناسکِ میان­‌تهی

دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۲ ب.ظ

زمینه­‌های فکری و پیامدهای اجتماعی برآمدن اسلام مناسک میان­‌تهی


یکی از پدیده‌هایی که سال به سال بیش از گذشته با آن مواجهیم، گسترش آیین­‌های مذهبی و پیدایش آیین­‌هایی تازه است. یک آیین مذهبی می‌تواند ترویج‌کننده و احیاگر آرمان‌های اصلی دین بوده و به واسطه‌ی معرفت‌ها و  نشانه‌هایی که به میانه‌ی جامعه می‌آورد به بزرگداشت ایده‌­های محوری دین کمک کند. تعظیم شعائر اسلامی مفهومی است برخاسته از متن الهیات اسلامی که آیات و روایات فراوانی به آن دلالت می‌دهد. پرسش اما این­‌جاست آیین به خودی خود مفید است یا وقتی واجد این نقشِ ذاتی باشد؟

انقلاب اسلامی و برچیده شدن اسلام!

در مکتب و تفکر انقلاب اسلامی، به ویژه منظومه معرفتی امام خمینی و تفسیر رهبر انقلاب،  مفهومی وجود دارد که به نظر می­‌رسد بتواند به ما کمک کند تا درک بهتری از پاسخ پرسش فوق داشته باشیم. در مقدمه‌ و برای توضیح بهتر این مفهوم، لازم است اشاره­ای داشته باشیم به تصویری که در مکتب انقلاب از ماهیت و چیستی انقلاب اسلامی ارائه می­‌شود. در نظریه امام خمینی و در تدوام این در اندیشه رهبر انقلاب، انقلاب اسلامی به همان میزان که اسلامی هست، ضد اسلامی هم هست! انقلاب اسلامی تنها یک پدیده علیه سلطنت پهلوی نیست. بلکه شورشی است فراگیر و همه­‌جانبه که به پایه­‌های معرفت­‌های اسلامی­‌ای می­‌تازد که امکان یک سلطنت را فراهم می­‌آورند. در نظر امام خمینی انقلاب اسلامی عبارت است از جدا و جایگزینی دو اسلام. [1]در منطق این تفکر، این چنین نیست که هر کاری به صرفِ اسلامی بودن، «مطلوب» و یا حداکثر خوب ولی «ناقص» باشد؛ بلکه ممکن است «ضد» هم باشد. این چنین نیست که یک باور یا یک آیین مذهبی، تنها به این خاطر که به امام زمان(عج) می­پردازد، بر لامذهبی و فساد اخلاقی برتری خاصی داشته باشد. چرا که انقلاب اسلامی از اساس عبارت است از جایگزینی یک برداشت از اسلام، بر علیه اسلام­‌های دیگری که آن­ها هم جشن امام زمان(عج) دارند؛ عزای امام حسین(ع) دارند؛ نماز می­‌خوانند و امر به معروف و نهی از منکر دارند.

انقلابی علیه اسلام مناسک میان­‌تهی

یکی از مهم­ترین صورت­‌بندی­‌های مفهومی درباره­‌ی اسلامِ در برابر انقلاب، مفهومی است که رهبر انقلاب در تشریح این بعد از مدرسه فکری امام خمینی به کار می­‌برند. مفهومی که مضمون آن بارها و بارها موضوع بیانات و بنیان­‌های اندیشه امام خمینی مطرح شده و آیت­‌الله خامنه­ای نیز آن­را به عنوان یکی از خطوط اصلی مدرسه انقلاب مفهوم­سازی می­کنند. در این زمینه رهبر انقلاب با صراحت تمام استدلال می­‌کنند «اسلام مناسک­‌میان­‌تهی» از جمله اسلام­‌هایی است که «بساط» آن در مدرسه و مکتب فکری امام خمینی بساط آن «برچیده شده» و در برابر آن «اسلام عقیده و جهاد» سر بر کشیده است.[2] حال می­‌توانیم بار دیگر به پرسش آغاز نوشته بازگردیم: آیا آیینِ فاقد وجاهت و دلالت به معنای مورد نظر اسلام ناب، یک خوبِ ناقص است یا اساساً یک انحطاط است؟ آیا آیین­‌ها به خودی خود موضوعیت دارند تا بسط هر چه بیشترشان مطلوبیت داشته باشد یا یک آیین منهای محتوا و شأن لازم، یک آیین خوب ولی بدون محتوا نیست، بلکه امری است ضد خود و ضدِ اسلامِ نابِ انقلاب اسلامی؟ بر حسب استدلالی که در مکتب انقلاب پرورانده می­‌شود، پاسخ روشن است.

