عقب ماندگی در عدالت ریشه نظری نیز دارد و اگر به این ریشه و برکندن آن فکر نکنیم، این عقب ماندگی به طور مداوم بازتولید میشود.
عقب ماندگی در عدالت ریشه نظری نیز دارد و اگر به این ریشه و برکندن آن فکر نکنیم، این عقب ماندگی به طور مداوم بازتولید میشود.
چندی پیش رهبر انقلاب در یک صورتبندی سهگانه از نقش و کارکردهای اجتماعی روحانیت، «هدایت»، «سیاست» و «خدمت» را بهمثابه سه وظیفه مهم برجسته کردند.[1] از این سه کارکرد، هدایت بهنوعی همزاد روحانیت است. توجه به کارکرد سیاست نیز اگرچه گاه در فراز و گاه همچون سالهای منتهی به آغاز نهضت امام خمینی، در فرود بوده اما دستکم در پنجاه سال اخیر، روزبهروز مورد توجه فزاینده قرار گرفته است. «خدمت»، اما کارکردی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته و در شرایط کنونی به دلایلی روحانیت کمتر نسبت به خدمت اجتماعی احساس وظیفه میکند.
مراد از خدمت اجتماعی در این تقسیمبندی رهبر انقلاب، آنچنان که خود تصریح میکنند عبارت است از «مدرسهسازی، بیمارستانسازی، کمک به مردم هنگام حوادث و دیگر عرصهها». خدمت اجتماعیِ روحانیت به این معنا گاه بهکلی فراموش و یا حتی انکار شده است.[2] با این حال این نسیان و انکار، بیشتر یک عارضه معاصر و دستکم مربوط به یک سده اخیر است. بررسیهای تاریخی نشان میدهد پیش از آغاز قرن جاری، نه فقط روحانیت، کارکرد خدمت اجتماعی را انکار یا فراموش نمیکرده است، بلکه با اهتمام تام به آن متوجه بوده و تجربههای بیبدیلی در این زمینه شکل داده است.
پای
هزاران صفحه اسناد لانه جاسوسی را به دهها و صدها
برنامهی آموزشی حزباللهی بازکنیم
بخشی از متن:
این همه سازمان و بنیاد و تشکل که این همه بودجه و دورهی جنگ نرم و
غربشناسی دارند؛ چه میکنند که چهلسال است هنوز نوبت به بررسی اسناد لانه نرسیده
است؟
باید از غربشناسی فلسفی-هپروتیِ هایدگریستها و غربستیزی سیاسی-اطلاعاتی
امنیتیها، و غربگریزی مذهبی-اخلاقی سنتیها عبور کنیم و با آمریکای واقعی مواجه
شویم.
نیاز فکری ما بازخوانی بیواسطه از تجربهی عینی «نفوذ» آمریکا در انقلاب
اسلامی است؛ نه انشانویسی و جملهسازی با کلمه نفوذ.
این یادداشت میکوشد با دو پرسش اساسی به تشریح ابعادی از نظریه مردمسالاری دینی در اندیشه اجتماعی رهبر انقلاب اسلامی بپردازد: پرسش اول اینکه نقش مردم در اندیشه رهبر انقلاب، که مفهوم/ نظریه مردمسالاری دینی آن را بازتاب میدهد، از کدام بنیادهای نظری برخاسته است؟ و دیگر اینکه این مفهوم در اندیشه اجتماعی رهبر انقلاب چه موقعیت دارد؟
بنیادهای معرفتی نظریهی مردمسلاری دینی رهبر فرزانه انقلاب |
|
هستی شناسی |
توحید ناب |
انسان شناسی |
فطرت |
معرفتشناسی |
سه گانهی وحی،عقل، تجربه |
در نظریه رهبر انقلاب درباره مردمسالاری دینی،
مردم به مثابه یک راه حل برای تمام مسئلههای اجتماعی مطرح است: «حرف مکرّرگفتهشده
و بارهاگفتهشده را میخواهیم باز یک بار دیگر بیان کنیم، خلاصهاش این است که میخواهیم
بگوییم مسئولین کشور بدانند و آحاد مردم بدانند که حلّ مشکلات کشور جز به دست خود
آحاد این کشور عملی نیست و شدنی نیست؛ چه مشکلات اقتصادی، چه مشکلات فرهنگی؛ همه
نوع مشکلات».
بر حسب این استدلال مرز «سیاستگذاری» و «جنبش اجتماعی» از میان برداشته شود: مردم در اندیشه رهبر انقلاب هم در سطح امر سیاسی (Politics) مطرح است و هم در سطح خط مشیگذاری (Policy).
گزیده:
ما در کنشگری اجتماعیِ طلاب با یک چالش مواجهیم؛ چالش فقدان
نمایندگی اجتماعی و سیاسی در کلیه سطوح حزبالله به طور عام و در ارتباط با طلاب
جوان به طور خاص وجود دارد. تا وقتی که بدنه نخبگانی و مدرسین مسّن و معمر حوزه
طلاب جوان را «دیگریِ» خود حساب کنند امکان عمل اجتماعی طلاب جوان محدود و بلکه
مسدود میشود. تفکر انقلاب این ظرفیت را به ما میدهد که طلاب جوان را به مثابه یک
هویت و تشخص ببخشیم و این آن چیزی است که امروز ما به آن احتیاج داریم. ما باید این
هویتیابی را تا شکلدهی به «جنبش طلاب جوان» به پیش ببریم.
* متن تحریر، تلخیص و تکمیل یافتهی بحث ارائه شده در جمع طلاب بسیج مدارس علمیه حضرت مهدی (عج)، مشهد مقدس 30/3/1396 (اینجا و اینجا)
طرح یک گفتگوی سه جلسهای با موضوع اندیشه اجتماعی حضرت آیتالله خامنهای
21 و 22 تیرماه سال جاری میهمان طلاب مدرسه علمیه نجف آباد اصفهان بودم تا در برنامهای فشرده به بحث و گفتگو پیرامون اندیشه اجتماعی آیتالله خامنهای بپردازیم. این جدول طرح درس برنامه مذکور است که عناوین و پرسش اصلی هر جلسه را مشخص کرده است. ستون منابع اصلی برای مطالعه قبل از برگزاری جلسه و ستون منابع فرعی برای مطالعه بیشتر بعد از برگزاری جلسه است.