طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عقب‌ماندگی در عدالت» ثبت شده است

متن زیر بحثی درباره عدالت اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی است که تیرماه سال گذشته (1402) در گفت‌وگو با یکی از روزنامه‌ها ارائه شد ولی به دلایلی از جانب آن روزنامه انتشار نیافت.

 

چرا موارد متعددی از بزه و آسیب اجتماعی نظیر گروگانگیری، سرقت و خودکشی افزایش پیدا کرده است؟

یکی از مهم‌ترین تبیین‌هایی که از افزایش معنادار کجروی و بزه در جوامع می‌توانیم داشته باشیم، آسیب‌دیدن همبستگی اجتماعی است. در واقع اگر کجروی به طرز «معنا»داری افزایش پیدا کند، این معنا را می‌توانیم با کاهش همبستگی توضیح بدهیم. همبستگی از یک‌سو به جوامع امکان هم‌اندیشی و همیاری می‌دهد؛ امکان و نیروی حل مسائل می‌دهد و از سویی دیگر به سان نظمی نامرئی مانع از ارتکاب کجروی‌ها و وقوع آسیب‌های اجتماعی می‌شود. در جوامعی که هم‌بستگی اجتماعی آسیب ببیند و کاهش پیدا کند، ارتکاب بزه و کجروی افزایش پیدا می‌کند.

مهم‌ترین یا یکی از مهمترین مسئله‌هایی که به هم‌بستگی اجتماعی آسیب می‌زند، نابرابری اجتماعی است. در تعابیر دینی ما هم آمده که جعل الله العدل تنسیقا للقلوب. عدالت در جامعه باعث و برانگیزاننده همبستگی است و کاهش عدل، از تنسیق قلوب می‌کاهد. قلب‌های جامعه را چند پاره می‌کند و قلوب دور افتاده دچار گرگ می‌شوند.

از طرف دیگر می‌دانیم طبق الگوی که ایده و رهبر انقلاب برای ارزیابی عدالت در اخیتار ما قرار می‌دهد، ما در وضعیت کنونی دچار عقب‌ماندگی در عدالت هستیم. بنابراین کاملا طبیعی است که در این شرایط و با گسترش ناعدالتی و فقر، همبستگی اجتماعی آسیب ببیند و کجروی و بزه افزایش پیدا کند. هم‌چنان که تحقیقات مختلفی نشان می‌دهد طی ده سال اخیر با افزایش نابرابری در جامعه ما، جرم، خودکشی و سرقت افزایش پیدا کرده است.

۰ نظر ۲۸ تیر ۰۳ ، ۱۵:۱۷
مجتبی نامخواه
متن زیر گفت‌وگویی است با نسیم آنلاین درباره سیاست‌گذاری فرهنگی، وحدت و هویت ملی و ایده‌های انقلابی. (اینجا)
 
کدخبر: 2377491
خبرنگار:
  • وجود دو قطبی و حد بالایی از قطبیدگی در جامعه ما غیرقابل انکار است.
  • دوقطبی فرهنگی است ولی این قطبیدگی‌ها زمینه‌هایی اجتماعی دارد؛ زمینه‌ای از اختصاص یا توزیع ثروت که در شکل‌دادن به فرهنگ متأثر است و فقط برساخت رسانه‌ای نیست.
  • ما با دوگانه‌هایی مواجهیم که سیاسی هست اما اجتماعی نیست.
  • همه ابعاد جامعه سیاست‌زده شده است به این خاطر که سیاست، اجتماعی تفسیر نمی‌شود.
  • عقب‌ماندگی در عدالت بستر کاهش همبستگی است.
  • سیاست‌های فرهنگی از جامعه فاصله گرفته است.
  • فضیلت عمومی مبنای سیاست است.
  • برای دور زدن برحان نانمایندگی و نابرابری، برای دور زدن ایده جمهوری اسلامی تلاش می‌شود اما این یک تلاش موفق نیست.
  • گمان می‌کنند جامعه موجود ابله و سفیه است که تحت تأثیر رسانه‌هاست.