درک سلطنتی از امامت

به عنوان نمونه میتوان به مسئله‌ی هشت ربیع­‌الأول اشاره کرد. روزی که برای اولین بار در سال 1396 تعطیل رسمی اعلام شده است. تقریباً همگی می­دانیم و در زمان تصویب هم کم و بیش اعلام می­‌شد که تعطیلی این روز مربوط می­‌شود به آغاز امامت امام عصر(عج).[3] واقعه­‌ای که می­‌توان آن را در چارچوب مفهوم فوق تحلیل کرد. قبل تحلیل از ماجرا اما نیاز است در ضمن دو مقدمه کمی اصل ماجرا را تحلیل کنیم.

روز هشتم ربیع­‌الأول روز شهادت امام حسن عسکری(ع) است و پس از آن امامت امام عصر(عج) آغاز می­‌شود. برخی معتقدند باید این روز را جشن گرفت. این جشن حتی در چند سال اخیر حتی در برخی اماکن رسمی مانند حرم حضرت معصومه(س) نیز در شام شهادت امام عسکری(ع) برگزار می­‌شود. اخیراً برخی جریان­‌ها که در ادامه درباره آن بیشتر توضیح خواهیم داد، عنوان «جشن بیعت» را برای این روز به کار می­‌برند. دقیقاً چه اتفاقی می­‌افتد که پیرو امامان(علیهم­‌السلام) به چنین باوری می­‌رسند که باید در شام یا فردای شهادت امام پیشین یک جشن برگزاری کرده و به فرزند ایشان تبریک بگوید؟ آیا چنین رفتاری سابقه­‌ای در زمان ائمه(ع) داشته است؟ آیا از میان صدها و هزاران تن از اصحاب و معاصرین امامان شیعه کسی به یازده امام قبلی، آغاز امامت­‌شان را تبریک گفته است؟ آیا از میان خالص­‌ترین پیروان ائمه(ع) که در کاروان عاشورا حضور داشتند، کسی در غروب این روز یا فردای آن به امامت رسیدن امام سجاد(ع) را تبریک گفته است؟! آیا برای دیگر امامان که شهادت­‌شان با مسمومیت و در شرایطی به ظاهر ساده­‌تر بوده، کسی از اصحاب چنین رفتاری را مرتکب شده است؟ آیا پس از شهادت امام باقر(ع)، در میان خیل محبین، یاران و شاگردان ایشان کسی به فرزندشان امام صادق(ع) تبریک گفته است؟! این روشن است که بر اساس عقل سلیم کسی مرتکب این چنین بلاهتی نمی­‌شود. رواج این عمل در زمانه­‌ی ما اما احتمالاً دلیل دیگری دارد.

به کرات در جشن­‌ها، سخنرانی­‌ها و اعلامیه­‌های این قبیل مراسم­‌ها  از تعبیر «جشن تاج‌گذاری امام زمان(عج)» استفاده شده است.(تصویر شماره یک) این تعبیر البته به دلیل وهن صریح، در سال­‌های اخیر کمتر به کار برده می­‌شود. به ویژه این­که با فراگیرتر شدن این مراسم جدید، پایگاه­‌های بسیج و  اقشار انقلابی­‌تر به گردونه برگزار کنندگان آن اضافه شده‌اند. طبیعی است در میان این برگزارکنندگان جدید جشن، به دلیل نگرش منفی به واژه تاج‌گذاری اغلب از کلمه «جشن امامت» (تصویر شماره دو و سه) یا ترکیبی از «تاج‌گذاری و امامت»! (تصویر شماره چهار) استفاده می­‌کنند. تغییر نامی که البته در اصل ماجرا تغییری ایجاد نمی­‌کند. یکی از مؤسساتی  علاوه بر فعالیت­‌های فرهنگی در جبهه­‌ی سیاسی اصولگرایان نیز فعالیت می­‌کند، در بیانیه­‌ای که به مناسبت این مراسم صادر کرده نهم ربیع­‌الاول را «روزی که امام ما منتظر است تا بر اریکه قدرت تکیه بزند»[4] خوانده است. برآمدن مناسکی جدید تحت عنوان «جشن بیعت»(تصویر شماره پنج و شش) یا مناسک مرتبط با آن، بیش از هر چیز مدیون همین نگرش شاهنشاهی و سلطنتی به امامت است. مضمونی که اگر چه اجمالاً با قدرت و سیاست ارتباط دارد ولی فعلا از موضوع بحث ما خارج است.

