گزیده گفتگو:
- فرهنگ ترکیبی از حقیقت و واقعیت است و یا به تعبیر دقیقتر حقیقت متناسب با اقتضائات واقعیت.
- خلط امر فرهنگی و امر اعتقادی، موجب انحطاط سیاستگذاری فرهنگی در جامعه ما شده، یکی از مهمترین مسئلههای ماست.
- این چنین نیست که سیاست فرهنگی به مثابه خط مشیهای حاکمیتی در یک موضع استعلایی و در مقام شبهپیغمبری و نهادینه کردن رفتار فرهنگی در مردم نشسته باشند. بماند که پیامبران نیز این جایگاه را برای خود قائل نبودند.
- سیاست فرهنگی، باید فرهنگی باشد نه صرفاً اعتقادی. یعنی در تعامل حقیقت و واقعیت باشد نه صرفاً بازگویی حقیقت. حقیقتی که به واقعیت نگاه نکند، در موقعیت و جایگاه پیش از جامعه، یک حقیقت است اما در جامعه و در سطح اجتماعی، هیچگاه نماینده حقیقت نیست.
- در وضعیت «عقبماندگی عدالت»، آیا سیاست فرهنگی میتواند از حقیقت و معنویت حرف بزند بدون توجه به این واقعیتها؟ میتواند از خط مشی توسعه آموزش عالی، از سیاست گسترش فرهنگ دینی و مناسبتها و مناسک دینی حرف بزند اما به این واقعیت توجهی نکند؟
- پاسخ در حقیقت منفی است اما در واقعیت کاملاً مثبت است! این اتفاقی است که افتاده است و ما امروز با انبوهی از سیاستهای فرهنگی مواجهیم که یکسری حقیقتها را بیتوجه به واقعیت اجتماعی، به نحوی ملالآور تکرار میکنند.
- وقتی سیاست فرهنگی، به واقعیت جامعه و تعامل حقیقت و واقعیت توجه نکند، میشود یک امر مجرد و انتزاع یافته از مناسبات اجتماعی، که به جای تأثیرگذاری عینی به خلق نهادها و ستادها و پژوهشکدهها میپردازد. این واقعیتی است که اتفاق افتاده است. در چند دهه اخیر با سرعت بالایی امر فرهنگی در جامعه ما انتزاعی شده است.
- درک ما از فرهنگ ذهنیتزده شده و به همین میزان و موازات ساختارهای ناکارآمدِ شورایی، ستادی و صفی در عرصه فرهنگی و به طور مشخص فرهنگ دینی خلق شده است که در بهترین حالت و اگر کژکارکردهاشان را در نظر نگریم، تنها کارکردشان امرار معاش کارمندانشان است.
- یکسری بحثهای تخدیری در زمینه سنت و تجدد هم میآید و ناکارآمدی سیاست فرهنگی را به مواجهه ناگزیر با اقتضائات تجدد ارتباط میدهد و فرهنگینبودن (فرهنگ به معنایی که گفته شد) سیاستهای فرهنگی را میپوشاند. نه اینکه تجدد مسئله نباشد، مسئله هست اما تجدد یک مسئله واقعی است نه مفری فرافکنانه برای پوشاندن ناکارآمدیهای سیاست فرهنگی؛ آنچنان که اکنون هست.
- سیاست فرهنگی برای مفید و مؤثر بودن، نیازمند بازگشت به جامعه و مردم است. هم در محتوا و هم در فرایند سیاستگذاری؛ ما با شکاف سیاست فرهنگی و امر مدنی مواجهیم. جمهوریخواهی فرهنگی در سطح سیاستگذاری یعنی کم کردن این شکاف.
- سیاست فرهنگی امروز ما دلخوش به پشتگرمی به اقتدار سیاسی است. باید از این دلخوشی دست بردارد و فاصله خود با مردم و واقعیتهای زندگی مردم و با امر مدنی را کم کند. در غیر این صورت همچون سه دهه گذشته ستاد و ساختار و مناسک میسازد اما به شکلی روزاروز نقش خود را در بازتولید فرهنگ عمومی از دست میدهد.
- همان نگاه انتزاعی و ذهنیتبسنده به فرهنگ میگوید این حرفها چه ربطی به فرهنگ دارد. فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی یعنی بنشنیم پشت دربهایی بسته جاهای موسوم به عالی و در واقع استعلایی، در یک خلسهای نخبگانی درباره مهندسی فرهنگی، حجاب و عفاف، علم، پیشرفت اسلامی و مانند آن انشا بنویسیم و اسم آن انشاها را هم بگذاریم سیاست فرهنگی و سند بالادستی و مانند آن.
متن کامل گفتگو