۰ نظر ۰۲ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۲۱
مجتبی نامخواه

تحجر، به تجددزدگی امکان اجتماعی می‌دهد

 

گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مجتبی نامخواه درباره وقایع اخیر کشور- بخش دوم

بحث عمده در این بخش از گفتگو این است که ما در تقاطع دو طیف تحلیلی، دچار یک از هم‌گسیختگی تحلیلی شده‌ایم. این وضعیت به برآمدن چهار چارچوب فکری منجر شده که هم‌دیگر را نفی‌کنند در حالی که راه‌حل، تعامل میان این سطوح است.
در ادامه تلاش کرده‌ام در حد توان نشان بدهم چگونه بحران در تلاقی و تعاطی کاستی‌ها زاده می‌شود. این کاستی‌ها در وضع کنونی ما عبارتند از شکست ساختاری و سیاستی در حوزه فرهنگ، بسط تمایلات فکری و سیاستی نسبت به به تحجر تجدد و از همه مهم‌تر نابرابری اجتماعی و «عقب‌ماندگی در عدالت» که موجب ویرانی جامعه و فرهنگ شده است.

 

محمد حسن امانی، خبرنگار: وقایع مختلفی درطول سالیان اخیر در کشور رخ داده که در همه آنها دانش جامعه‌شناسی تلاش کرده تحلیل خود را از قضایا ارائه کند و راهی برای فهم پدیده‌ها بیابد. اما به‌نظر می‌رسد در هر برهه شاهد نوعی بهت‌زدگی نسبت به مسائل هستیم و جامعه‌شناسی ما امکان چندانی برای فهم مسائل به ما نمی‌دهد. در بخش نخست گفت‌وگو با مجتبی نامخواه، پژهشگر دانش اجتماعی مسلمین و مدیرگروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) امکان‌های موجود در سنت فکری خودمان و در دانش جامعه‌شناسی برای فهم مسائل اجتماعی را مورد بررسی قرار دادیم. بخش اول این گفت‌وگو روز گذشته در همین صفحه منتشر شد. نامخواه در این بخش از گفت‌وگو تاکید کرد: «جامعه‌شناسی ما اعم از طرح درس‌های ما، گسترش رشته‌های ما و ترجمه‌ها و تالیف‌های ما به مقوله‌هایی از قبیل اعتراض و جنبش و شورش و حتی عنوان عام‌تر تغییرات اجتماعی بی‌توجه است.» لذا از این جهت «در شناخت مقولاتی مثل جنبش و اعتراض و شورش و تغییرات اجتماعی و مقولاتی از این دست، دچار فقر نظری هستیم

وی در این گفت‌وگو با تاکید بر اینکه فقر درک ما از اعتراض هم در حوزه درک جامعه‌شناختی است؛ هم در حوزه فلسفی و الهیاتی، گفت: «ما به‌جز فقر نظری، فقر مشاهداتی نیز داریم. اگر تعبیر درستی باشد، ریشه مشکل ما به فقر مشاهداتی برمی‌گردد، یعنی میل به دیدن واقعیت در ما به‌شدت ضعیف است و این یک ریشه نهادی و تاریخی دارد

۰ نظر ۱۲ آذر ۰۱ ، ۲۱:۲۵
مجتبی نامخواه
متن زیر گزارشی است از آن چه در نشست بررسی پیامدهای اجتماعی سیاست‌های تعدیل اقتصادی دولت ارائه کردم. در اینجا و در ادامه فایل صوتی این ارائه و در اینجا گزارش کامل این نشست قابل دسترسی است.

تیغ جراحی

 

دریافت
حجم: 7.62 مگابایت
توضیحات: ارائه بحث در بررسی پیامدهای اجتماعی سیاست‌های تعدیل اقتصادی دولت

 

حجت‌الاسلام مجتبی نامخواه مدیر کارگروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (ع) به عنوان آخرین کارشناس این برنامه که معتقد است سیاست‌های اقتصادی چیز جدیدی نیست و در دهه هفتاد اجرا شده و قربانی آن هم جامعه در فضاهای مختلف بوده است، پاسخ سازمان مدیریت به نامه اقتصاددان‌ها را مورد اشاره قرار داد و گفت: در این متن تأکید شده که جریان اصلی علم اقتصاد اساس اصلاحات ساختاری است که دولت دنبال می‌کند.

۰ نظر ۱۳ مرداد ۰۱ ، ۱۶:۳۷
مجتبی نامخواه

بایگانی نوشته‌هایم در شبکه‌های اجتماعی

یک رشته توییت درباره عقب‌ماندگی در عدالت و پیوست عدالت

دیروز [1400/6/6] رهبر انقلاب بار دیگر و برای چندمین بار در ده سال اخیر از عقب‌ماندگی در عدالت گفتند. آیا با این مباحث، شرایط عمومی برای طرحِ ایده‌های مرتبط با عدالت تغییری خواهد کرد؟ خیلی بعید می‌دانم. اولویت سیاست بر عدالت و بی‌توجهی مطلقِ سیاست‌ ایرانی به عدالت اجتماعی، مهم‌ترین واقعیت اجتماعی امروز ماست.

عدالت از انقلاب به نظام منتقل نشده و از حرف که بگذریم، سطوح مختلف حکمرانی، از سیاست‌مداران تا سیاست‌گذاری و اجرایی، اصلاً به عدالت توجهی ندارد. البته در وضعیت فکری و تفکر اسلامی هم همین طور است و هیچ کسی نه در سطح اندیشه و نه در سطح نهادهای علمی، عدالت را جدی نمی‌گیرد که یک بحث مجزاست.

۰ نظر ۲۲ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۲۳
مجتبی نامخواه
 
 
متن زیر مناظره‌ای است که درباره وضعیت عدالت در حکمرانی در خبرگزاری رسا (اینجا) داشته‌ام. نقد وضعیت عدالت در سطوح سیاسی و سیاستی و راهکارهای ارتقا آن محورهای مبحثی است که در این گفتگو مطرح کرده‌ام.
۰ نظر ۰۹ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۴۸
مجتبی نامخواه
متن زیر نسخه ویراسته گفتگویی است که در بهار 1397 با مناره، نشریه مدرسه عالی شهید مطهری انجام شده و همان زمان در نشریه مذکور منتشر شده است. در گفتگو به مقولاتی همچون جمهوریت، عدالت و عقب‌ماندگی در آن، اعترض، عدالت و نظام امامت، عدالت‌خواهی/ فساد سیستمی و بن‌بست و امید پرداخته شده است.

 

  • انقلاب اسلامی چه مقدار توانسته است شعارهای خود در حوزه عدالت، آزادی و غیره را محقق کند؟

پاسخ به این پرسش احتیاج دارد یک مقدار این مفاهیم دقیق تر و روشن‌تر تبیین شوند. واقعیت این است که وقتی می‌گوییم انقلاب اسلامی یعنی حیثِ شدن و حیث بالقوه انقلاب. انقلاب اسلامی در واقع ایده‌ی موفق تغییرخواهانه‌ای است که توانسته تقریباً بعد از یک سده، میل انسان ایرانی به تغییر شرایط را پاسخ داده و توانسته شرایط او را قدری تغییر بدهد. بنابراین انقلاب اسلامی حیث تغییر، حیث بالقوه، حیث صیرورت و صورت شدن ماست و شاید درست نباشد این سوال را نسبت به اصل انقلاب مطرح کنیم بلکه باید این سوال درمورد نقش نظام جمهوری اسلامی پرسیده شود. یعنی باید بپرسیم نظام جمهوری اسلامی چه مقدار توانسته آن شدن‌هایی که انقلاب اسلامی مدنظرش بوده را محقق کند. چقدر توانسته آن آرمان‌ها و آن نقاط بالقوه ای که مدنظرش بوده را بالفعل بکند. این پرسش اصلی است که دربرابر ما قراردارد.

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۴:۴۷
مجتبی نامخواه
در گفتگو با نشریه دانشجویی حیات (شماره 107؛ فروردین 1400) درباره چیستی فرهنگ، گفتمان‌های فرهنگی ایران معاصر، سیاست فرهنگی، جمهوری‌خواهی فرهنگی، تهدیدهای فرهنگی و  مناسبات فرهنگ و سیاست بحث‌های مطرح کرده‌ام. فایل گفتگو، خلاصه‌ای از آن‌چه درباره فرهنگ و سیاست فرهنگی گفتم و متن کامل گفتگو در ادامه آمده است.

 

دریافت فایل پی دی اف

گزیده گفتگو:

  • فرهنگ ترکیبی از حقیقت و واقعیت است و یا به تعبیر دقیق‌تر حقیقت متناسب با اقتضائات واقعیت.
  • خلط امر فرهنگی و امر اعتقادی، موجب انحطاط سیاست‌گذاری فرهنگی در جامعه ما شده، یکی از مهم‌ترین مسئله‌های ماست.
  • این چنین نیست که سیاست فرهنگی به مثابه خط مشی‌های حاکمیتی در یک موضع استعلایی و در مقام شبه‌پیغمبری و نهادینه کردن رفتار فرهنگی در مردم نشسته باشند. بماند که پیامبران نیز این جایگاه را برای خود قائل نبودند.
  • سیاست فرهنگی، باید فرهنگی باشد نه صرفاً اعتقادی. یعنی در تعامل حقیقت و واقعیت باشد نه صرفاً بازگویی حقیقت. حقیقتی که به واقعیت نگاه نکند، در موقعیت و جایگاه پیش از جامعه، یک حقیقت است اما در جامعه و در سطح اجتماعی، هیچ‌گاه نماینده حقیقت نیست.
  • در وضعیت «عقب‌ماندگی عدالت»، آیا سیاست فرهنگی می‌تواند از حقیقت‌ و معنویت حرف بزند بدون توجه به این واقعیت‌ها؟ می‌تواند از خط مشی توسعه آموزش عالی، از سیاست گسترش فرهنگ دینی و مناسبت‌ها و مناسک دینی حرف بزند اما به این واقعیت توجهی نکند؟
  • پاسخ در حقیقت منفی است اما در واقعیت کاملاً مثبت است! این اتفاقی است که افتاده است و ما امروز با انبوهی از سیاست‌های فرهنگی مواجهیم که یک‌سری حقیقت‌ها را بی‌توجه به واقعیت اجتماعی، به نحوی ملال‌آور تکرار می‌کنند.
  • وقتی سیاست فرهنگی، به واقعیت جامعه و تعامل حقیقت و واقعیت توجه نکند، می‌شود یک امر مجرد و انتزاع یافته از مناسبات اجتماعی، که به جای تأثیرگذاری عینی به خلق نهادها و ستادها و پژوهشکده‌ها می‌پردازد. این واقعیتی است که اتفاق افتاده است. در چند دهه اخیر با سرعت بالایی امر فرهنگی در جامعه ما انتزاعی شده است.
  • درک ما از فرهنگ ذهنیت‌زده شده و به همین میزان و موازات ساختارهای ناکارآمدِ شورایی، ستادی و صفی در عرصه فرهنگی و به طور مشخص فرهنگ دینی خلق شده است که در بهترین حالت و اگر کژکارکردهاشان را در نظر نگریم، تنها کارکردشان امرار معاش کارمندان‌شان است.
  • یک‌سری بحث‌های تخدیری در زمینه سنت و تجدد هم می‌آید و ناکارآمدی سیاست فرهنگی را به مواجهه ناگزیر با اقتضائات تجدد ارتباط می‌دهد و فرهنگی‌نبودن (فرهنگ به معنایی که گفته شد) سیاست‌های فرهنگی را می‌پوشاند. نه این‌که تجدد مسئله نباشد، مسئله هست اما تجدد یک مسئله واقعی است نه مفری فرافکنانه برای پوشاندن ناکارآمدی‌های سیاست فرهنگی؛ آن‌چنان که اکنون هست.
  • سیاست فرهنگی برای مفید و مؤثر بودن، نیازمند بازگشت به جامعه و مردم است. هم در محتوا و هم در فرایند سیاست‌گذاری؛ ما با شکاف سیاست فرهنگی و امر مدنی مواجهیم. جمهوری‌خواهی فرهنگی در سطح سیاست‌گذاری یعنی کم کردن این شکاف.
  • سیاست فرهنگی امروز ما دلخوش به پشت‌گرمی به اقتدار سیاسی است. باید از این دل‌خوشی دست بردارد و فاصله خود با مردم و واقعیت‌های زندگی مردم و با امر مدنی را کم کند. در غیر این صورت همچون سه دهه گذشته ستاد و ساختار و مناسک می‌سازد اما به شکلی روزاروز نقش خود را در بازتولید فرهنگ عمومی از دست می‌دهد. 
  • همان نگاه انتزاعی و ذهنیت‌بسنده به فرهنگ می‌گوید این حرف‌ها چه ربطی به فرهنگ دارد. فرهنگ و سیاست‌گذاری فرهنگی یعنی بنشنیم پشت درب‌هایی بسته جاهای موسوم به عالی و در واقع استعلایی، در یک خلسه‌ای نخبگانی درباره مهندسی فرهنگی، حجاب و عفاف، علم، پیشرفت اسلامی و مانند آن انشا بنویسیم و اسم آن انشاها را هم بگذاریم سیاست فرهنگی و سند بالادستی و مانند آن.

 

متن کامل گفتگو

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۵:۱۰
مجتبی نامخواه

بایگانی نوشته‌هایم در شبکه‌های اجتماعی


برنامه «نجات عدالت»: در زمانه تبدیل عدالت به برگ «برنده انتخابات»، نجات عدالت اولویت اول ماست. لازم است به نابرابری فکر کنیم و نه تنها عدالت.


۰ نظر ۱۴ فروردين ۰۰ ، ۱۳:۰۷
مجتبی نامخواه

درباره «عدالت‌خوار»؛ تبار، معنا و کاربردها

 

بایگانی نوشته‌هایم در شبکه‌های اجتماعی

۰ نظر ۱۱ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۳۳
مجتبی نامخواه

بایگانی نوشته‌هایم در شبکه‌های اجتماعی

۰ نظر ۰۹ فروردين ۰۰ ، ۲۳:۴۸
مجتبی نامخواه
این نقد را بزرگواری بدون ذکر نام و در یک گروه تلگرامی پیرامون یادداشت عقب‌ماندگی در عدالت و احیای مجدد ایده عدالتخواهی نوشته است. نگارش و انتشار آن یادداشت برای بیش از سه سال قبل بوده و این نقد هم همان زمان نوشته شده است. روزهای اخیر و به مناسبت تأمل مجدد پیرامون این موضوع، این نقد را مجدد ملاحظه کردم و به نظرم آمد خوب است در وبلاگ منتشر و آرشیو کنم. در یادداشتم به ریشه‌های فکری عقب‌ماندگی در عدالت پرداخته‌ام و سعی کردم در چارچوب‌هایی کلی موانع تحلیلی و فکری عدالت را بحث کنم. نویسنده این نقد سعی می‌کند برای چارچوب‌هایی که نقد و تأیید می‌کنم مصادیقی را که در ذهن دارم حدس بزند. برخی از این حدس‌ها درست نیست و اصولاً مرادم بیشتر طرح و نقد یک‌سری از تیپ ایده‌آل‌ها بوده نه توصیف کاملاً منطبق بر افراد و جریان‌های خارجی. به جز این نکته، متن نقدهای قابل تأملی را مطرح کرده است.


جناب نامخواه در یادداشت بسیار خوبی به تحلیل سخنان اخیر رهبری پرداخته است. (اینجا)

پاراگراف اول با توصیف دقیقی از نگرش‌های مختلف به مسئلۀ عدالت آغاز می‌شود و در ادامه هم به نکات مهمی مثل #فقر_مفهومی در زمینۀ عدالت می‌پردازد.

اما نکته اینجاست که ایشان در هنگام تشخیص مصادیق و افراد، شاید به خاطر تأثیر یک‌سری گرایشات و تعلقات احمدی‌نژادی، دچار اشتباهاتی می‌شود که از ایشان مورد انتظار نیست و از خوانش منصفانۀ سخنان دور می‌شود.

۰ نظر ۰۹ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۵۳
مجتبی نامخواه
متن زیر، تحریر گفتاری است که برای دانشجویان یک حلقه مطالعاتی صحیفه‌خوانی، به صورت مجازی ارائه شده است.

گزیده:

  • مسئله از جایی آغاز شد که «نشستند و گفتند و برخاستند» و با این گفته‌ها مجلس‌ها آراستند و حالا این ماییم و این سی- چهل سال گفته‌ پیرامون امام خمینی که به طرز تعجب و البته تأسف برانگیزی، اغلب یا در پی مجلس آرایی بوده‌اند یا اگر نخواهیم بد بین باشیم، از ظن خود شده‌اند یار امام.
  • ما می‌بینیم که این همه تفسیر و توضیح امام خمینی، برای مایی که در جستجو حقیقت ایده‌های امام هستیم، جز بر حیرت‌مان نمی‌افزاید. چه باید کرد؟ این‌جاست که امام خمینی به مثابه یک پروژه و مسئله فکری مهم در برابر ما مطرح می‌شود.
  • ما اندیشه امام خمینی را برای تغییر وضعیت، برای فهم خود، برای فهم مسئله‌های خود و برای حل مسئله‌هامان می‌خواهیم. مگر غیر این است؟ ما اندیشه امام خمینی را برای این می‌خواهیم که به ما بگوید ریشه‌های معرفتی عقب‌ماندگی در عدالت را در بسط اسلام سرمایه‌داری جستجو کنید.
  • اگر مفسر خط امام کسانی شدند که نسبت به سر برآرودن سرمایه‌داری زالو صفت، بی‌تفاوت بودند؛ مسئله‌شان معنویت و خودسازی بود؛ سیاست و انتخابات و ائتلاف و لیست بود؛ انتزاعیات اجتماعی و حرف‌های کلی زدن درباره تمدن‌سازی بود؛ اما «اسلام سرمایه‌داری» نبود و تشنگی به خون سرمایه‌داران زالو صفت نبود؛ بعد همین تفکر به جای آن‌که بیاید و بگوید من محافظه‌کار هستم، آمد و گفت من انقلابی هستم و برای این که کسی به انقلابی بودنش شک نکند، عوض انقلابی‌گری، پرخاشگری کرد؛ و بعد تبدیل شد به بازتاب دهنده خط امام و تبدیل شد به مفسر صحیفه امام، معلوم است که در این تفسیر مفاهیم کلیدی‌ای مثل «اسلام سرمایه‌داری» هیچ جایگاهی ندارد.
  •  تفکری که در نظر آن همه ارزش‌ها مطلقاً خوب هستند؛ این تفکر حتما رنگ و بوی اشعری‌گری دارد و اگر تمام عمر هم علیه وضع موجود هشتگ بزند، نه جامعه و فطرتِ مردم از او قبول می‌کند و نه تاریخ. این تفکر اشعری‌گرایانه در طول تاریخ به درد توجیه وضع موجود خورده؛ آخر چطور می‌تواند حرف از تغییر بزند؟
  • با درکِ اشعریِ رایج درباره ارزش و نظام ارزش‌ها، ارزشی یعنی کسی که «همه چیز را حرام می‌داند». بر اساس تفکر انقلاب اما در نظام ارزش‌ها، یک ارزش مطلق وجود دارد و ارزشی بودن، قبل از پیگیری فرعیات و فروعات، در پی آن ارزش مطلق بودن است.

 

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۰۲
مجتبی نامخواه

ما امروز با مسائل و ظرفیت‌هایی مواجهیم که اندیشه امام خمینی به مثابه یک دستگاه فکری می‌تواند این مسئله‌ها و تجربه‌ها را صورت‌بندی کرده و به ما این امکان را بدهد که با آن‌ها مواجهه فعال داشته باشیم و آن‌ها را درک و حل کنیم. اگر امروز در عدالت دچار مشکلیم؛ دچار عقب‌ماندگی در عدالت (1396/11/29) هستیم،  اگر رهبر و نیز جامعه «از کارکرد عدالت در کشور نارضایتی دارند» (بیانیه گام دوم1397/11/22)، اگر «نمره‌ی مطلوبی در باب عدالت»(1399/3/7) نداریم، این مسئله را می‌توان در دستگاه تحلیل اندیشه امام به بحث گذاشت و با مفاهیم راهبردی حاصل از این نگرش، مفاهیمی مهمی مانند جنگ فقر و غنا به درک و حل آن کمک کرد.

۰ نظر ۱۷ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۳۵
مجتبی نامخواه