حزبالله چیست؟ نصرالله کیست؟
چارچوبی اولیه برای درک چیستی نصرالله
گمان میکنم هنوز بسیاری از ما نتوانستهایم فقدان فرمانده بزرگ مقاومت، سیدحسن نصرالله را باور کنیم. نه فقط ما که در لبنان نیز. بخشی از این ناتوانی هم به خاطر بزرگی این سوگ و بهت حاصل از آن است. به ویژه این که آیین تشییع، که بخش مهمی از نهاد اجتماعی شهادت است در مورد ایشان برگزار نشده است.
شهادت به مثابه یک نهاد اجتماعی، بخشهایی دارد. این بخشها در کنار هم و در نهایت این کارکرد را ایفا میکند که با تفسیری از جاودانگیِ شهید، مرگ یک قهرمان را در انظار عمومی ممکن میسازد. از دیدگاه الهیاتی شهید به واسطه انتخاب یک شیوه عمیقاً دگرخواهانه و اختیاری از مرگ، پس از مرگ نیز در گفتوگو با دیگران، با روح کلی عاملیتهای اجتماعی قرار میگیرد و به آنها بشارت میدهد. نهاد شهادت و بخش مهم آن تشییع، به این ایده الهیاتیِ غیر معمولی و عجیب، تعین اجتماعی میبخشد. برای این که از موضوع بحث دور نشویم، بگذریم. موضوع بحث، انسان شگفتانگیز زمانه ما سید حسن نصرالله بود و مسئله متن حاضر ارائه یک چارچوب معرفتی برای شناخت بیشتر ایشان است. مشکل اما این جاست که این بهت و ناباوری درباره او، مانع شناخت است. چاره چیست. بیشک شناخت این پدیده پیچیده انسانی، بعدها ممکنتر میشود اما اگر تا آن زمان نتوان صبر کرد چه؟ اگر ضرورت استمرار قهرمان، اقتضا کند، بهت و بغض را فروخورد و به درک فروکاست چه؟ درست در این چنین وضعی، این یادداشت متولد میشود: اندیشیدن در عسرت و بلکه امتناع بهت.
چگونه سید حسن نصرالله را بهتر بفهمیم؟ چارچوب پیشنهادی این متن «انسان انقلابی» یا «انسان انقلاب اسلامی» است. ممکن است این چنین به نظر برسد که این مفهوم بیشتر از یک چارچوب تحلیلی، یک تعبیر برای تجلیل است؛ یا ممکن است این مفهوم به علت پُر بسامد بودنِ مصرف آن، معنای چندانی ندارد اما اگر با دقت به کار برده شود، و در اینجا مراد از دقت، به کار بردن در کاربست و معنایی است که امام خمینی ایجاد کردهاند؛ در این صورت متوجه افقهایی میشویم که شناخت گونهای خاص و پیچیده از هویت و کنش انسانی ظهور یافته در پسای انقلاب اسلامی را تا حدودی ممکنتر ساخته است.
«انسان انقلابی» مفهوم پیچیده و در عین حال راهگشای است که امام خمینی در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در پاریس و پس از آن در قم و تهران در پاسخ به پرسش چیستی و چگونگی انقلاب اسلامی ابداع میکنند. این مفهوم در زنجیرهای از سه مرحله/ مفهوم دیگر و در ضمن قریب به صد سخنرانی و چند نوشته تشریح میشوند و بُعد مهمی ایده امام در رهبری انقلاب اسلامی را شامل میشوند.
آن سه مفهوم دیگر عبارتند از «انقلاب انسانی»، که موجِد «انسان انقلابی» است؛ «اسلام انقلابی» که معد و زمینهساز انقلاب انسانی است و دست آخر «انقلاب اسلامی» که نتیجه طلب انسان انقلابی است. این چهار مفهوم که جای بسطشان در این نوشته نیست، دریچه مهمی در فهم هویت پیش آمده پس از انقلاب اسلامی میگشاید و در اینجا نیز میتواند به ما درکی از سید حسن نصرالله به دست بدهد.
سید حسن نصرالله از جمله انسانهایی است که به واسطه انقلاب اسلامی ممکن شده است. اگر انقلاب اسلامی نبود سید حسن نصرالله اگر تحصیلات دینی را پی میگرفت، به احتمال زیاد یک امام جماعت یک روستا در حاشیه جنوب لبنان بود که هیچ منزلت مهم و نقش موثری در روابط قدرت و نیز در توزیع ثروت نداشت. اگر اجازه بدهید بگویم ابداع این احتمال، بیان بهترین حالت ممکن است. چرا که چنانچه شهید مصطفی چمران در گزارش مبسوط خود از اوضاع آن هنگام لبنان نوشته، آن چه پیش از ظهور امام موسی صدر در لبنان عمومیت یافته بود، نه بیتوجهی جوانانِ شیعه به مذهب، که ضدیت آنان با مذهب بود. چه آن که در ساختار کاستی جامعه لبنان آن زمان، شیعه بودن را علت تیره بختی خود میدانستند.
البته در این تقریر، حرکت امام موسی صدر را امری جدا از انقلاب اسلامی اسلامی نمیدانم و یا دستکم انقلاب اسلامی را در معنایی به کار میبرم که جامع دگرگونی امام صدر در لبنان و امام خمینی در ایران و در اوضاع جهان است. چه آن که همین معنای جامع است که امام موسی صدر را به حمایت از انقلاب اسلامی در اروپا میکشاند و امام خمینی را بر کرسی امیدواری به اندیشه و تجربه امام موسی صدر مینشاند. بگذریم: سید حسن نصرالله، حامل شمایل کلی اسطوره الهامبخش بود که با امام موسی صدر ممکن شد و با امام خمینی وقوع یافت.
از سوی دیگر این انقلاب اسلامی و دکرگونیها، رویاها و روندهای اجتماعیِ ابداع شده توسط امام موسی صدر است که با سید حسن نصرالله استمرار مییابد.
حزبالله بر خلاف آن چه مخالفان آن میپندارند یک گروه شبهنظامی نیست. یک نهاد عمیقاً رفاهی و حمایتی است که گاه تا نیمی از منابع سالانه خود را صرف همین سیاستهای اجتماعی میکند. در اینجا مجدد ایده انقلاب اسلامی، خودش را نشان میدهد. انسان انقلاب اسلامی حامل همان ایدهای است که نهادها و سیاستهای حمایتی و رفاهی پس از انقلاب را تکون بخشیده بود. سیاست و قدرت در نظر انسان انقلاب اسلامی، امکانی برای حمایت و عدالت است. ابعاد نظامی و جهاد به جای خود اما نهاد حزبالله متاثر از ایدهای که نصرالله به مثابه یک انسان انقلاب حامل آن است، بیش از یک نهاد سیاسی، امنیتی نظامی، یک نهاد موثر اجتماعی است.
ویژگی دیگر نصرالله پایبندی به آرمان فلسطین است. در نظر انسان انقلابی، قدس مسئله اصلی و در عین حال نقطه رهایی اما اسلامی است. توفیق نصرالله بزرگ در جان دادن بر سر مداخله در نزاعی که نخست پیرامون فلسطین و برای پایان آن شکل گرفته است، بار دیگر آرمان فلسطین را به متن پروژه سیاسی ما کشانده است. انسان انقلاب، انسانِ جهانی است و برای رسیدن به یک جهان انسانی، تا حد جان تلاش میکند. این ویژگی انسان انقلابی است: در زمانهای که خط تولید سوژه نئولیبرال در سراسر هستی به راه است، خلق هویتی معطوف به سرنوشت دیگری و ایستادن پای یک امر عمومی، تا پای جان یک ویژگی مرتبط با هویتی است که انقلاب اسلامی مولود و مولد آن بوده است.
هویت انقلاب اسلامی با مقاومت گره خورده است. انسان انقلاب در وضعیت خلاف وضعیت زاییده میشود و مقاومت زایشگاه انسان انقلابی است. سید حسن نصرالله ضد وضعیت بودن انسان انقلابی را بدو یادآور شد. اجازه نداد استقراری موقت را مستمر بپندارد و در نظم آن رسوب کند.
دیگر این که «انسان انقلابی» یک کاست(طبقه) و یا یک کالت(فرقه) نیست. انسان انقلابی و یا حزبالله در جریان انقلاب اسلامی در ایران که بود؟ امام پاسخهای مبسوط و دقیقی را صورتبندی میکنند اما به طور خلاصه «همه ملت ایران». سید حسن نصرالله تا حد زیادی توانست وجهه همگانی انسان حزباللهی را بازسازی کند. در عین حال خود را مدیون خالصترین وجه وقوعیِ انسان انقلابی در شخصیت رهبر انقلاب میدانست. حامل کثرتگرایانهترین وجوه انقلاب بود و در عین حال به وحدت گرایانهترین سطوح ایده انقلاب اسلامی سخت پایبند است. همین ویژگیهای به ظاهر متناقض و مبهم است که بازخوانی سید حسن نصرالله را در آینده نیز دشوار میکند؛ اکنون که آن ابهام به بهت آمیخته است، که جای خود دارد.