کنشگری و مشارکت اجتماعی در ایرانِ آینده؛ مدرسه هفت تپه
گزیده یادداشت:
🔻ما اکنون در زمانهای شرکت میکنیم که دو گونه از کنشگری و مشارکت اجتماعی در آن قابل شناسایی است. مشارکت کلاسیک که در چارچوب انتخابات، احزاب و نهادهای مدنی و خیریه انجام میشود و مشارکت جدید در قالب حرکتهای شهروندی و جنبشهای اعتراضی.
🔻به مورد هفت تپه بازگردیم؛ از یک موضع کاملاً همسو با انقلاب اسلامی نگاه کنیم: آیا تأثیر مثبت و سازنده اعتراض هفت تپه بر بهبود شرایط اجتماعی و تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی، از مشارکتهای متداول و کنشهای احزاب رسمی کمتر است؟
🔻گونهای جدید از مشارکت اجتماعی متولد شده است اما احزاب تلاش میکنند حاکمیت را متقاعد کنند همچنان مشارکت اجتماعی و سیاسی را به نحو کلاسیک بفهمد و به رسمیت بشناسد.
🔻این جنبشها در مقایسه با حرکتهای معمولِ ذیل جناحهای رسمی، از قدرت بسیج کنندگی فوقالعاده بیشتری بر خوردارند. کنشگران این حرکتها از انگیزههای به مراتب قویتر برخودارند.
🔻ساخت کنش در این جنبشهای اعتراضی هرگز شباهتی با سازوکارهای کنشگری احزاب یا سازمانهای مدنی ندارد. آنها به معنای متداول جنبش نیستند. رسانه رسمی، مانیفست یا بیانیه، کادر و شورای مرکزی و رهبر یا چهره شاخص ندارند اما توانایی فوقالعادهای در تعیین دستور کار احزاب رسمی و ملی و همچنین نهادهای حاکمیتی دارند.
🔻در ماجرای اعتراض هفت تپه این حرکت اعتراضی در شهر شوش توانست نمایندگانی را در پایتخت درگیر مسئلههای خود کند که چند ماه قبل بدون هیچگونه ایده یا برنامه خاصی در این زمینهها در رقابتهای انتخاباتی شرکت کرده بودند. کارگران هفت تپه توانستند حمایت کسانی را جلب کنند که در جریان فعالیتهای متداول حزبیِ خود هیچ تعهدی برای حمایت از حقوق مدنی و کنشگری طبقات فرودست ابراز نکردهاند؛ هیچگاه از به رسمیت شناخته شدن حرکتهای اعتراضی سخنی به میان نیاورده و به نابرابریهای حاصل از خصوصیسازی هیچ اشارهای نداشته و حتی از بیان گفتارهایی کلان درباره عدالت و نابرابری هم صرف نظر کرده بودند.
🔻این جنبشها یک پاسخ کاملاً ابتکاری به مسئله مرکز- پیرامون پیش کشیده و مسیر طرح مسئله را به کلی معکوس کردهاند: آنچه در مرکز مسئله احزاب و بازیگران رسمی میدان سیاسی است در پیرامون بازتولید نمیشود؛ بلکه آنچه برای کارگران شوش مسئله است، دستور کار مرکز را تعیین میکند. هفتاد روز هفت تپه یک مدرسه است برای آموختن کنشگری اجتماعی در ایرانِ آینده.
متن کامل یادداشت در ادامه مطلب
کنشگری و مشارکت اجتماعی در ایرانِ آینده
مدرسه هفت تپه
ده روزی از اعتصاب و اعتراض هفتاد روزه کارگران هفت تپه میگذرد.کارگران هفت تپه، هفتاد روز تمام برای اعتراض به مالکی که پس از خصوصیسازی این شرکت را خریده بود، در مقابل فرمانداری شوش تجمع کردند. پس از گذشت حدود دوماه و نیم از اعتصاب و تجمع هر روزه، چند تن از نمایندگان تهران در مجلس شورای اسلامی که برای دومین مرتبه در جمع کارگران حاضر شده بودند، وعده حل مشکل و خلع ید مالک کارخانه را دادند و از کارگران خواستند سر کار خود حاضر شوند تا کشت جدید نیشکر با خللی مواجه نشود. کارگران هم پذیرفتند و بدین ترتیب یکی از طولانی ترین اعتصاب- اعتراضهای کارگری پایان یافت. این شرح مختصری است از متن این رویداد؛ رویدادی که بیشک ادامه خواهد داشت. این که «روند این رویداد در ادامه چگونه خواهد بود و عاملیت آن با چه کسی خواهد بود؟» البته پرسشهای مهمی است. «خلع ید مالک» با بازیگری نمایندگان و مسئولان قضایی و «اعتراض» با کنشگری کارگران؛ دو سناریوی محتمل برای این ادامه هستند و در جای خود بسیار مهم. اما گمان میکنم این رویداد علاوه بر این متن و مسئله ادامه، برای کنشگریِ معطوف به انقلاب اسلامی، یک فرامتن بسیار مهم و آموزنده داشت. فرامتنی که اغلب در فضای سیاستزده رسانهها فراموش شد.
