فایل صوتی گفتاری تحت عنوان «انقلاب اسلامی و اجتماعی شدن هنر» از طریق این لینک در کانال تلگرامی طبقه سه در دسترس است. این سخنرانی شهریورماه گذشته در یک نشست آموزشی مجازی در زمینه روزنامهنگاریِ فرهنگ و هنر ارائه شده است.
اهداف حلقه مطالعاتی:
باید از سطح رتوریک امام(ره) به سطح تئوریک ایشان برویم.
ما در وضعیت توضیح مبانی تصوری ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی هستیم و از تداوم این مسیر به دلالتهای تطبیقی آن و به ریشههای فکری آن میرسیم و به این میرسیم که این ایده چه ریشههای عمیق فلسفی و عرفانیای دارد. ما هنوز تصویر جامعی از این ایده اسلام ناب و اسلام آمریکایی نداریم. یکی از دلایل آن این است که ما همواره به مبانی ارجاع دادهایم.
در دل یک تاریخ پر از حادثه و قیام؛ در سدهای که در تجربه جمعی ما انبوهی از حرکتهای ملی و منطقهای، پارلمانی و پارتیزانی روی داده است؛ آنچه در پانزده خرداد 1342 رخ داد، به ظاهر یک رویداد خیلی مهم نیست. از انقلاب ملی مشروطه تا انقلابهای منطقهای نهضت جنگل و نهضت آزادیستان، تا حرکتهای پارتیزانی رئیسعلی دلواری و جهاد عشایر خوزستان، تا حرکت پارلمانی مدرس و نهضت ملیشدن صنعت نفت، تجربه و تکاپوهای متراکمی از تاریخ معاصر ما هستند که جملگی در شکلگیری یک اراده ملیِ متوجه و معطوف به دگرگونی اساسی و انقلاب اسلامی نیز نقش داشتهاند؛ اما در میان همه اینها قیامها و رویدادها، چرا پانزده خرداد، اخگر آغاز آینده و انقلابی اسلامی است؟
امام خمینی در بیت آخر غزلی معروف، پس از تغزلهایی شگفت، چنین سرودهاند: «سالها میگذرد حادثهها میآید/ انتظار فرج از نیمه خرداد کشم». چرا در نظر امام خمینی دیگر رویدادها با تمام اهمیتشان، حادثههایی هستند که میآیند و میروند و این نیمه خرداد است که در تداوم یک هجر و عشق عرفانی، کانونی برای امید به رقم خوردن یک آینده اجتماعی و تاریخی است؟ نوشته زیر تلاش میکند به شکلی گذرا، طرحی از پاسخ به این پرسش را به دست بدهد.
درآمدی بر جامعه شناسی موسیقی انقلاب اسلامی
در حاشیه یادی از مرحوم ابرآویز
بازشناسی موسیقی انقلاب اسلامی به مثابه یک موجود اجتماعی و از منظر تأثیر و تأثراتی که با جامعه داشته، راهی کمتر طی شده است که هم از منظر مطالعات موسیقی، هم از منظر مطالعه و فهم انقلاب اسلامی، کاملا مورد نیاز است. جامعهشناسی موسیقی انقلاب اسلامی ما را به بازشناسی گونهای از موسیقی میرساند که تمایزات قابل ملاحظهای با دیگر موسیقیهای زمان خود دارد: از یکسو مرزهای روشنی با موسیقی انقلابی در معنای تودهای و چپیِ خود دارد و از سوی دیگر واجد تمایزاتی بنیادینی با موسیقی مدرن و «هنر برای هنر» است.
موسیقی انقلاب اسلامی باعث پیوند موسیقی ایرانی با «امروز» میشود. به نوعی میتوان گفت آنچه موسیقی ایرانی را از حالت ابژهگی نسبت به فضای تجدد خارج میسازد، پیدایش موسیقی انقلاب اسلامی است. به گونهای که موسیقی اصیل ایرانی تا قبل از آن تنها یک موجود خاطرهانگیز است و تازه پس از آن تبدیل به یک موجود زنده اجتماعی و واجد تأثیرات در تحولات روز اجتماع میشود.
گزیده گفتگو:
متن کامل گفتگو
گرچه این پرسش ممکن است به طور جدی برای بخشهایی از نخبگان امت اسلامی مطرح باشد، اما در واقع تا حدودی عجیب است که ما امروز با چنین پرسشی مواجه باشیم. ببینید امت اسلامی یک سرنوشت مشترک دارد و مسیر این آیندهی مشترک از گذشتهای مشترک میگذرد. این تفکر به صورت جدی در جریان مبارزات انقلاب اسلامی در ایران وجود داشته؛ اینکه باید تجربهها و جمعبندیهای همه متفکرین و مصلحین امت اسلامی را در کار خودشان به کار بگیرند؛ به همین دلیل است که این تجربهها و اندیشهها از شرق تا غرب امت اسلامی، مورد توجه انقلابیون ایران قرار میگیرد. به صورت جدی از اقبال بحث میشود، یا از ابوالاعلی مودودی. در غرب جهان اسلام، اندیشههای اسلامی متفکرین نزدیک به اخوان المسلمین و سید قطب مورد توجه است. رهبر انقلاب که مبارزه را هم سطح سیاسی و هم در سطح فکری دنبال میکنند، علاوه بر سخنرانیها و مقالات و آثاری که خودشان دنبال میکنند، برای پاسخ به این نیاز است که آثاری را هم تجربه میکنند؛ آثاری از سید قطب و تجربهی فکری مصر در غرب جهان اسلام گرفته تا آثاری در باب تجربه آزادایخوانه و ضد استعماری مردم هندوستان. بنابراین نه تنها مرزهای ملی مطرح نیست، بلکه مرزهای مذهبی هم جایگاه ندارد. مسئلهی اصلی، همان سرنوشت مشترک امت اسلامی و بلکه مستضعفین جهان است. مرزهایی که انقلاب اسلامی ایران تعریف میکند، در دوگانه استضعاف/ استکبار معنا مییابد. اسلام خود مرز نیست، مبنای مرزبندیهاست. اینها مواردی است که بعدها دقیقا در قانون اساسی پس از انقلاب هم مطرح میشود. به عنوان نمونه در بند 16 از اصل سوم قانون اساسی آمده است که دولت در موظف است سیاستخارجی کشور را بر اساس «تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از همه مستضعفان جهان» تنظیم کند. یا اصل 54 میگوید «جمهوری اسلامی در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.»
بسم الله الرحمن الرحیم
ـ فی البدایة، قد یمکن طرح هذا السؤال القائل: کیف تبدو معرفة الثورة الإسلامیة فی إیران والتاریخ، وتجربة العقود الثلاثة التی مرّت علیها فی نشاط العاملین فی السلک الاجتماعی ـ السیاسی فی العالم الإسلامی؟
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
توضیحی درباره عنوان بحث
انقلاب اسلامی به واسطه نسبتی که با توحید برقرار میکند، داعیه جمع میان دوگانههایی را دارد که در دو داوری تجددمآبانه و تقدسمآبانه، به نفع دنیا یا دین، تصویر و تفسیر میشوند. بازتاب دوآلیسم دکارتی در تجدد ایرانی، تصور تفوق دنیا بر دین را شکل میدهد و انگارههای نواشعریگری اسلامی، به استیلای دین بر دنیا تأکید دارد. در این میان انقلاب اسلامی با بازتاب مقام جمع الجمعی انسان در جامعه و تاریخ، بر پایه یک سازه ناثنویتگرایِ حکمی و صدرایی، امکانهایی برای جمع آنچه دوگانهها انگاشته شده فراهم میآورد. دستکم نیم قرن است که این نزاع میان ناثنویتگرایی و ثنویتگرایی در جهان فکر ایرانی جریان است و به طور مشخص صورت مقدس آن، طی چند دهه اخیر بسط قابل توجهی یافته است.
منابع پیشخوان
فایل صوتی
https://t.me/tabagheh3_ir/474
گفتوگوی«فرهیختگان» با مجتبی نامخواه پیرامون عمل و تفکر انقلابی - بخش نخست
در موقعیت تاریخی و اجتماعیای نیستیم که لحظه انقلاب را تفسیر کنیم
سیدجواد نقوی، روزنامهنگار: در گفتوگو با حجتالاسلام مجتبی نامخواه، پژوهشگر دانش اجتماعی مسلمین و مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم(علیه السلام) به بحث از تفسیر لحظه انقلاب و ربط تفکر و عمل انقلابی پرداختهایم. بخش نخست از متن این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
یکی از مسائلی که با آن مواجهیم، تفسیر «لحظه انقلاب» است. عدهای لحظه انقلاب را اتفاقی قدسی میبینند و عدهای نگاهی جامعهشناختی و عدهای نگاه تاریخی دارند. امروز تفسیر لحظه انقلاب از جهتگیریهای سیاسی و منافع و تلقی دستههای سیاسی هم فارغ نیست. برای این مساله چه باید کرد؟! آیا میشود وحدتی تفسیری برای آن پیدا کرد؟ یا باید تفاسیری را که تا امروز وجود دارد، نقد کرد و باب جدیدی گشود؟
آنچه عجیب است تفسیرهای متعدد از لحظه انقلاب نیست بلکه اصل تفسیر لحظه انقلاب است که دست کم امروز میتواند برای ما عجیب باشد. در سالهای اخیر تلاش زیادی داشتم تا تحلیل امام(ره) از انقلاب اسلامی را بیشتر بفهمم. عقیده دارم امامخمینی در تحلیل انقلاب فقط رهبری کارگزاران تغییر متمایز 57 را برعهده نداشت بلکه توانست تفسیری متفاوت از نظم و انقلاب و جامعه و تغییر داشته باشد و این تفسیر متفاوت بود که درنهایت به انقلابی متمایز منتهی شد. زیر و زبر تمام صحیفه و آثار امام (ره) را جستجو کردهام تا متوجه شوم امام چه درکی از انقلاب بهطور اعم و انقلاباسلامی بهطور خاص و بالاخره بهنحو اخص از «انقلاب اسلامی ایران» داشته است؟ به نتایجی رسیدهام که چهار مفهوم کلی «اسلام انقلابی» و «انقلاب اسلامی» و «انسان انقلابی» و «انقلاب انسانی» میتواند ادبیات امام خمینی را صورتبندی کند. با این همه در تمام جستوجوهایم تصویر و تفسیر لحظه انقلاب از زبان امام غایب بود. یعنی امام تقریبا توضیح جامعی درباره هر چهار مفهوم و مرحلهی سیر انقلاب داشت و یک سیر مفهومی و تاریخی جامعی را شکل داده بود ولی تفسیر لحظه انقلاب در این تحلیل به نوعی غایب است.
گزیده: شما نمی توانید با اسلام نابی که مسئلهاش عدل ظلم و اقدام علیه طاغوت و ایجاد جامعه توحیدی است، با چنین اسلامی انقلاب کنید بعد با اسلام مناسک میان تهی و با تغلیظ مناسک و فضائل، تمدن اسلامی ایجاد کنید.
ادامه گفتگو با حجت الاسلام مجتبی نامخواه درباره نگاه درست و اصیل به انقلاب اسلامی. قسمت اول گفتگو را اینجا بخوانید
* طبق فرمایش شما ما در ایجاد انقلاب اسلامی به شیعه و سنی بودن و حتی کافر بودن فرد نگاه نمی کردیم، با این حساب در آن پنج مرحله ای که حضرت آقا در تحقق اهداف انقلاب می دانند یعنی؛ انقلاب، نظام، دولت، جامعه و امت،آیا آن امت و تمدن را که به گونه ای هدف نهایی انقلاب است، می توانیم بصورت تمدنی شیعی بسازیم؟
بعد از انقلاب اتفاقی که افتاده این است که تمام کسانی که نه فقط به کنش گران بلکه به کادر انقلاب هم تهمت وهابی گری می زدند که یک خط فکری بودند و یک آدم که نبود، یک خط فکری بود که از بین نرفت بلکه خودش را مرتب بازتولید کرد و توانست به مسیرهای مهمی برساند. در روند تدوین قانون اساسی هم آن خط وارد شد و حتی جاهایی حساسیت شیعی را برجسته کرد. باعث شد بخشهایی از قانون اساسی رنگ و بوی شیعی بگیرد. ولی واقعیتی که وجود دارد این است که این پنج مرحله یا مراحل شکل گیری تمدن اسلامی به ما می گوید تمدن اسلامی یک پدیده از جنس انقلاب اسلامی و در تداوم انقلاب اسلامی است. شما نمی توانید با اسلام نابی که مسئلهاش عدل/ ظلم و اقدام علیه طاغوت و ایجاد جامعه توحیدی است، با چنین اسلامی انقلاب کنید بعد با اسلام مناسک میان تهی و با تغلیظ مناسک و فضائل، تمدن اسلامی ایجاد کنید. انقلاب اسلامی دقیقاً حرفش این است که اگر مسیر به سمت تمدن اسلامی وجود داشته باشد، این مسیر از ادامه انقلاب اسلامی می گذرد. نمی شود کسانی و تفکری که در موقعیت تهمت انقلابیون به وهابی گری بودند امروز در موضع برپایی تمدن اسلامی بنشینند. معلوم است این تفکر یک تمدن شیعی و در واقع یک تمدن مناسکی را باز تولید میکنند. تمدن اسلامی، تمدن آینده و تمدن بزرگ را پیش از انقلاب جریان های مختلف می گفتند. این انقلاب اسلامی بود که به تمدن رنگ وبوی توحیدی داد. امروز همه از تمدن حرف می زنند و آن تفکر مناسک میان تهی پیش از انقلاب که هیچ وقت اسلام را اسلام عقیده و جهاد نمی دید، امروز از تمدن اسلامی دم می زند. مهم و مسئله ما این است، کدام تمدن اسلامی؟ کدام اسلام می تواند تمدن اسلامی را بسازد؟
گزیده: مبارز انقلابی سال 57 ،وقتی برای کنش انقلابیاش نیاز به دانش و بینش داشته هرگز در تأمین این محتوی، نگاه فرقهای و دوگانه شیعه و سنی به محتوای این دانش نداشت. انقلاب اسلامی ما در تجربه تاریخی خودش از تمام عقبه معرفتی جهان اسلام، بدون لحاظ این دوگانه بهره میگیرد.
گفتگوی اختصاصی اخوت با حجت الاسلام مجتبی نامخواه، مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام درباره نگاه درست و اصیل به انقلاب اسلامی
* آیا انقلاب ایران در سال 57 یک انقلاب با قرائت شیعی بوده یا اساسا قرائتی فرامذهبی دارد؟
ـ شیعه یا سنی بودن پدیده انقلاب و پرسش از این موضوع یک دوگانه و مسئله متاخر است. برای کنشگر و کارگزار تغییرات منتهی به انقلاب، مثلا در سالهای 56-57، در بحثهای فکری، معرفتی و ایدئولوژیکی که به طور جدی مطرح بوده، هیچ وقت دوگانه شیعه و سنی با این معنای امروزی، برایشان مسئله نبوده است. مبارز انقلابی سال 57 ،وقتی برای کنش انقلابیاش نیاز به دانش و بینش داشته هرگز در تأمین این محتوی، نگاه فرقهای و دوگانه شیعه و سنی به محتوای این دانش نداشت. انقلاب اسلامی ما در تجربه تاریخی خودش از تمام عقبه معرفتی جهان اسلام، بدون لحاظ این دوگانه بهره میگیرد. به همین خاطر میبینیم نه در سطح ایدئولوگهای گروههای کوچک سازمانی یا در سطح سخنرانان منطقهای، بلکه در عالی ترین سطوح انقلاب که امام و رهبر و انقلاب و مرحوم مطهری و شهید بهشتی و دیگران هستند و مبانی فکری انقلاب اسلامی را بازتولید میکنند، این دوگانه به صورت یک مسئله اصلا مطرح نیست و در در این سطح، رهبران عالی مبارزات فکری انقلاب از نویسندگانی اثر ترجمه می کنند که به لحاظ مذهبی اهل سنت هستند. هیچ وقت این تفاوت مذهبی برایشان مسئله نیست. چه آن زمانی که دارند ترجمه میکنند، یا موقع انتشار کار و در هنگام مطالعه شدن و خوانده شدن توسط مخاطبان، اصلا این دوگانه مطرح نیست.