محافظهکارها و عدالتها
محافظهکاری دیگریِ ذاتیِ تغییرخواهی است و اگر نظم، امنیت و ایستایی جوامع را تأمین میکند، تغییر تمهید کننده پویایی و عدالت است. محافظهکاری قتلگاه، تغییرخواهی، انقلابیگری، عدالتخواهی است اما این بدان معنا نیست که محافظهکارها یکسره با عدالت در ستیزند. آنها عدالت را نفی نمیکنند بلکه تغییراتی که زمینهساز عدالت است را پی نمیگیرند یا بر نمیتابند.
عدالت دشمنانی دارد. در مقام نظر و دستکم در جهان فکری و در زمانه ما، محافظهکاران و هواداران لیبرالیسم(کاپیتالیسم)، برجستهترینشان هستند. با این همه نه محافظهکاران و نه لیبرالها عدالت را نه تنها نفی نمیکنند بلکه در نوشتجات خود برجسته هم میکنند.
عدالتِ محافظهکاران، برخورد از بالا یا اشرافی است. این گونه از عدالت در آثار ادموند برک بازتاب یافته است. برای عدالت مورد نظر لیبرالها یا دستکم لیبرالیسم ایرانی یا گونهای از آن، میتوانیم به آرا فون هایک اشاره کنیم. هایک که عدالت را منحصراً درباره فعل انسان به کار میبرد. حد اشتراک این دو گونه از عدالت برجسته کردن عدالت اخلاقی و حقوقی و نفی و ستیز با عدالت اجتماعی است. آنچنان که هایک عدالت اجتماعی را سراب میدانست.
در جامعه ما اما محافظهکاری برکی و هایکی، که بسیار نزدیک به هم هستند، تنها مانع و مولد تغییرنخواهی نیستند. ما با محافظهکاری قدرتمند دیگری مواجهیم که از خاستگاه سنت بر میخیزد. سنت اگر چه در مقام ثبوت، یکسره معطوف به قسط است و پارهای از این عطف توجهها، به شکلی اخگرگون در نگرش حکمی و الهیاتی تجلی یافته است اما سنت اثباتی ما، یا دستکم خوانشِ غالب از میراث فقهی، چیزی بیشتر از عدالت اخلاقی و حقوقی را بر نمیسازد و حتی اغلب بر نمیتابد.
محافظهکاریِ برخاسته از این سنت، اگر به عدالت هم توجه کند، آن را در قامت مبارزه توأمان با فقر و فساد و تبعیض نمیبیند. مبارزه با فقر که مستلزم مبارزه با تکاثر است را به کمک به فقر تقلیل میدهد و از تبعیض چیزی نمیگوید و بیشتر بر فساد، که نقض عدالت اخلاقی و حقوقی است تأکید میکند.
درست در همین نقطه است که دو صورت غالبِ محافظهکاری مدرن، با محافظهکاری سنتی تلاقی میکند. اتاق بازرگانی، تجسم عملی این تلاقی، نشانه تفوق تجارت بر تولید و مجسمه تبعیض در زمانه ماست. اتاق جایی است که علاءالدین میرمحمدصادقی مؤتلفهای و سنتی در کنار پیدام سلطانی متجدد، به هم و به اهداف هم میرسند. نمایندگان چند هزار تاجر، و به تبع آنان رسانه ملی و رسانههای رسمی و سیاستمداران رسمی، اتاقشان را پارلمان بخش خصوصی مینامند؛ اما میلیونها کارگر، سهمی حداقلی از سیاست، سهمی از رسانه و سهمی از نخستین حقوق تشکل و نمایندگی، که این یکی دستکم مبتنی بر قانون اساسی ما حقی اساسی نیز هست، ندارد.
عدالت حتما قاتلانی دارد اما کسانی نیز هستند که قتلگاه را فراهم میکنند. در میان این دسته دوم، هستند کسانی که نه فقط حسن نیت بلکه در بسیار از موارد حسن فعلی هم دارند اما با فروکاستن عدالت به مبارزه با فساد، به نابرابری که مولد فساد است، اگر دامن نزنند، بیتوجهند.
محافظهکاری قتلگاه انقلابیگری است نه قاتل آن. عدالت قاتل ندارد؛ به بیانی بهتر، قاتلِ عدالت نمیتواند عدالت را بکشد. مرگ عدالت آنجا تمهید میشود که به قتلگاه میرود. در وسط قتلگاه، شاید مبارزه با فساد فریاد هم بشود اما مبارزه با تبعیض به سکوت طی میشود.
سیاست، تنها هنگامی از اتاق بازرگانی آغاز میشود که بیمعنا باشد.
- به نقل از کانال جامعهگردی در پیامرسان ایتا
پینوشت:
- ما با یک جریان محافظهکار مواجه نیستیم بلکه که با محافظهکارها، یعنی جریانهای متکثر محافظهکار با خاستگاههای متفاوت اما برایندهای مشابه مواجهیم. مسئله ما نخست عدالت اجتماعی و البته عدالت اخلاقی و عدالت حقوقی است. این تفکیک برای درک بهتر لازم است هر چند مسئله ما عدالتهاست.
توضیح بیشتر:
- درباره عدالتخواهی محافظهکاران ستنی ن.ک به: عدالتخواهی و محافظه کاری: محافظهکاری عدالتگرایانه و عبور از آن
http://tabagheh3.ir/1395/09/09
- درباره معنای سیاست ن.ک به: درباره جنگ فقر و غنا به مثابه امکان سیاست
http://tabagheh3.ir/1400/03/01