مناسک میان تهی ش 1

تصویر شماره یک: جشن تاجگذاری

مناسک میان تهی ش 2

تصویر شماره دو: جشن امامت

مناسک میان تهی ش 3

تصویر شماره سه: آغاز امامت

مناسک میان تهی ش 4

تصویر شماره چهار:تاجگذاری و امامت

مناسک میان تهی ش 5

تصویر شماره پنج: لشکر آخرالزمانی اربعین؛ بیعت مجدد با صاحب‌الزمان(عج)

مناسک میان تهی ش 6

تصویر شماره شش: عید بزرگ بیعت

انحطاط معرفتی

آن­چه مسئله ماست این است که پیدایش چنین آیین­‌هایی ارتباط مستقیم با انحطاط معرفت دینی در جامعه ما دارد. اسلامی که مبنای انقلاب اسلامی قرار گرفت، اسلامی بود که در آثار روحانیونی همچون امام خمینی و آیت­‌الله خامنه­‌ای، شهید مطهری، مرحوم طالقانی، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید صدر، شهید مفتح، امام صدر و برخی متفکرین دلسوز و پرشور دیگر ارائه می­‌شد. همان موقع نیز قاعدینِ متفکر در حوزه­‌های علمیه کم نبودند. کسانی که در اوج درگیری­‌های انقلاب از «خاصیت حنا در اسلام» حرف می­‌زدند، فروعات و عبادیات دین را برجسته می­‌کردند و حداکثر گفتن مسئله شرعی را مهم­‌ترین کار خود می­‌دانستند. مسئله اصلی به این جا بر می­‌گردد که امروز کدامین قشر از روحانیون میان­‌دارند؟

اگر هر از گاهی می­‌بینیم یک مناسبت جدید و دهه تازه در عزاداری­‌ها ایجاد می­‌شود، یک راهپیمایی جدید خلق می­‌شود، یک روز در قم از حرم حضرت معصومه(ع) به مسجد جمکران، روز دیگر در تهران از میدان امام حسین(ع) به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و غیره، هر روز جشن و زیارت و امام‌زاده­ای جدید پدیدار می­‌شود؛ این وضع نمی­‌تواند با کلیت وضعیت فکر دینی در جامعه ما بی­‌ارتباط باشد.

وقتی دیروز متفکرینی همچون مطهری برای ما روضه می­‌خواندند و امروز روضه­‌خوان­‌ها و منبری­‌ها متفکر و تحلیل­‌گر شده­‌اند، چرا هر روز شاهد یک مراسم جدید نباشیم؟ وقتی کسانی که به دلیل صدای خوب و ارادت به اهل بیت(ع) یا هر دلیل دیگری به مداحی روی آورده­‌اند، یک‌باره و بدون کسب آموزش­‌های لازم تبدیل می­‌شوند به تحلیل­‌گرانی که نه فقط در مقدمه و میانه و مؤخره مراسم­‌شان بلکه حتی در برنامه­‌های گفتگومحور تلویزیون مسائل اجتماعی و سیاسی را تحلیل می­‌کنند! انتظار بی‌جایی است که وضعیت تفکر دینی به راه باشد؟  امروز به هر طرف که نگاه می­‌کنیم افرادی را می­‌بینیم که حتی از سواد حداقلی هم برخوردار نیستند اما به عنوان سخنران مجلس به مجلس می­‌گردند. لازم نیست یک سخنران سال­‌های سال در حوزه علمیه تحصیل یا دانشگاه کرده باشد اما به شرط آن­که در همان زمینه تحصیلات اندک خود به تبلیغ و ترویج آموزه­‌های متقن بپردازند نه آن­که به مثابه یک متفکر در همه زمینه­‌ها نظریه­‌پردازی کند!