هفتاد روز اعتراض کارگرانِ هفت تپه یک قاب یا فریم از آینده بود؛ بلکه میتوان گفت یک پنجره یا مدرسه بود برای درک وضعیت کنشگری و مشارکت اجتماعی سیاسی در ایران آینده. این یادداشت تلاش میکند مروری داشته باشد بر مهمترین نکتههایی که در تفسیر فرامتن این رویداد قابل توجه است:
1. این حرکت اعتراضی طولانی مدت، تنها چند ماه پس از انتخابات مجلس یازدهم انجام گرفت؛ انتخاباتی که که اکثر مردم در آن شرکت نکردند. از سوی دیگر کنشگران حرکت اعتراضی هفتاد روزه تلاش بسیاری داشتند تا اعتراض خود را بر علیه کلیت نظام اسلامی جلوه ندهند.[1] آنها نه فقط از اعمال هر گونه خشونت یا مصاحبه با رسانههای معاند و صدور بیانیههای رادیکال خودداری میکردند بلکه در شعارها و گفتگوهای خود به نحوی مؤمنانه از مضامین و مبانی دینی و انقلابی بهره میبردند. آنها گفتگو با مسئولان قضایی و نمایندگان مجلس را میپذیرفتند؛ حتی به آنها اجازه حضور و سخنرانی در تجمعهایشان را میدادند و در گفتگو با آنها بر اساس همین مبانی و مضامین نقدشان میکردند. معترضان هفت تچه تلاش میکردند نشان بدهند وضعیت انتقال مالکیت شرکت بر مبنای قانون اصل 44 را عادلانه نمیدانند و برای این کار بر اساس عدم تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی استدلال میکردند.
چگونه و در شرایطی که میزان مشارکت سیاسی در جامعه به پایینترین حد خود رسیده است، یک مشارکت اجتماعی هفتاد روزه متولد میشود؟ مدرسه هفت تپه یک آیین رونمایی بود؛ این رویداد به ما گونه جدیدی از مشارکت اجتماعی و سیاسی را شناساند. در شرایطی که اکثریت مردم، حدود یک ساعت زمان صرف نمیکنند تا در انتخابات شرکت کنند، بخشهایی از جامعه برای مشارکت در بهبود عملکرد بخش کوچکی از سازوکارهای اجتماعی (یک کارخانه که در جریان قانون اصل 44 واگذار شده است)، در یک فرایند هفتاد روزه شرکت میکند.
در دو دهه گذشته همزمان با کاهش مشارکت شهروندان در انتخاباتها و احزاب سیاسی، حرکتهای شهروندی و جنبشهای اعتراضی افزایش چشمگیری داشته است. محققان «موسسه بینالمللی دموکراسی و دستیاری انتخاباتی« در کتاب «احزاب سیاسی، جامعه مدنی و جنبشهای شهروندی در آسیا و اروپا: آینده دموکراسی»[2] که در سال 2014 منتشر شده است با بررسی تجربههایی در ده کشور نشان میدهند که این یک روند عمومی است: «در سراسر جهان ... تظاهرات شهروندان در مقیاسهای بزرگ در سالهای اخیر مشاهده شده است ... در همین حال، مشارکت رسمی شهروندان در احزاب سیاسی به شدت کاهش داشت» (ص 17) «در هر دو بُعد تعداد اعتراضات و شمار معترضان سراسر جهان، به ویژه از سال 2010 افزایش قابل ملاحظهای صورت گرفته است ... در همی نحال شهروندان مشارکت رسمی سیاسی خود را کاهش دادهاند.»(ص 18)
نویسندگان گزارشهای این کتاب استدلالهایی دارند که مشاهدات مشابه در جامعه ایران را به کلی تأیید میکند: ما اکنون در زمانهای شرکت میکنیم که دو گونه از کنشگری و مشارکت اجتماعی در آن قابل شناسایی است. مشارکت کلاسیک که در چارچوب انتخابات، احزاب و نهادهای مدنی و خیریه انجام میشود و مشارکت جدید در قالب حرکتهای شهروندی و جنبشهای اعتراضی.
به مورد هفت تپه بازگردیم؛ از یک موضع کاملاً همسو با انقلاب اسلامی نگاه کنیم: آیا تأثیر مثبت و سازنده اعتراض هفت تپه بر بهبود شرایط اجتماعی و تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی، از مشارکتهای متداول و کنشهای احزاب رسمی کمتر است؟ گونهای جدید از مشارکت اجتماعی متولد شده است اما احزاب تلاش میکنند حاکمیت را متقاعد کنند همچنان مشارکت اجتماعی و سیاسی را به نحو کلاسیک بفهمد و به رسمیت بشناسد. آنها تلاش میکنند وضعیتی به وجود بیاورند که حاکمیت ناچار باشد به مشارکتهایکلاسیک و رسمی اکتفا کند هر چند این مشارکتها کاهش یافته و یا حداقلی شده باشند. گونه جدید مشارکت و کنشگری اما به سرعت در حال گسترش است. یک مشارکت و کنشگری یکسره تغییر محور که با الگوی کنشگری در چارچوب احزاب (اشرافیت)، که یکسره ثبات (قدرت) محور است، تفاوت اساسی بلکه تضاد دارد.
2. رسانههای رسمی و کلان، احزاب و لابیهای سیاسی و بخشهای مهمی از نهادهای حاکمیتی تلاش میکنند جنبشهای اعتراضی را نادیده گرفته و در عوض مسیر احزاب، سازمانهای مدنی و خیریه را به عنوان مسیر بیبدیل یا مؤثرترین و مهمترین مسیر مشارکت اجتماعی، در تربیونهای رسمی ترویج کنند. جنبشهای اعتراضی جدید اما قادر هستند علاوه بر جلب توافقِ بخشهایی از حاکمیت و کنشگران اجتماعی[3]، کنشگری اعتراضی خود را به نحو مؤثری ایفا کنند. این تلاش آنها میتواند به رغم وجود محدودیتهای رسانهای، در بستر ناکارآمدی احزاب و کنش حزبی، الگوی کنشگری اعتراضی را ترویج کند.
3. کنشگران اصلی این جنبشهای اعتراضی «فقرای جدید»[4] یا بخشی از طبقه متوسط هستند که طی سالهای اخیر به دلایل مختلفی از طبقه متوسط به طبقات پایینتر فروغلطیدهاند. این جنبشها از نقطه مالکیت آغاز میشوند اما به سرعت پیام خود را در سطحی کلانتر میگسترانند.[5] این جنبشها در مقایسه با حرکتهای معمولِ ذیل جناحهای رسمی[6]، از قدرت بسیج کنندگی فوقالعاده بیشتری بر خوردارند. کنشگران این حرکتها از انگیزههای به مراتب قویتر برخودارند.
4. ابزار این جنبشهای اعتراضی به طور عمده عبارت است از کنشگری خیابانی، تجمعهای آرام و کوچک اما مستمر برای بیان اعتراض، گفتوگو، رسانههای خُرد و شهروندی، پلاکاردهای ساده و فضاهای عمومی شهری، تولید مستمر استدلالهایی بسیط و عامه فهم اما مفهومی، دینی و بومی برای ایجاد اقناع عمومی در خصوص دیدگاه جنبش اعتراضی، تلاش برای جلب دیگر کنشگران اجتماعی و بخشهایی از حاکمیت.
5. ساخت کنش در این جنبشهای اعتراضی هرگز شباهتی با سازوکارهای کنشگری احزاب یا سازمانهای مدنی ندارد. آنها به معنای متداول جنبش نیستند. رسانه رسمی، مانیفست یا بیانیه، کادر و شورای مرکزی و رهبر یا چهره شاخص ندارند اما توانایی فوقالعادهای در تعیین دستور کار احزاب رسمی و ملی و همچنین نهادهای حاکمیتی دارند.
در ماجرای اعتراض هفت تپه این حرکت اعتراضی در شهر شوش توانست نمایندگانی را در پایتخت درگیر مسئلههای خود کند که چند ماه قبل بدون هیچگونه ایده یا برنامه خاصی در این زمینهها در رقابتهای انتخاباتی شرکت کرده بودند.کارگران هفت تپه توانستند حمایت کسانی را جلب کنند که در جریان فعالیتهای متداول حزبیِ خود هیچ تعهدی برای حمایت از حقوق مدنی و کنشگری طبقات فرودست ابراز نکردهاند؛ هیچگاه از به رسمیت شناخته شدن حرکتهای اعتراضی سخنی به میان نیاورده و به نابرابریهای حاصل از خصوصیسازی هیچ اشارهای نداشته و حتی از بیان گفتارهایی کلان درباره عدالت و نابرابری هم صرف نظر کرده بودند. کار آنها چیزی فراتر از جلب توجه است؛ این جنبشها یک پاسخ کاملاً ابتکاری به مسئله مرکز- پیرامون پیش کشیده و مسیر طرح مسئله را به کلی معکوس کردهاند: آنچه در مرکز مسئله احزاب و بازیگران رسمی میدان سیاسی است در پیرامون بازتولید نمیشود؛ بلکه آنچه برای کارگران شوش مسئله است، دستور کار مرکز را تعیین میکند. هفتاد روز هفت تپه یک مدرسه است برای آموختن کنشگری اجتماعی در ایرانِ آینده.
[1] بخش قابل توجهی از حرکتهای اعتراضی سالهای اخیر تلاش میکنند این ویژگی را بروز بدهند. بخشی از این تلاش ناشی از همدلی واقعی آنها با آرمانهای انقلاب اسلامی است. از سوی دیگر میکوشند بدون اتخاذ مواضع سیاسی بهتر بتوانند بر مسئله در دستور کارشان تمرکز کنند.
[2] . احزاب سیاسی، جامعه مدنی و جنبشهای شهروندی در آسیا و اروپا: آینده دموکراسی، سام واندر استاک، رائول کوردنیلو (ویراستاران)، مهدی مقدری، نشر نگاه معاصر، 1398.
[3] . نمایندگان خوزستانی، احتمالا به دلیل مناسبات منطقهای، به این اعتراض هفتاد روزه بیتوجه بودند. معترضان اما توانستند در یک تعامل ابتکاری پای نمایندگان پایتخت را به این مسئله باز کنند. همچنین در حالی که دیگریهای این حرکت اعتراضی، حمایت یکپارچه چهرههای مذهبی و سیاسی متنفذ در استان را با خود داشتند، معترضان توانستند حمایت نماینده ولی فقیه در خوزستان را جلب کنند. سال گذشته و پس از قریب به چهل سال نماینده ولی فقیه در خوزستان تغییر کرد و حجتالاسلام موسویفرد به این مقام منصوب شد. او اخیراً گفته است: «من برای روشن شدن وضعیت کارگران به مدیران استان و شهرستان ۳ ماه فرصت داده ام که یک ماه از این مدت گذشته است. اگر تا پایان این فرصت سه ماهه، وضعیت هفت تپه روشن نشود من هم به صف متحصنین می پیوندم.» اگر چنین اتفاقی رخ دهد، احتمالاً این نخستین بار است که چنین مقام مذهبی سیاسی در یک تحصن اعتراضی شرکت کند. معترضان هفت تپه همچنان توانستند توافق و همکاری برخی طلاب، دانشجویان، فعالان اجتماعی و روزنامهنگاران در خوزستان و خارج از خوزستان را برای حمایت از خود جلب کنند.
[4] . «فقرای جدید» افرادی هستند که «گروهی از مردم که قبلاً هرگز فقر را تجربه نکردهاند؛ ولی کارشان را از دست دادهاند و وارد دوران مشقت شدهاند». (نابرابری اجتماعی: انواع، علل و پیامدها، چارلز ای. هورست، دکتر علی شکوری، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1396)
[5] جنبشهای جدید حرکتهایی هستند «که اگرچه مانند جنبشهای گذشته ایدئولوژی ندارند ولی حق و مالکیت شخصی آنها را به سازماندهی، تحلیل و کنشهای مشترکی رسانده است. » ن.ک به یادداشت «دیدار با جنبشی از آینده: جامعهشناسی اعتراضهای سپردهگذاران» قابل دسترسی در http://tabagheh3.ir/1396/09/08
[6] . به عنوان نمونه حرکت اعتراضی نسبت به سیاهپوش نکردن تهران در ایام محرم، اعتراض به شهیندخت مولاوردی به خاطر انتشار پستی که گفته میشد مروج همجنسگرایی است و مواردی از این دست.