اگر چونان اصحاب حکمت، استعداد را آمادگی پذیرش صورت یا حالتی تعریف کنیم؛ در این حوزه علمیه استعداد به معنای «آمادگی پذیرش صورت و حالتها مطلوب یک حوزه/ طلبه» خواهد بود. بنابراین پرسش اساسی این است که این وضع مطلوب کدام است؟
به طور مشخص ما با دو رهیافت کلی در تعریف فلسفه و وضعیت مطلوب برای حوزه(ساختار) و طلبه(کارگزار) مواجهیم. نخست تعریفی که حوزه علمیه/ طلبه را مسئول دین و دنیای انسانها و جوامع میداند. در این تصویر طلاب جانشینان غیرمعصوم انبیائی هستند که تنها برای «یُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَه» نیامدهاند بلکه «لیقوم الناس بالقسط» هم جز ذاتی رسالت آنهاست. به تعبیر دیگر در نظر انبیا تزکیه نفوس منهای قسط اجتماعی «امکان» ندارد. در برابر این رهیافت اما نگاهی است که حوزههای علمیه و روحانیت را مسئول دین مردم میداند. آخوند خوب، آخوندِ مسئلهگو و مفسر قرآن و معارفگو است ولو در یک جامعه نابرابر باشد. بر این اساس است که تصور و تصویر میکنند حوزه علمیه خوب هم حوزهای است یک نهاد آموزشی و پژوهشی خوب باشد و «مسئلهگو»های خوبی تربیت کند؛ نه یک این که نهاد اجتماعی باشد و معطوف به لیقوم الناس بالقسط کنشگرانی مؤثر را بپروراند.