هر طرف که سر می­‌چرخانیم افرادی را می­‌بینیم که در حد سطح دو حوزه یا حتی لیسانس حساب­داری تحصیل کرده­‌اند اما سابقه­‌ی هزاران ساعت سخنرانی در دانشگاه­‌ها و مساجد و غیره را در کارنامه دارند! آن­هم حرف­‌هایی سست و بی­‌بنیاد در همه زمینه­‌ها؛ از مذهب و مهدویت گرفته تا تمدن و تحول در حوزه و طب اسلامی و  الگوی اسلامی پیشرفت و غیره. حرف­‌هایی که ماقبل نقد هستند اما به عنوان تئوری­‌های ناب و با کمال تأسف منسوب به دین از جانب مؤسساتی که محل تجمع مریدان همین افراد ترویج می­‌شود. اگر هم کسی به سستی این مباحث معترض شود، در اغلب موارد دو جواب عمده دارند: یکی این که حرف­‌ها نو و تحول‌آفرین است و به همین دلیل فهم نمی­‌شود! دیگر این­که مباحثه بیشتر را موکول می­‌کنند به گوش کردن و اخیراً خواندن مقدار معتنابهی از حرف­های بی ­سر و ته مطرح شده سخنرانی­‌هاشان. از سوی دیگر در مؤسسات­‌شان به سرعت مشغول تحریر و تدوین سخنرانی­‌های بی­‌بنیادشان هستند؛ گفته­‌هاشان در همان مؤسسات­ خلق­‌الساعه­‌شان کتاب می­‌شود و پس از آن صحنه کاملاً آماده است: فردی که از داشتن حداقل سواد محروم بوده به واسطه کثرت سخنرانی در موضوعاتی که سخنران محترم حتی از اولیات‌ آن موضوع­‌ها سر در نمی­‌آورد، به واسطه­‌ی حضور چندین و چندباره در برنامه­‌های خسته­‌کننده مذهبی و فکری در دانشگاه­‌ها، حوزه­‌های علمیه و صدا وسیما، و حالا به واسطه­‌ی انتشار چندین درس­‌گفتار از سخنرانی­‌هاشان می­‌شوند متفکرانی درجه یک و برجسته! تا دیروز مداح و منبری و مجلس گردان بوده­‌اند و چندی دیگر تبدیل می­‌شوند به متفکرانی صاحب آثار متعدد. تا دیروز مداح‌ها و منبری­‌هایی بودند که اغلب حرف­‌هاشان حرف­‌های توتولوژیک، سست و گاه حتی فحاشی­‌های خارج از ادب بود، حالا شده­‌اند متفکرینی تراز اول با چندین و چند کتاب و نظریه!

اسلام مناسک میان­‌تهی، انحطاط فکری و نابرابری اجتماعی

نمی­‌توان رواج اسلام مناسک میان­‌تهی­ را بدون ارتباط با انحطاط تفکر دینی دنبال کرد؛ همچنان که نمی­‌توان بازتاب این وضعیت تفکر دینی را  در شرایط اجتماعیِ کنونی ندید. در شرایطی که هر روز یک مناسک جدید بدون ارجاع به معانی مد نظر دین ایجاد می­‌شود، در شرایطی که برای رهبر بزرگترین انقلاب عدالت­خوانه­‌ی جهان، جشن تاج‌گذاری و نشستن بر اریکه قدرت گرفته می­‌شود! در شرایطی که جماعتی نیمه­‌سواد و مجلس­‌گردان متفکران قوم شده­‌اند؛ معلوم است اصول یا اهم معارف دینی که ترویج می­‌شود حرف­‌هایی در حد ولایت­‌پذیری بادمجان باشد![5] در شرایطی که قاعدین دیروز، پیش‌روان امروز ترویج اسلام مناسک ­میان­‌تهی شده­‌اند، در شرایطی که آثار اندیشه­‌ای و اندیشه­‌ی متفکرین صدر انقلاب، بی­‌جایگزین مهجور و مهجورتر از گذشته می­‌شود؛ در این شرایط طبیعی است جامعه از نابرابری­‌های دهشتناک رنج ببرد و دیندارانی در حاشیه­‌ی این وضعیت به شرکت در مناسک و احتکار ثواب­‌ها ی اخروی دلخوش باشند. طبیعی است در چنین جامعه­‌ای کارگری برای گرفتن حقوق معوقه­‌ی خود شلاق بخورد و با گذشت ماه­‌ها و سال­‌ها، پرونده­‌ی برداشت­‌های نجومی از بیت­‌المال بی سرانجام باشد. کسانی سپرده­‌های خود را از دست بدهند و نورچشمانی از وام­‌های کلان بی­‌بهره بهره­مند شوند. اگر می­‌خواستیم جامعه­‌ای منهای نابرابری­‌های موجود داشته باشیم، باید اسلام امثال مطهری­‌ها را پژواک می­‌دادیم که می­‌گفت:

