طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

اسلام ناب در جدال با تحجر و التقاط

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۳۰ ق.ظ
در گفتگو با روزنامه وطن امروز (1399/11/12) به بحث دوگانه اسلام ناب اسلام آمریکایی و ابعاد و اهمیت این دوگانه در اندیشه امام خمینی و رهبر انقلاب پرداختم.

گفتگو با وطن امروز تصویر

 

فایل صفحه روزنامه دریافت

فایل نمودارهای ضمیمه مصاحبه دریافت

 

گزیده گفتگو

  • هویت انسان انقلاب اسلامی در غیریت با تحجر و تجدد شکل گرفته بود. طبیعی بود که نیروی اجتماعی انقلاب هم در تقابل با این دو جریان قرار بگیرد.
  • صورت‌بندی تحجر، تجدد و در برابر آن‌ها یک نیروی فکری پویا که هویت خود را در از انقلاب اسلامی می‌گیرد و در انقلاب اسلامی می‌جوید، صورت‌بندی نیروهای فکری اجتماعی دست‌کم نیم قرن اخیر ماست.
  • رهبر انقلاب هشدار می‌دهند که مراقب باشیم تصویر ما از اسلام و دینداری نشود یک سری «مناسک میان‌تهی» و دیگر اسلام را آن‌چنان که باید، به عنوان «عقیده و جهاد» نبینیم.
  • رهبر انقلاب استدلال می‌کنند که «مدرسه انقلاب» و مکتب امام خمینی عبارت است از درگیری با اسلامی که می‌خواهد به مثابه ضلع تزویر و «در خدمت زر و زور» باشد؛ و تلاش برای سربرکشیدن اسلامی که هم با «فرعون‌ها» و قدرت‌مندان مقابله کند و هم با ثروت‌مندانی که در لوای انقلاب و توحید رشد می‌کنند و بعد در مقابل اصل حرکت می‌ایستند که استعاره قرآنی آن «قارون» است.
  • چرا منابر و تریبون‌ها و پژوهش‌هایی که در زمینه تفکر اسلامی وجود دارد، هشدارهای اصیل انقلاب اسلامی درباره تبدیل شدن تفکر اسلامی به ابزار زر و زور و تقابل با اسلام مناسک میان‌تهی و مضامینی از این قبیل را بازتولید نمی‌کند؟ یکی از زمینه‌های این وضعیت این است که در پژوهش و گفتارهای مذهبی زمانه ما و به طور مشخص در فرهنگ عمومی دینی، تحجر یا دست‌کم بی‌تفاوتی نسبت به تحجر رشد کرده است. از آن طرف در سطوحی دیگر که بیشتر الیت بروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها هستند، تجددزدگی و التقاط با آموزه‌های سرمایه‌داری رشد کرده است و این‌ها زمینه‌های انقلاب ارتجاعی است.
  • در یک جامعه نابرابر و طبعاً ناهم‌بسته یا از هم‌گسیخته، هیچ پروژه‌ای جلو نمی‌رود مگر پروژه‌های ارتجاعیِ کسانی که مستظهر به تکاثر ثروت و قدرت هستند. در این‌جاست که رهبر انقلاب اسلام ناب را به عنوان «اسلام عدالت‌خواه» تعبیر می‌کنند. یا بارها و بارها می‌گویند ما در زمینه عدالت اجتماعی دچار «عقب‌ماندگی» هستیم.
  • وقتی سال‌هاست رهبری از مجلس خبرگان رهبری و چه بسا تمام نخبگان اجتماعی یک ارزیابی اسلامی از وضعیت عدالت خواسته‌اند، و جواب نگرفته‌اند؛ وقتی یک دهه است از حوزه و دانشگاه رشته عدالت‌پژوهی خواسته‌اند و جوابی نیامده است؛ وقتی ارزیابی ایشان مبتنی بر عقب‌ماندگی در عدالت در محیط‌های نخبگانی پژواک لازم را ندارد؛ وقتی حتی اصل ارزیابی وضعیت عدالت یا اصل نابرابری و عدالت، مسئله عمومی ما نیست؛ یعنی باید بر راهبردهای ضد ترمیدوری تمرکز بیشتری بکنیم و متوجه باشیم که انقلاب ارتجاعی، بر خلاف انقلاب تکاملی، خیلی آرام و تدریجی اتفاق می‌افتد.
  • رسانه‌های یک درصدی، آدم‌های حزبی، مسائل جزئی و فرعی مرتب تولید غفلت می‌کند و این باعث می‌شود ما این اصول را فراموش کنیم. باعث می‌شود دستگاه تحلیلی ما با این مفاهیم کار نکند و ما این تعابیر را به عنوان ابزارهای مفهومی و تحلیلی به کار نبریم.
  • مفهوم «اسلام سرمایه‌داری» یا «مفهوم اسلام پابرهنگان»، در ادبیات دینی علاقه‌مندان به انقلاب کجاست؟ آیا اگر ایده «اسلام سرمایه‌داری» یک مفهوم جان‌دار بود و بسط و شرح لازم را پیدا کرده بود، امروز وضعیت ما در «عقب‌ماندگی در عدالت» به آن‌جا می‌رسید که رهبر انقلاب به تعبیر خودشان مجبور به اعتراف و عذرخواهی شوند؟
  • این همه منابر و مجامع پژوهش اسلامی، که گاهی این همه با مقولاتی مثل تمدن اسلامی و مراحل تمدن اسلامی و غیره بازی می‌کنند و جمله‌سازی می‌کنند؛ اگر دنبال پروژه‌بازی نیستند و به ادبیات امام خمینی علاقه‌مند هستند، چرا یک‌بار درباره تحجر و مقدس‌مآبی، درباره جنگ فقر و غنا و درباره اسلام سرمایه‌داری حرف نمی‌زنند؟ اگر مسئله‌شان ایده‌های رهبری است چرا از اسلام مناسک میان‌تهی و اسلام عدالت‌خواه و عقب‌ماندگی در عدالت نمی‌گویند؟ مگر ایده‌های کلیدی و پرتکرار رهبر انقلاب نیست؟ چرا تنها به نوشتن انشانویسی درباره تمدن اسلامی و دولت اسلامی علاقه نشان می‌دهند؟

