طبقه سه - درآمدی بر تاریخ عقلانیتِ پیشرفت در جمهوری اسلامی(2)؛
مصاف اول با تکنوکراتها: سازندگی اول
در
تاریخ جمهوری اسلامی، در چند دوره «پیشرفت» به طور جدی «مسئله» میشود.
درست در همین چند دوره، تضاد میان عقلانیت انقلاب اسلامی و عقلانیت
تکنوکرات جدی میشود. دورهی اول درست از اولین ساعات پیروزی انقلاب و حتی
از قبل 22 بهمن آغاز میشود. به عنوان نمونه، این سخنان امام در روز20
بهمن 57 است: «یک مملکتى جنگزده باشد و اجانب در آن باشد، کوشش کنید
اجانب را بیرون کنید. این قدم اول است. قدم دوم، قدم سازندگى است، مهمتر
از قدم اول است. قدم سازندگى از حالا به بعد شروع مىشود. هر جاى این مملکت
شما دست بگذارید خرابى هست.»
این
مضمون تکرارشونده و روح کلی سخنان امام در این دوره است. اینکه انقلاب
تمام نشده و تداوم و گام دوم انقلاب، سازندگی است. در اینجا اولین مصاف این
دو عقلانیت شکل میگیرد. مشخصاً در ارتباط با چگونگی این بازسازی و
پیشرفت، دو پاسخ صورتبندی میشود:
یک
پاسخ مدون مبتنی بر تجربهای مداوم در غرب و دیگری پاسخی که هرچند در حال
شدن و در شرف تکوین بوده، اما میکوشیده است مبتنی بر ایدهی انقلاب اسلامی
پاسخی را تدارک ببیند. زمان این اولین مصاف، درست روزهای اول انقلاب است.
در یک سوی این مواجهه، لیبرالهای دولت موقت قرار دارند که پاسخ آنها،
نوعی تکنوکراتیسم است؛ پاسخی که در چارچوب آن، تجربهی کار دولتی در نظام
طاغوت ارزشمند شمرده میشود و ساختار کلاسیک دولت مبنای پیشرفت قرار
میگیرد. دولت از مردم به خاطر حضور در مبارزات انقلاب تقدیر میکند و ضمن
تبریک «پیروزی انقلاب» به آنها میگوید از خیابانها به خانهها
بازگردند و اجازه بدهند دولت مشغول بازسازی کشور شود. پیشرفت در این
دیدگاه، در چارچوبهی «دولت- ملت» فهم و خواست میشود.
در
مقابل، دیدگاه دیگری وجود دارد که پاسخ به چگونگی پیشرفت را در چارچوب
«امام و امت» تدارک میکند. در این چارچوب هنوز انقلاب پیروز نشده است و
مردم هنوز باید در صحنه باشند. مردم از خیابانها به خانه بازنمیگردند،
به مساجد میروند برای سازماندهی مجدد، به منظور آمادگی برای دور جدیدی
از مبارزه که به مراتب سختتر از قبل است. امام مرتب و روزی چند بار، با
مردم دیدار میکنند. در این دیدارها، اغلب سخن از همین ایدهی ناتمام بودن
انقلاب است و کارهای پیشِ رو. امام از مردم میخواهند که همچنان در صحنه
باقی باشند. مبارزه تمام نشده و فقط صورت آن عوض شده است.
این
دو خط و تفاوتهایش با مراجعه به آرشیو مطبوعات وقت، کاملاً قابل مشاهده
است (و این مستندسازی از حوصلهی این نوشتار خارج است). پاسخی که در دل
مناسبات اول مطرح میشود، پیشرفت از طریق دولت است و پاسخی که در دل
مناسبات امام و امت تولید میشود، پدیدهای استثنائی است که بعدها نهادهای
انقلاب نام میگیرد.
یکی
از سخنان پرتکرار اعضای دولت موقت، پیرامون ایدهی حکومت در حکومت بود.
بر اساس تحلیل آنها از شرایط وقت، نهادهای انقلاب اقدام به ایجاد یک دولت
در درون دولت کردهاند. از این رو، دولت بازرگان تلاش بسیاری مینمود تا
حد امکان کارویژههای نهادهای انقلاب به وسیله بروکراسی موجود انجام شود و
اگر هم قرار است نهادی تشکیل شود، ذیل دولت و به عنوان یک ارگان دولتی
باشد، نه یک نهاد انقلابی.
هنوز
دو ماه از انقلاب نگذشته بود که احمد صدر حاجسیدجوادی، وزیر کشور دولت
وقت، تقاضای انحلال کمیتههای انقلاب را میدهد. دولت تکنوکرات
لیبرالها تقریباً به هیچ یک از خواستههای خود در برابر نهادهای انقلاب
نمیرسد و نهایتاً در راه همین مقابلههاست که سقوط میکند. اما آنچه
جالب توجه است، روایتی است که اعضای برجستهی دولت موقت از تشکیل و طبعاً
ماهیت نهادهای انقلاب دارند.
این مطلب در برهان