«کارگر یک رکن اساسی اجتماع است، همه به کار او محتاجند. کارگر فقط حامی و محافظ حقوق ندارد والاّ باید عالی ترین حقوق به او تعلق داشته باشد. اینکه در یک اجتماع، یک مدیرکل بی مصرف ماهی دوهزار، سه هزار تومان حقوق می گیرد ولی یک کارگر روزی ده تومان، که اگر همه روزه بگیرد ماهی سیصدتومان می شود، یک کار ظالمانه است. هیچ دلیلی ندارد که حقوق رفتگر نباید از سیصدتومان مثلاً بالاتر باشد و حقوق یک وزیر نباید از سه هزار تومان کمتر باشد.»[6]

با این نوع و سطح از معارف اسلامی، اگر طبقه­‌ی مرفه جدیدی[7] از دل انقلاب بر نمی­‌آمد عجیب بود. وقتی معارف اسلامی محدود بشود به حجاب و ولایت­‌پذیری بادمجان و امثالهم و از سوی دیگر هر روز یک مناسک جدید برای ترویج چنین برداشتی از اسلام سر بر بیاورد، معلوم است در چنین جامعه­‌ای کوه­‌های ثروت در یک سو و کارگران شلاق خورده­ در سوی دیگر وجود داشته باشند. معلوم است با این سطح از معارف اسلامی آن­چه که دیروز امثال مرتضی مطهری­‌ها «ظلم» می­‌خواندند امروز مصوبه مجلس شورای اسلامی بشود.

بنابراین نمی­‌توان تعطیلی هشتم ربیع‌الأول یا  جشن دعوت را یک استثتناء دانست یا «ولایت­‌پذیری بادمجان» را به یک اشتباه موردی تقلیل داد و نشانه­‌های انحطاط پیاپی را ندید. طرح پر حجم مباحثی همچون نشانه­‌ها و قواعد ظهور را نادیده گرفت و در برابر ترویج بی­‌محابای هر روایاتی درباره خوراک و آداب تخلی و غیره سکوت کرد. نمی‌توان این‌ها را فرزندان کسانی ندانست که دیروز و در اوج ارائه اسلام خمینیستی درباره «خاصیت حنا در اسلام»حرف می­‌زدند. نمی­‌توان ترویج اسلام مناسک میان­‌تهی، نشانه­‌هایی از انحطاط تفکر دینی و وضعیت نابرابر اجتماعی را نادیده و یا ناهمبسته گرفت اما اگر بنابر نادیدن نباشد چه باید کرد؟