امام خمینی در مبارزات خودشان، با یک جبهه بیرونی درگیر بودند که همان دنیای استکبار بود، و با دو جبهه درونی اصطکاک داشتند، که آن را جبهه متحجرین مقدس نما و جبهه معتقدین به اسلام آمریکایی مینامیدند، لطفا در خصوص این دو جبهه درونی که با تفکر امام در تقابل بودند، برای ما توضیح بفرمایید.

این سوال مهمی است. شناخت دیگری‌ها و درگیری‌های امام خمینی به شناخت ایده‌های امام خمینی و انقلاب اسلامی کمک بسیاری می‌کند که می‌توانیم آن را شناخت امور از طریق اضداد یا بازشناسی هویت از طریق بازخوانی غیریت بدانیم.

اصولاً یکی از مغالطات مهم در شناخت امام خمینی همین‌جا روی می‌دهد که محتوای خط امام را می‌گوییم اما محتوای خطوط مقابل آن را مسکوت می‌گذاریم؛ می‌گوییم هدف و ایده اصلی امام خمینی اسلام بود؛ این که بدیهی است. امام خمینی به عنوان یک مرجع تقلید و رهبری دینی به دنبال ترویج تفکر غیراسلامی که نبوده است! مسئله درست از جایی شروع می‌شود که بدانیم ایده‌های مهم‌ترین مخالفانِ حرکت امام خمینی هم اسلامی بوده است! مهم‌ترین نقد امام خمینی هم به انواعی از تفکر اسلامی بوده و از جمله به بسیاری از اسلام‌شناسی و یا به عبارتی اسلام‌نشانسی‌های رایج، حتی در عالی‌ترین سطوح حوزه‌های علمیه بوده؛ ما می‌بینیم در مهم‌ترین اسناد فکری و تاریخی نهضت امام خمینی، مانند کتاب ولایت فقیه، ایشان نسبت به عالی‌ترین سطوح حوزه‌های علمیه که مراجع تقلید و رساله‌های عملیه است، موضعی به کلی انتقادی دارند. هم‌چنان که با اسلام التقاطی منورالفکران لیبرال و روشنفکران چپ‌گرا نیز سر ناسازگار و نقد دارند. این‌ها اهم دیگری‌های امام خمینی است.

البته باید توجه کنیم وقتی می‌گویم دیگری نهضت امام خمینی؛ این تفاوت دارد با هدف و با دشمن آن. دشمن عبارت است از استکبار جهانی و رژیم طاغوت. مسئله اما این آن‌جاست که امام خمینی در مسیر تقابل با استکبار جهانی و ایرانی، نیروهای فکری و معرفتی‌ای را به ما نشان می‌دهد که باعث شده وضع موجود وقت رقم بخورد و اساساً انقلاب اسلامی را یک جایگزینی میان دو تفکر اسلامی تعریف می‌کنند و این تعریف به ما این توجه را می‌دهد که جایگزینی را به مثابه امری جاری ببینیم و هم امروز هم در چارچوب انقلابی‌گری به ایده جایگزینی و جدال اسلام علیه اسلام حساس باشیم.

البته باید توجه داشته باشیم که دوگانه تحجر و اسلام آمریکایی دقیق نیست و حتی نادرست است. از دیدگاه امام خمینی اسلام آمریکایی شامل تحجر و التقاط با نگرش‌های متجددانه می‌شود و تمام فریادهای که امام بر علیه اسلام آمریکایی دارند، بر علیه تحجر هم هست.

این دو جبهه بعد از انقلاب نیز امتداد پیدا کردند، لطفا آثار امتداد این دو نوع تفکر را در ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی تشریح بفرمایید.

هویت انسان انقلاب اسلامی در غیریت با تحجر و تجدد شکل گرفته بود. طبیعی بود که نیروی اجتماعی انقلاب هم در تقابل با این دو جریان قرار بگیرد. پس از پیروزی انقلاب این تقابل جدی‌تر شد. تجددگرایان راست‌گرا در آبان 58 و ماجرای لانه جاسوسی و تجددگرایان چپ‌گرا در 30 خرداد 60 و پس از عدم کفایت بنی‌صدر مقابل انقلاب اسلامی قرار گرفتند. البته کیفیت و سطح مقابله‌شان متفاوت بود اما صراحت تقابل‌شان، به ویژه در مورد چپ‌گرایان مجاهدین و مانند ان که کار به ترور خیابانی و عمومی کشیده شد، باعث شد دیگر هیچ جایگاهی در نظم و نظام پس از انقلاب برای آن‌ها تصویر نشود. با این همه این به آن معنا نبود که تأثیرات غیرمستقیم‌شان را از دست بدهند. با آن‌که برای قافله روشنفکری جهانی، زنگ‌های بازگشت از شوروی، از دهه سی میلادی به صدا درآمده بود، فضای چپ هم چنان در جهان غالب بود و در ایران غالب‌تر. تروریسم مارکسیسم، نمایندگان ایده‌های چپ را زیرزمینی کرد و این کمک کرد تا نیروهای مسلمانی که با غیبت دیگران، خوش‌نشین نظام شده بودند؛ همان حرف‌ها را بزنند. بعدها که چپ جهانی فروپاشید و چپ‌های مسلمان به در باغ سبز غرب متمایل شدند، به حرف‌های رجوع کردند که منوالفکران ایرانی پس از انقلاب و پس از کناره‌گیری از دولت، یا حتی پیش از انقلاب تولید کرده بودند.

تجددزدگی، چه آن زمان که روشنفکری و سوسیالیسم چپ رایج بود، چه اکنون که منورالفکری و کاپیتالیسم راست رایج است، بخشی از نیروهای انقلاب را متمایل به خود کرد. در طرف مقابل تحجر هم همین کار را با بخش دیگری از نیروهای انقلاب کرد. بخشی از نیروهای سنتی، به خاطر اختلاف نظرهایی در زمینه مالکیت و غیره اساساً کناره گرفتند و جایگاه آن‌ها را بخشی از نیروهای انقلاب پُر کردند.

هم تجددزدگی نیروهای متأثر از خود را نسبت به دیگران پرخاش‌گر می‌کرد و هم تحجر؛ بعد هم این انشقاق که بیشتر اخلاقی و ناشی از تجددزدگی و تحجرزدگی بود را صورت فکری می‌داند. البته این صورت فکری اختلاف‌هاست و ماجرا در بخش عمده‌ای اختلاف‌ها نه اصول معرفت، که وصول منفعت است.  

به نظر میرسد رهبر معظم انقلاب هم با همین دو جبهه، از ابتدای رهبریشان تا امروز درگیر بودند. از منظر شما رهبری چه اقداماتی را برای جلوگیری از ترمیدور انقلاب اسلامی به این دو نوع تفکر انجام دادند.

صورت‌بندی تحجر، تجدد و در برابر آن‌ها یک نیروی فکری پویا که هویت خود را در از انقلاب اسلامی می‌گیرد و در انقلاب اسلامی می‌جوید، صورت‌بندی نیروهای فکری اجتماعی دست‌کم نیم قرن اخیر ماست. بنابراین پس از سال 68 هم این مسئله و این تقابل‌ها ادامه دارد.

از همان نخستین روزهای پس از رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای اعلام می‌کنند بر اساس تفسیری که من از خط امام، از مدرسه انقلاب دارم، باید مقابل دو دیگریِ جدی مقاومت کنیم. می‌گویند باید در برابر «تحجر» و «انفعال» ایستادگی کنیم؛ این‌ها کژراهه‌های یک نهضت هستند. می‌گویند به جایگزینی مستمر تفکر اسلام ناب و اسلام تحجر و تجدد فکرکنیم.

در سخنرانی‌های سال اول دوره رهبری، در سخنرانی‌های بیعت، در پیام چهلم امام و به طور مشخص در پیام نخستین سالگرد امام خمینی، هشدار می‌دهند که مسئله «جایگزینی» اسلام ناب، با اسلام تحجر و تجدد جاری و جدی است. می‌گویند باید به این فکر کنیم که انقلاب اسلامی و خط امام این بوده که اسلام، احکام اسلامی، آیین‌ها و مفاهیم و مضامین اسلامی، «نجات‌بخش محرومین» باشد نه یک سری «تشریفات» مذهبی. هشدار می‌دهند که مراقب باشیم تصویر ما از اسلام و دینداری نشود یک سری «مناسک میان‌تهی» و دیگر اسلام را آن‌چنان که باید، به عنوان «عقیده و جهاد» نبینیم. رهبر انقلاب استدلال می‌کنند که «مدرسه انقلاب» و مکتب امام خمینی عبارت است از درگیری با اسلامی که می‌خواهد به مثابه ضلع تزویر و «در خدمت زر و زور» باشد؛ و تلاش برای سربرکشیدن اسلامی که هم با «فرعون‌ها» و قدرت‌مندان مقابله کند و هم با ثروت‌مندانی که در لوای انقلاب و توحید رشد می‌کنند و بعد در مقابل اصل حرکت می‌ایستند که استعاره قرآنی آن «قارون» است.

این‌ها موارد مهمی است که همگی در پیام‌های رهبر انقلاب از جمله در پیام نخستین سالگرد امام خمینی، که یک حالت یک مانیفست گونه دارد، وجود دارد. بنابراین می‌بینیم که درگیری با تحجر و تجدد، و تفکرات اسلامی‌ای که گرایش به تجدد و تحجر تولید می‌کند، پس از امام خمینی هم در صحبت‌های رهبر انقلاب برجسته است.

در یک تحقیق مختصری که سال‌ها قبل انجام دادم، و گزیده‌ای از آن تحت عنوان «نظریه اسلام ناب اسلام آمریکایی، از امام خمینی تا رهبر انقلاب» منتشر شده و در اینترنت موجود است، تلاش کردم این تقابل را به صورت تاریخی در گفتار امام و رهبر انقلاب دنبال کنم. در این بررسی متوجه شدم که خط درگیری میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی در تمام سال‌های پس و پس از انقلاب در ادبیات امام خمینی وجود داشته؛ در سال آخر حیات‌شان صورت‌بندی شده و در سال‌های پس از آن توسط رهبر انقلاب شرح و بسط داده شده است.

مسئله‌‌ای که جای پرسش دارد این است که چرا منابر و تریبون‌ها و پژوهش‌هایی که در زمینه تفکر اسلامی وجود دارد، هشدارهای اصیل انقلاب اسلامی درباره تبدیل شدن تفکر اسلامی به ابزار زر و زور و تقابل با اسلام مناسک میان‌تهی و مضامینی از این قبیل را بازتولید نمی‌کند؟ یکی از زمینه‌های این وضعیت این است که در پژوهش و گفتارهای مذهبی زمانه ما و به طور مشخص در فرهنگ عمومی دینی، تحجر یا دست‌کم بی‌تفاوتی نسبت به تحجر رشد کرده است. از آن طرف در سطوحی دیگر که بیشتر الیت بروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها هستند، تجددزدگی و التقاط با آموزه‌های سرمایه‌داری رشد کرده است و این‌ها زمینه‌های انقلاب ارتجاعی است.

یک زمینه مهم دیگری که انقلاب ارتجاعی را موجب می‌شود، نابرابری اجتماعی است. در یک جامعه نابرابر و طبعاً ناهم‌بسته یا از هم‌گسیخته، هیچ پروژه‌ای جلو نمی‌رود مگر پروژه‌های ارتجاعیِ کسانی که مستظهر به تکاثر ثروت و قدرت هستند. در این‌جاست که رهبر انقلاب اسلام ناب را به عنوان «اسلام عدالت‌خواه» تعبیر می‌کنند. یا بارها و بارها می‌گویند ما در زمینه عدالت اجتماعی دچار «عقب‌ماندگی» هستیم. می‌گویند وضعیت عدالت «مطلقا» راضی کننده نیست. می‌گویند ما باید به این مسئله اقرار کنیم؛ اعتراف کنیم؛ نزد خدا و مردم اعتذار کنیم. نمره مطلوبی نداریم و مانند آن. این‌ها همه در چارچوب جلوگیری از ترمیدور و یا به تعبیر بهتر در چارچوب یک انقلاب ارتجاعی قابل تحلیل است. منتهای مراتب ما باید بپرسیم چقدر با این خطوط فکری رهبر انقلاب همراهی وجود دارد؟

 انقلاب ارتجاعی مانند هر دگرگونی اجتماعی دیگری عاملیت‌ها و کارگزارانی دارد. تکلیف این‌ها روشن است؛ مسئله جای دیگری است. خطبه‌های نمازجمعه، منبرها، نشریات، گفتگوها و گفتارهایی که خود را انقلابی و بحث خود را مرتبط با انقلاب اسلامی می‌دانند، چقدر به این مسئله‌ها فکر می‌کنند؟ این‌ها صورت امروزین جنگ اسلام ناب اسلام آمریکایی است و ما در جبهه‌هایی از این جنگ مغلوبه شدیم.

وقتی سال‌هاست رهبری از مجلس خبرگان رهبری و چه بسا تمام نخبگان اجتماعی یک ارزیابی اسلامی از وضعیت عدالت خواسته‌اند، و جواب نگرفته‌اند؛ وقتی یک دهه است از حوزه و دانشگاه رشته عدالت‌پژوهی خواسته‌اند و جوابی نیامده است؛ وقتی ارزیابی ایشان مبتنی بر عقب‌ماندگی در عدالت پژواک لازم را در محیط‌های نخبگانی پژواک لازم را ندارد؛ وقتی حتی اصل ارزیابی وضعیت عدالت یا اصل نابرابری و عدالت، مسئله عمومی ما نیست؛ یعنی باید بر راهبردهای ضد ترمیدوری تمرکز بیشتری بکنیم و متوجه باشیم که انقلاب ارتجاعی، بر خلاف انقلاب تکاملی، خیلی آرام و تدریجی اتفاق می‌افتد. خیلی آرام ایده‌های عدالت‌خواهانه، سنگرهای خود را در تفکر دینی، در توصیه‌های اخلاقی، در تحلیل‌های تاریخی، در تفسیر کتاب و سنت، و در شرح و استدلال‌های حکمی از دست می‌دهد و به تعبیر امام خمینی «اسلام سرمایه‌داری» سر بر می‌آورد و از دل این تفکر، وضعیت عقب‌ماندگی در عدالت ایجاد می‌شود و آن‌چنان تعمیق می‌شود که انقلاب و رهبری آن را  در موقعیت اقرار و اعتذار قرار می‌دهد. بنابراین مسئله جدی است؛ هر چند ما عادت کرده‌ایم که در فضاهای فکری خودمان به مسئله فکر نکنیم.

چگونه می‌توانیم به شاخصه‌های اسلام ناب اسلام آمریکایی دست پیدا کنیم؟

 

یک مسیر مهم برای توضیح این‌شاخص‌ها، مراجعه به متن نطق‌ها، نامه‌ها و پیام‌هایی است که دو رهبر انقلاب داشته‌اند. به نظرم اگر خود این تعابیر همواره مقابل روی ما باشند، به ما کمک می‌کنند قواره این دو اسلام را بازشناسی کنیم. مسئله اسلام ناب اسلام آمریکایی البته یک بحث فکری است اما یک بحث ذکری هم هست. یعنی ما همواره نیازمند این هستیم که این مفاهیم را به هم دیگر تذکر بدهیم؛ تحجر در اثر غفلت رخ می‌دهد، چه بسا کسانی که در سطوح بالای تفکر دینی و در سطوح بالای مسئولیت‌های انقلابی بودند اما امام خمینی به ایشان تذکر می‌دادند مراقب تحجر باشد.

شخصاً و در همین حد کمی که در این زمینه مطالعه کرده‌ام به این نتیجه رسیده‌ام، ما نیاز داریم که همواره این تعابیر را مقابل چشم خود داشته باشیم. این‌ها شبکه مفهومی‌ای هستند که ما با آن‌ها خیلی کار داریم. به نظرم خیلی خوب است یک‌سری نموداری که در این زمینه هست را به بحث اضافه کنیم تا ایت تعابیر و تقابل‌ها بهتر در ذهن بماند. چون رسانه‌های یک درصدی، آدم‌های حزبی، مسائل جزئی و فرعی مرتب تولید غفلت می‌کند و این باعث می‌شود ما این اصول را فراموش کنیم. باعث می‌شود دستگاه تحلیلی ما با این مفاهیم کار نکند و ما این تعابیر را به عنوان ابزارهای مفهومی و تحلیلی به کار نبریم. به عنوان نمونه فرض کنید مفهوم «اسلام سرمایه‌داری» یا «مفهوم اسلام پابرهنگان»، در ادبیات دینی علاقه‌مندان به انقلاب کجاست؟ آیا اگر ایده «اسلام سرمایه‌داری» یک مفهوم جان‌دار بود و بسط و شرح لازم را پیدا کرده بود، امروز وضعیت ما در «عقب‌ماندگی در عدالت» به آن‌جا می‌رسید که رهبر انقلاب به تعبیر خودشان مجبور به اعتراف و عذرخواهی شوند؟ بالاخره این همه منابر و مجامع پژوهش اسلامی، که گاهی این همه با مقولاتی مثل تمدن اسلامی و مراحل تمدن اسلامی و غیره بازی می‌کنند و جمله‌سازی می‌کنند؛ اگر دنبال پروژه‌بازی نیستند و به ادبیات امام خمینی علاقه‌مند هستند، چرا یک‌بار درباره تحجر و مقدس‌مآبی، درباره جنگ فقر و غنا و درباره اسلام سرمایه‌داری حرف نمی‌زنند؟ اگر مسئله‌شان ایده‌های رهبری است چرا از اسلام مناسک میان‌تهی و اسلام عدالت‌خواه و عقب‌ماندگی در عدالت نمی‌گویند؟ مگر ایده‌های کلیدی و پرتکرار رهبر انقلاب نیست؟ چرا تنها به نوشتن انشانویسی درباره تمدن اسلامی و دولت اسلامی علاقه نشان می‌دهند؟

در متن ادبیات امام خمینی و رهبر انقلاب شاخص‌های اسلام ناب اسلام آمریکایی با چه تعابیر و مفاهیمی به کار برده شده است؟

در تعابیر امام خمینی درباره اسلام ناب مفاهیمی از قبیل اسلام ناب، اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنج­دیدگان تاریخ اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان ، اسلام پابرهنگان و محرومان، اسلام ائمه هدی علیه السلام ، اسلام فقرای دردمند، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت­ها و اسلام انقلابی برجسته است که خود گویا جهت‌گیری اجتماعی اسلام ناب و هم‌چنین نسبت معنویت و مبارزه در این تفکر است.

از طرف دیگر درباره اسلام آمریکایی امام خمینی این مفاهیم را به کار می‌برند: اسلام سرمایه­داری، اسلام حاکمیت سرمایه­داران، اسلام سرمایه­داران خدا نشناس، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی­درد ، اسلام راحت­طلبان، اسلام اشرافیت و اسلام رفاه و تجمل. این یک شاخه مهم از اسلام آمریکایی است که شامل اسلام التقاط یافته با ایده‌های سرمایه‌داری یا مارکسیستی و یا اسلام توأمان با سبک زندگی رفاه‌طلبانه است. از طرف دیگر اسلام آمریکایی در تعریف امام خمینی شامل اسلام متحجر هم می‌شود. تعابیری مانند اسلام مقدس نماهای بی­شعور حوزه­های علمی و دانشگاهی، اسلام مقدس نماهای متحجر .

رهبر انقلاب هم در تفسیر مدرسه و مکتب فکری امام خمینی و انقلاب اسلامی و هم در تفسیر اصل انقلاب، این تقابل میان اسلام ناب اسلام آمریکایی را برجسته می‌دانند و یک سلسله ازمفاهیم راهگشا را در این زمینه می‌پروانند. ایشان در تحلیل انقلاب اسلامی دقیقا همان چارچوب مفهومی امام خمینی را بسط می‌دهند که انقلاب اسلامی «جایگزینی» دو اسلام بود. ایشان در توضیح چیستی انقلاب اسلامی می‌نویسند:

«در انقلاب‌ اسلامی‌، اسلام‌ کتاب‌ و سنت‌، جایگزین‌ اسلام‌ خرافه‌ و بدعت‌؛ اسلام‌ جهاد و شهادت‌، جایگزین‌ اسلام‌ قعود و اسارت‌ و ذلت‌؛ اسلام‌ تعبد و تعقل‌، جایگزین‌ اسلام‌ التقاط و جهالت‌؛ اسلام‌ دنیا و آخرت‌، جایگزین‌ اسلام‌ دنیاپرستی‌ یا رهبانیت‌؛ اسلام‌ علم‌ و معرفت‌، جایگزین‌ اسلام‌ تحجر و غفلت‌؛ اسلام‌ دیانت‌ و سیاست‌، جایگزین‌ اسلام‌ بی‌بندوباری‌ و بی‌تفاوتی‌؛ اسلام‌ قیام‌ و عمل‌، جایگزین‌ اسلام‌ بی‌حالی‌ و افسردگی‌؛ اسلام‌ فرد و جامعه‌، جایگزین‌ اسلام‌ تشریفاتی‌ و بی‌خاصیت‌؛ اسلام‌ نجاتبخش‌ محرومین‌، جایگزین‌ اسلام‌ بازیچه‌ی‌ دست‌ قدرت‌ها؛ و خلاصه‌ اسلام‌ ناب‌ محمدی‌(صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم‌)، جایگزین‌ اسلام‌ امریکایی‌ گردید.

یا در مورد مکتب و مدرسه فکری امام خمینی می‌نویسند:«در مدرسه‌ی‌ انقلاب‌ که‌ امام‌ ما بنیان‌ گذارد، بساط اسلام‌ سفیانی‌ و مروانی‌، اسلام‌ مراسم‌ و مناسک‌ میان‌تهی‌، اسلام‌ در خدمت‌ زر و زور و خلاصه‌ اسلام‌ آلت‌ دست‌ قدرتها و آفت‌ جان‌ ملتها برچیده‌ شده‌ و اسلام‌ قرآنی‌ و محمدی‌(صلی‌الله‌ علیه‌واله‌وسلم‌)، اسلام‌ عقیده‌ و جهاد، اسلام‌ خصم‌ ظالم‌ و عون‌ مظلوم‌، اسلام‌ ستیزنده‌ با فرعونها و قارونها و خلاصه‌، اسلام‌ کوبنده‌ی‌ جباران‌ و برپاکننده‌ی‌ حکومت‌ مستضعفان‌، سربرکشیده‌ است‌.» خود رهبر انقلاب هم تعابیر متعددی در تشریح این تقابل دارند که در نمودارهایی آمده است.

 

نظرات  (۱)

سلام بسیار عالی و روشنگرانه بود 

سالهاست که جای این ادبیات و تفکر در بین رسانه ها و نشریات و حتی درمیان دانشگاهیان و حوزویان خالی است 

خدا رو شکر که گوینده سخنان یک روحانی است

پاسخ:
این گفتگو بازگو کردن مطالبی است که گوینده اصلی‌شان امام خمینی و رهبر انقلاب اسلامی هستند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی