مطلب منتشر شده در دیباچه پرونده حکمت عملی، مجله علوم انسانی اسلامی صدرا، بهار 1396، شماره 21
مشهور است که حکمت عملی پس از فارابی ادامه نیافته و رو به افول گذاشته است. این یک احتمال درخور تأمل و مطالعه است. فارغ از پذیرفتن و یا نپذیرفتن آن، که به نظر وجه دوم به واقع نزدیکتر است، این رأیِ مشهور بهصورت یک پیشفرض و بلکه پیشداوری درآمده و گویی راه را بر این پرسش بسته که چرا همین میزان از میراث اسلامیِ موجود در زمینه حکمت عملی نیز از کانون توجه خارج است؟
احیا و حتی بازخوانی میراث حکمی در وضعیت کنونی، دو دسته از مخالفان را در برابر خود میبیند: مخالفانی سنتی که بر اساس درک تقابلی خود از نسبت عقل و نقل، با جنبه حکمی این میراث مخالفاند؛ و مخالفان مدرنی که بر بنیادی مشابه و درکی تقابلی از نسبت عقل و دین، با میراثبودگی آن بر سرِ ستیزند.
اما بیش و پیش از این پیشداوریها و مخالفتها، گویی روزمرگی است که میراث ارزشمند حکمت عملی را از دسترس خارج ساخته و بیرون از حلقههای آموزش و گفتوگو نگاه داشته است. بهراستی چرا خوانش حکمت عملی، حتی در میان انبوهی از حلقههایی که بر گرد میراث حکمی اسلامی شکل میگیرد، رایج نیست؟