چه نباید کرد؟ چه باید کرد؟

دو اشتباه کم و بیش مشابه در مواجهه با چنین مشکلاتی وجود دارد. یک اشتباه عبارت است از تقلیل این مقوله ذوابعاد آن به قدرت. این اشتباه در میان دو دسته به ظاهر مخالف رایج است. یک دسته با تحویل و تقلیل معرفت به قدرت، عامل رواج چنین تفکر عامیانه دینی را به در قدرت منحصر می­‌دانند. نمی­‌توان انکار کرد برای همیشه مدیران رواج سطوحی از مناسک مذهبی بدون در نظر گرفتن محتوای آن اولویت و اهمیت دارد. مدیرانی که سال­‌های سال است بر کرسی­‌های قدرت تکیه زده­‌اند و هر از چندگاهی از پستی به پست دیگر منتقل شده و توفیق جدیدی برای خدمت می­‌یابند! به احتمال زیاد ترجیح می­‌دهند امام زمان(عج) کسی باشد که «منتظر است بر اریکه قدرت تکیه بزند»! نه کسی که انتظار برپایی یک انقلاب جهانی برای عدالت را می­‌کشد! در همین ماجرای تعطیلی هشتم ربیع‌الاول که فرایند تصویب و اخیراً لغو آن در نوع خود از نشانه­‌های انحطاط تقنین در وضعیت کنونی ماست، به وضوح می­‌توان مراتبی از محافظه­‌کاری، اقتدارگرایی و همچنین وجود روابط شبه­‌خانوادگی را دید. با این حال پدید آمدن این وضعیت فراتر از خواست و دایره قدرت و سیاست­مداران است. همچنان که مقابله با آن با ممنوعیت احتمالی آیین­‌های ساختگی، همچون دهه برائت یا ایام محسنیه، بدون فراهم بودن زمینه­‌های معرفتی ممکن نخواهد بود. بنابراین هم منتقدانی که همه­‌ی ماجرا را به واسطه قدرت توصیف می­‌کنند و هم کسانی که ناخواسته به تحلیل این منتقدان تن داده و در مقام سیاست­‌گذاری و اجرا، ابزار قدرت را تجویز می­‌کنند، آدرس غلط می­‌دهند. نمی­‌توان مسئولیت­‌ها نهادهای مسئول را نفی کرد اما مسئله عیمق­‌تر از این سطوح بوده و وجه اصلی آن معرفتی است.

اشتباه دیگر را اما ممکن است کسانی در مخالفت با اسلام مناسک میان­‌تهی مرتکب شوند. این بدیهی است کسانی که فراتر از انقلابی‌گری­ سیاسی به استلزامات معرفتی انقلاب اسلامی توجه داشته باشند با ترویج اسلام مناسک میان­‌تهی مخالف خواهند بود. اشتباه احتمالی­ در مخالفت با این انحطاط­‌های فکری اما برخوردهای مطلق­‌گرایانه است. سخنرانی که دیگران را رمی به فتنه­ احتمالی در آینده می‌کند، در حال ارتکاب یک اشتباه است. با این حال چنین نیست که به واسطه­‌ی این اشتباه تماماً یک « منبری پرخاشگو»[8] شده باشد؛ این چنین نیست هر که از تقدم ولایت بر عدالت سخن بگوید به کلی به ورطه‌ی «اشعری‌گری» افتاده باشد؛ این چنین نیست کسی که از ولایت‌پذیری بادمجان می‌گوید یک‌سره به وادی «اخباری‌گری» فروغلطیده باشد[9]؛ اگر چه وقتی این قبیل آموزه‌ها به نحو مکرر از منابر رسمیِ چهره‌هایی منسوب به انقلاب شنیده می‌شود؛ باید نگران بود. پرخاشگری، اشعری‌گری و اخباری‌گری سه ویژگی مهم تحجر حجتیه‌ای در سه عرصه اخلاق، نظریه و روش است و ما همواره باید به خودمان یا کسانی دیگر از معتقدان و دلبستگان به انقلاب باید همواره هشدار بدهیم «حواس­تان را جمع­ کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه­‌ای­‌ها همه چیزتان را نابود کرده­‌اند»[10].

باید «پرسید» چرا در انبوه منابر و محافل کسی از اسلام مناسک­ میان­‌تهی سخن نمی­‌گویند و ابعاد آسیب تحجر را باز نمی­‌کنند؟ راه حل اما همین پرسیدن و گفتگو است، نه راه­‌های دیگر. بسیاری از کسانی که به واسطه­‌ی نیت خالصانه به محافلِ اسلام مناسک میان­‌تهی می­‌پیوندند، حتی به احتمال زیاد برخی مجلس­‌گردانان و منبری­‌های این محافل، دل در گرو انقلاب دارند و تنها در اثر مراتبی از غفلت به این ورطه دچار شده­‌اند. چاره رواداری و تفکر است نه طرد و تکفیر. وقتی سال­‌هاست از نگرانی­‌های امام خمینی درباره­‌ی اسلام متحجرانه و مقدس‌مآبانه می­‌گذرد و ما آن را به سکوت طی کرده­‌ایم؛ وقتی سی­‌سال است از طرح مفهوم بدیع و پر ظرفیت «اسلام مناسک میان‌تهی» توسط رهبر انقلاب می­‌گذارد اما هنوز یک جزوه یا یک مطلب یا حتی یک صفحه نوشته در این­‌باره تولید نشده است؛ وقتی در اثر تفوق سیاست­‌زدگی و چالش­‌های دیگر، همه وقت­‌مان به مجادلات سیاسی یا کارهای موسوم به فرهنگی گذشته و فرصت برای اندیشیدن درباره این مفاهیم نداشته­‌ایم؛ طبیعی است به چنین دردی دچار باشیم. چاره این درد مقابله به مثل نیست. گفتن از فتنه اسلام مناسک میان‌­تهی نیست. تولید فکر و اندیشه متقن و مستدل است. چرا که اسلام مناسک میان­‌تهی و تحجر آفتی است که همواره در کمین دین و دین­داری خواهد بود. بی­‌شک سیلاب ترویج اسلام عوامانه در آغاز راه نیست تا مقابله با آن به راحتی ممکن باشد اما به هر حال «سر چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل».



[1]  امام خمینی در نامه­‌ای می­نویسند: «شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه‌داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند.» (صحیفه امام، جلد 21، ص 240)

[2]  رهبر انقلاب در پیامی به مناسبت اولین سالگرد امام خمینی می­‌نویسند: «در مدرسه‌ی انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانی و مروانی، اسلام مراسم و مناسک میان‌تهی، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچیده شده و اسلام قرآنی و محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام کوبنده‌ی جباران و برپاکننده‌ی حکومت مستضعفان، سر برکشیده است. در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بی‌بندوباری و بی‌تفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بی‌حالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بی‌خاصیت؛ اسلام نجات‌بخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه‌ی دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، جایگزین اسلام امریکایی گردید.» (10/3/1369)

[3]  گاهی اوقات دیده می­شود که برخی جهت کاستن از ابعاد مسئله، دلیل تعطیلی را شهادت امام حسن عسکری(ع) بیان می­‌کنند در حالی که این دلیل در زمان تصویب مطرح و مؤثر نبوده است.

[4]  بیانیه جنبش (مؤسسه) مصاف ایرانیان به مناسبت نهم ربیع­‌الأول به نقل از تارنمای رسمی این مؤسسه.

[5]  چندی پیش در یک برنامه مشهور تلویزیونی کارشناسی دعوت شده مطلبی دال بر درباره پیش‌تازی بادمجان در ولایت­پذیری مطرح کرد. به نظر می­‌رسد دلیل وجود موارد متعدد مشابه نتوان بیان این مطلب را به یک اشتباه موردی تقلیل داد. در این نوشته طرح این مطلب فراتر از یک گوینده خاص، استعاره­‌ای است از وضعیت کنونی دین در صدا و سیما.

[6]  کتاب نظری به نظام اقتصادی اسلام؛ صص139-140.

[7]  درباره طبقه مرفه جدید ن.ک به جزوه طبقه مرفه جدید و آینده انقلاب اسلامی.

[8]  صحیفه امام، جلد 21،ص 579

[9]  درباره وجوه سه گانه­ی تحجرگرایی: اشعری­‌گری (کلامی- نظری)، اخباری­‌گری (روش­‌شناختی) و پرخاشگری (اخلاقی)، به زودی مباحثی ارائه خواهد شد. ان‌شاءالله.

[10] صحیفه امام، جلد 21،ص 580.


همچنین ن. ک به:

نظرات  (۱)

۰۷ آذر ۹۶ ، ۰۰:۳۸ مهدی محمدآبادی
سلام جناب نامخواه
خدا قوت
خدا به قلم و اندیشه شما در راه خدمت به انقلاب برکت دهد انشاء الله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی