کمی درباره ابعاد روششناختی ایده جشنواره علوم انسانی عمار
تا کنون درباره ابعاد محتوایی ایده جشنواره علوم انسانی عمار توضیحاتی دادهایم اما ایده روششناختی آن را کمتر به بحث گذاشتهایم.
تا حدودی هم طبیعی است. ما در حال تولدیم؛ در حال برگزاری نخستین دوره هستیم و تصور ما این است که این دوره، با تمام فعالیتهای جانبی آن، از نشستهای آموزشی تا برنامه تلویزیونی و نشریه و نشستهای آغاز و انجام، خوشبینانه یک فراخوان مقدماتی است، برای دورههای بعد.
با این حال شاید لازم باشد نکاتی را درباره بُعد روششناختی ایده جشنواره به بحث بگذارم. اگر بخواهم برای انجام بهتر این بحث، یک کتاب را به عنوان مبنای و متنی برای مباحثه معرفی کنم، آن کتاب این خواهد بود: «عکاسی روشی برای مطالعات اجتماعی». بخش مهمی از مبنای کار ما در جشنواره البته مستند است نه عکاسی ولی میان این دو اشتراکهایی وجود دارد.
ما تصور میکنیم علوم اجتماعی ایرانی، در کنار نقدها و کوششهای نظری، برای بالندگی نیازمند تحرکهای مشاهداتی است. در وضعیت کنونی ما بیش از نظریه به مشاهده محتاجیم. بخشی از این مشاهدههای به شکلی مستقیم انجام خواهد پذیرفت اما بخش مهم و شاید مهمتر، بهرهمندی از مشاهدههای موجود است.
در سالهای اخیر، به دلایلی، ما بیشتر از درک عقلی و علمی، خود و مسائلمان را در مستوای عالم خیال فهیمدهایم. به بیان دیگر رسانه و هنر در درک ما و مسئلههامان از اندیشه پیش افتادهاند. ما با مشاهدههای بسیاری مواجهیم که مورد بازاندیشی قرار نگرفتهاند.
فقط در دوازده دوره جشنواره مردمی فیلم عمار، بالغ بر 14000 ساعت اثر انباشت شده است. طبعاً مشاهدات محدود به این میزان و جشنواره فیلم عمار نیست. این انباشت تجربی در صورت پیوند با تأملات نظریِ اکنون و آتی، سازههایی قدرتمند در علوم اجتماعی ایرانی ایجاد خواهد کرد.
کافی است به روشهایی همچون مستند و عکس و دیگر روایتهای واقعیت، در متن پژوهشهای علوم اجتماعی توجه کرده و روی آوریم.
ما تا حد زیادی امید و اطمینان داریم این ایده روششناختی، یک دهه پس از استمرار جشنواره علوم انسانی عمار بسیار جاافتادهتر از امروز خواهد بود. ما در گفتگو با تعدادی از اساتید و اندیشوران علوم اجتماعی به این نتیجه رسیدم که این یک چشمانداز روشن و در درسترس برای علوم اجتماعی ایرانی و برای دیدن جامعه و ایران است.
پ.ن:
یک. در آغاز کتاب یک استدلال شوقانگیز وجود دارد که به ما میگوید این چشمانداز علوم اجتماعی میتواند کمک زیادی به حرکتهای #عدالتخواهانه داشته باشد:
«روشهای تحقیق بصری، به ویژه عکاسی، بیش از پیش کارایی و اثربخشی خود را به عنوان یک روش تحقیق مؤثر در مطالعه افرادی که به حاشیه کشیده شدهاند به اثبات رسانده است».
این تقریبا همان استدلالی است که کندال ال والتون در «رئالیسم عکاسانه»، در مقالهای که در کتاب «عکاسی و فلسفه» منتشر شده است، میپرواند.
دو. ترجمه این دو کتاب پاییز گذشته، همزمان با فراخوان جشنواره علوم انسانی عمار منتشر شد و هنوز به طور کامل این دو کتاب را نخواندهام؛ بنابراین نمیتوان گفت که ایده روششناختی جشنواره علوم انسانی عمار متأثر از این دو کتاب است اما انتشار این تحقیقات و هر گونه تأکید بر نسبت و پیوند میان عکاسی (و مستند و به طور کل واقعیت) با فلسفه و علوم اجتماعی، ما را برای ادامه مسیر و دعوت به واقعگرایی امیدوارتر میکند.