بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
یک رشته توییت
عدالتخواهان، این بار در آستانه بتپرستی!
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
یک رشته توییت
عدالتخواهان، این بار در آستانه بتپرستی!
تصمیمگرفتن برای جامعه منهای جامعه، زابشگاه تصمیمات شبه تعدیلی است. بودجه اگر چه یک متن و سند مالی در زمینه تخصیص منابع است اما مهمترین یا یکی از مهمترین مصوبات سالانه است که بیشترین تأثیر را بر جامعه میگذارد. بنابراین این حق جامعه است که تصمیات حکمرانان را از منظری اجتماعی مورد ارزیابی و مداقه قرار بدهد. از این منظر گمان میکنم اهمیت و بلکه ضرورت دارد که برای دفاع از کلیت جامعه، در تدوین و ارزیابی بودجه، این سند از نقطه نظر اجتماعی تحلیل شود و تأثیرات آن از منظر اجتماعی هم بحث و بررسی شود.
تعدیل ساختاری به مثابه عنوانی عام، ویژگی فرایند آن دسته از سیاستهایی است که منتزع از جامعه و در یک بستر محاسباتی صرفاً اقتصادی متولد میشود. تصمیماتی که البته همان اهداف اقتصادی را هم محقق نمیکند. از خرداد 71 تا آبان 98 و طی تمام مدت سه دهه زمان میان این دو برهه، جامعه با انبوهی از تصمیمات تعدیلی، کاردآجین شده است.
پیشنهاد مجلس درباره خرید سربازی عدالت را نمیبیند
نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: درحالیکه در هشتسال گذشته با اقدامات دولت روحانی نابرابری در سطوح مختلف اجتماعی تشدید شده است، از مجلس یازدهم انتظار میرفت درجهت کاهش نابرابریها قدم بردارد؛ اما طی چند روز گذشته نمایندگان کمیسیون تلفیق با خرید سربازی برای سربازان غایب موافقت کردند. پیرامون اثراتی که پیشنهاد مجلس بر افکارعمومی دارد و خدشهای که بر عدالت اجتماعی وارد میکند با مجتبی نامخواه به گفتوگو پرداختم. او در ابتدای گفتوگو به این پرداخت که پیشنهاد کمیسیون تلفیق درباره سربازی به احتمال زیاد در صحن علنی مجلس رد میشود. نامخواه میگوید: «در همین 24ساعت اخیر، این اقدام مجلس واکنشهای منفی بسیاری را بههمراه داشته است. این مساله بیشتر از آنکه از جنبه حقوقی و قانونی اهمیت داشته باشد، از جنبه اجتماعی و فرهنگی اهمیٓت بسیار بالایی دارد. به این معنا که این پیشنهاد کمیسیون تلفیق، اجمالا یک پیام و ایدهای را به جامعه مخابره میکند که مردم میگویند ما در وضعیتی قرار داریم که برای ادارهکنندگان کشور، پول از همهچیز مهمتر است. همچنین این اقدام مجلس این پیام را به مردم مخابره میکند که مسئولان میخواهند یک رشد 8درصدی را محقق کرده و برای کشور درآمد ایجاد کنند و حاضر هستند در این راستا هر چیزی را به کالا تبدیل کنند. ایده انقلاب اسلامی در قانون اساسی درمورد سلامت، آموزش، مسکن و... در چندین اصل تصریح شده است و همه این موارد را حق اساسی مردم میداند، مثلا فرض کنید این مواردی که اشاره کردم با یک قانون موقت یکساله آموزش عمومی از یک حق به یک کالا تبدیل شد، بهطوریکه هرکس هر میزان پول بدهد میتواند از این کالا تهیه کند. این مسیر ادامه پیدا کرده است و از یک وضع تراژدیک به یک وضع کاملا کمدی میرسد که دیگر حتی میتوانند مجازات را هم بخرند. شما فرض کنید اگر مجازات شوند، لایروبی میکنند. یا مثلا در بحث امنیت، اگر شما پول بیشتری داشته باشید، میتوانید امنیت محلهتان را تامین کنید. اینها همهاش ایدههایی است که یک مسئولی در سطوح بالا یا پایین یکجایی بهعنوان ایدهای آن را مطرح کرده، چیزی هنوز محقق نشده است، مثل همین مصوبهای که درباره خرید سربازی اخیرا مطرح شده؛ اما این نشاندهنده این است که گویا این تراژدی نابرابری را پذیرفتند، نابرابریای که آن تراژدی در عرصههای مختلف اجتماعی ایجاد کرده از طرف تصمیمگیران کشور پذیرفته شده است. تصمیمگیران پذیرفتند ارزش محوری، پول است که با آن میشود همهچیز را خرید و با آن همهچیز را معامله کرد. تاثیر فرهنگی و اجتماعی این مصوبه بهمراتب از تاثیرش در نحوه خدمت بسیار بیشتر است. یعنی یک مصوبهای که پول را میبیند، رشد را میبیند، اما عدالت را نمیبیند. کسب درآمد را میبیند، اما عدالت را نمیبیند.
استاد رفیعپور بهرغم تصمیمشان بر کنارهگیری و انزوا، از همراهان و راهیاران جشنواره علوم انسانی عمار است و این از موهبتهای این حرکت تازه آغاز شده است. ما در جشنواره علوم انسانی عمار همزمان که چشم امید به رویش ایدههای نو داریم آرزومند بازخوانی پروژههای فکری مؤثر گذشته نیز هستیم. آرزو داریم نسلهای جدیدتر، مشاهدههای اندیشوران گذشته را بازیابند و نظریههاشان را چارچوب مشاهدههای تازه گردانند.
این ناسازگاریهای زمانه ماست که شاید به علت فقدان ژورنالیسم اندیشه یا ضعف فراوان آن، کممایههایی پروژهباز، صاحب پروژه فکری شمرده میشوند و این سو و آنسو حرف از اندیشههاشان در میان است اما امثال فرامرز رفیعپور، با این همه اثر مؤثر، بر کنجی افتاده و از برنامه فکری مهم و آثار به نسبت منسجم او سخنی به میان نیست.
سخن درباره پروژه فکری استاد رفیعپور البته مجال و بسط بیشتری میطلبد. متن زیر طرح تنها یک پرسش از این پروژه است. این پرسش در حاشیه کتاب توسعه و تضاد پرورانده شده و در دیداری پرسیده شده که در آغازین روزهای دیماه، در کنار جمعی از همراهان جشنواره علوم انسانی عمار با ایشان داشتیم:
درباره انقلاب اجتماعی و بسط تأثیرگذاری گروههای مردمی و مدنی در سیاستگذاری اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
متن زیر نقدی است که پژوهشگر ارجمند، آقای مرتضی نقرهای پیرامون مباحث میزگرد نقد نهاد نمازجمعه طی چند فرسته در صفحه اینستاگرام ایشان منتشر کردهاند و جهت اطلاع مخاطبان تقدیم میگردد.
اخیراً گفتگویی چالشی در باب اینکه چرا «ائمه جمعه در برابر سرمایهداری پیشرونده در شهر موضعی ندارد؟» را در بخش اندیشه روزنامه فرهیختگان مطالعه کردم. به نظرم این گفتگو را فارغ از جزئیات آن، میتوان دعوایی دانست که آینده انقلاب اسلامی از دل آن بیرون خواهد آمد. یک سر این دعوا (ادعای جناب نامخواه) این است که رشد سرمایهداری به خاطر عدم مطالبه گفتمان عدل-ظلم بوده و این گفتمان به دوگانه سنت-تجدد فروکاست کرده و دعوا را از ساحتی اجتماعی به ساحتی انتزاعی و تمدنی برده است که خود، به بازتولید وضعیت موجود کمک میکند؛ زیرا محافظهکارانه میخواهد با شعار اسلامی کردن همهچیز، مبارزه با ظلم و بیعدالتی را که اس و اساس انقلاب است، به تأخیر بیندازد.
گفتگو با دوست فاضلم آقای حسین مهدیزاده درباره نهاد نمازجمعه آغاز شد اما مباحث مطرح شده دامنه بیشتری یافت. فایل پیوست یک سلسله استوری است که جناب آقای مهدیزاده پس از انتشار میزگرد در صفحه اینستاگرامشان منتشر کرده و پس از تقریر بخشهایی از مباحث سابق، نقدهایی دیگری را هم مطرح کردهاند.
دریافت
توضیحات: تقریر خلاطه مباحث میزگردی نمازجمعه و نقدهایی دیگر
نهاد امامت جمعه در میزگرد «فرهیختگان» با حسین مهدیزاده و مجتبی نامخواه
(بخش دوم)
جامعه و منافع گوناگون افراد پیچیدگیهایی دارد که بسیار بیشتر از قابلیت تبیین کلامی و بحث عصمت و پیامبری و خانواده است. در جامعه حداکثر میتوانید یک ولی عادل و معصوم داشته باشید اما یک سیستم معصوم که نمیتوان داشت.
نهاد امامت جمعه در میزگرد «فرهیختگان» با حسین مهدیزاده و مجتبی نامخواه (بخش نخست)
نهاد نمازجمعه در ذات خود اهمیت دارد؛ در تجربه تاریخی و اجتماعی ما و در سالهای اول انقلاب هم اهمیتی داشت که امروز ندارد. این فقدان جایگاه نمازجمعه تنها معلول رتوریک ائمهجمعه امروز نیست. اگر امامجمعه شهر «الف» فن خطابه ندارد امامجمعه شهر «ب» شاید داشته باشد اما ما با یک مساله عمومی روبهرو هستیم. فکر میکنم تنزل جایگاه نمازجمعه قابلپژوهش باشد.
سیدجواد نقوی، روزنامهنگار: گرچه رهبر انقلاب وظیفه اساسی نهاد امامت جمعه را گفتمانسازی دانستهاند، در سالهای اخیر شاهدیم که رتوریک این نهاد مانند گذشته در جامعه ایجاد کنش و گفتمانسازی نمیکند. در هفتههای گذشته برخی فعالان رسانهای نقدهایی به این نهاد وارد کردهاند اما این نقدها فاقد عمق تئوریک بود. با حسین مهدیزاده دبیر میز نظریه اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی قم و مجتبی نامخواه مدیر کارگروه اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی گفتوگویی کردهایم که چرا نهاد ائمه جمعه نتوانسته است گفتمانی مبنیبر کنش اجتماعی ایجاد کند؟ بخش اول این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
صوت سخنرانی در هیئت راه فاطمه سلام (الله علیها) با موضوع: «فلسفه ولایت؛ همراهی دعوت اسلامی و عدالت اجتماعی».
گزیده: علامه محمد رضا حکیمی یکی از کسانی بود که عمیقاً به این ایده مهم خطبه منا و قیام عاشورا، یعنی معیت و همبستگی دعوت اسلامی و عدالت اجتماعی باور داشت. پروژه او دعوت به چنین اسلامی بود. این باور، در شرایطی که اندیشه اسلامی و گفتارهای دینی از نظر عدالت اجتماعی یک برهوت تمام عیار بود، بسیار ارزشمند بود.
علامه حکیمی اندیشه اسلامی را در عینیت جامعه مطرح میکرد و این در شرایطی بود که ذهنیتگرایی غالب بر ذهن و زبان اندیشوران اسلامی، هیچ امکانی برای بازتولید کنش عدالتخواهانه فراهم نمیآورد. به همین خاطر آثار مرحوم حکیمی در برآمدن سوژه عدالتخواه بسیار مهم بود.
به منبرهای دهه محرم فکر کنیم. از فرزندآوری تا امنیت، تا طب سنتی و نور و ولایت و اخلاق و همه چیز بود اما هیچ خبری از عدالت نبود؛ مشخص است وضعیت این طوری نخواهد ماند. آن همت و نیروی مؤمن و انقلابی که رهبر انقلاب گفتند برای عدالت برخواهد خاست. این برخاستن نیازمند یک خاستگاه الهیاتی است.
اگر منتظر باشیم تا امر عدالتخواهانه، در یک تفسیر جامع و جامعهمدار از دین و به مدد الهیات عدالتخواهی برخیزد، میتوانیم با اطمینان بگوییم مرحوم حکیمی پس از مرگش زنده خواهد بود و تکثیر خواهد شد و به احیای مجدد سوژه عدالتخواه کمک خواهد کرد.
اگر حکمرانی تکلیف خود را در حوزه ایده کلان روشن کند و با صراحت در حوزههای اصلی به ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی بازگردد، به الزاماتی که قانون اساسی دولت را موظف کرده، برگردد، حتما زمینه برای اینکه این ایده به نحو تکاملی پیش برود، فراهم خواهد شد.
اگر ایده اسلام ناب اسلام آمریکایی بهسمت مقوله عدالت حرکت کند، اگر این ایده ما را بهسمت مقوله عدالت سوق بدهد، ارجاع بسیار درستی است. یعنی انتقال درستی از سطح رتوریک به سطح تئوریک اتفاق افتاده است. چون دقیقا مساله همینجاست. شرور و تضاد و حرکت و فطرت، همه مفاهیم حکمیای هستند که ما را به سمتوسوی عدالت سوق میدهند. عدالت از دل ظلم و نابرابری ممکن میشود. حتی تصویر عدل الهی منهای توضیح شرور ناممکن است.