اربعین؛ حرکت، محبت و عدالت
اربعین؛ حرکت، محبت و عدالت
به احتمال زیاد کلیه کسانی که تجربه شرکت در راهپیمایی اربعین را داشتهاند تصدیق میکنند که دو عنصر مهم در این رویداد عبارت است از حرکت و محبت. تجربه اربعین حامل یک شورِ تحرکبخش و سپس یک محبت الفتبخش میان کلیه کسانی است که در نقشهای مختلف زائر - خادم در این رویداد شرکت میکنند.
زائر باشی یا خادم، دیگریِ خود را عمیقاً دوست میداری؛ خادمی که در خنکای صبح روی جاده سرد مینشیند تا سینیای پر از ظرف غذا را روی سر خود بگیرد؛ تا زائران راحتتر ظرفهای صبحانه را بردارند؛ و زائری که خم میشود و بر دست و پای خادمِ نشسته بوسه میزند؛ گویی جایی خارج از منطق داد و ستدهای این جهان زندگی میکنند؛ و مگر جلوههای محبت زائر- خادم محدود به این قبیل رویدادهاست؟
دیگر آنکه زائر باشی یا خادم در تمام طول روزها و حتی شبهایی که در مسیر راهپیمایی هستی، در حال تحرکی: حرکت به سوی زیارت و یا حرکت برای خدمت.
پرسش اما اینجاست که این حرکت و محبت که در جوشش و جنبش اربعین به فراز میرسد؛ معطوف به چه نظمی است؟ به دیگر روی بازه اربعین، چه بازتابی در پس از اربعین و در جریان جاری زندگی و جامعه دارد؟ آیا حرکت و محبت اربعین، نمیتواند به برآمدن یک الگوی متمایز از روابط اجتماعی در جوامع پس از آن کمک کند؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت است؛ اگر حرکت و محبتِ جنبش و جوشش اربعین، دینامیسم یک تغییر اجتماعی است، که هست؛ این تغییر چه جهتگیریهای کلیای دارد؟
پاسخ به این پرسش، کوششی پر دامنه و تأملی فراگیر را طلب میکند. در حالی که اغلب مطالعاتِ نوپا اما گسترده و به نسبت پر بسامد در خصوص پدیده اربعین، بیشتر بر رویداد اربعین متمرکز بوده و کمتر بسط آن را مورد بررسی قرار میدهند.
«بازتاب جنبش اربعین در نظم اجتماعیِ پس از آن» پرسش مهمی است و یادداشت حاضر بیآنکه بخواهد برای این پرسش، پاسخی تدارک کند، در پی آن است تا با در انداختن طرحی اولیه، بخشی از پاسخ بایسته را تصویر کند. این بخش از پاسخ به مهمترین یا دستکم یکی از مهمترین عناصر جامعه توحیدی اختصاص دارد: عدالت اجتماعی. اگر حرکت و محبت اربعین بخواهد فراتر ازیک مناسک آیینی، در جامعه پیرامون و دوره پس از خود نیز تأثیر بگذارد؛ یکی از مهمترین این تأثیرها در زمینه عدالت اجتماعی است؛ چرا چنین ادعای موجه است و لایههای چنین تأثیر چیست؟
میدانیم که اربعین مستظهر است به قیام عاشورا. بررسی قیام عاشورا، هر چند این بررسی گذرا باشد، به ما یادآوری میکند که عدالت اجتماعی یکی از مهمترین مسئولیتهای باورمندان به اهلبیت علیهمالسلام است. یکی از مهمترین متونی که این استدلال را میپروراند، سخنرانی مهم امام حسین(علیهالسلام) در صحرای منی است. این سخنرانی به ما توضیح میدهد که چگونه نابرابری اجتماعی، قیامی حسینی را میطلبد و به میدان عاشورا منتهی میشود. امام حسین (علیهالسلام) در این سخنرانی چهار سطح از عدالت اجتماعی را مطرح میکنند که به خوبی میتواند جهتگیری حرکت و محبت اربعین در جامعهسازی پس از آن را نشان بدهد.
در سطح اول عدالت اجتماعیِ حسینی، محرومانی مد نظر هستند که به واسطه بیماری و معلولیت زمینگیر شدهاند. امام حسین(ع) اعتراض میکنند که چرا عهدهایی که با پیامبر(ص) داشتیم کوچک شمرده میشود؟ سپس تنها و بارزترین عهدی را که مثال میزنند عبارت است از رها شدگان زمینگیر در شهرها. این که در جوامع و شهرهایی که به نام اسلام برپا شده و اداره میشوند، از نابینایان و افراد واجد اختلال گفتاری و نیز افرادی که به واسطه پیری یا بیماری زمینگیر شدهاند، هیچ گونه حمایتی نمیکند: ذِمَّةُ رَسُولِ اللَّهِ مَحْقُورَه وَ الْعُمْیُ وَ الْبُکْمُ وَ الزَّمِنُ فِی الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ. این نخستین سطح از عدالت اجتماعیای است که امام حسین(ع) در خلال قیامشان آن را مطالبه میکنند.
در سطح دوم مطالبه معیشت طبقات فرودست مطرح است؛ امام حسین(ع) میپرسند چرا ضعیفان جامعه رها شدهاند تا به بردگی کشیده شوند و از تأمین حداقلهای معیشتی ناتوان باشند؟ «أَسلَمتُمُ الضُّعَفاءَ فی أیدیهِم، فَمِن بَینِ مُستَعبَدٍ مَقهورٍ و بَینَ مُستَضعَفٍ عَلى مَعیشَتِهِ مَغلوب».
در سومین سطح از مسئلهی عدالت در قیام اباعبدالله(ع) مسئله حق استیفا نشده ضعیفان و حقوقِ به اصطلاح نجومی اما محقق شده نخبگان و علمای دینی مطرح است. امام حسین(ع) معترضند که چرا در جامعه دینی عالمان و نخبگان و طبقات فرادست برای خودشان حقوق بالایی را متصور و معتقدند اما در همان جامعه، حقوق ضعفا ضایع میشود؟ «أَمَّا حَقَّ الضُّعَفَاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّکُمْ بِزَعْمِکُم فَطَلَبْتُم».
چهارمین سطح از عدالت اجتماعیای که در قیام حسینی مد نظر است عبارت است از تعریف جامعی که امام از عدالت دارند. این تعریف سه رکن مهم دارد: نخست بازپسگیری اموال به ناحق کسب شده؛ دوم تقسیم کردن ثروتها و درآمدهای عمومی و دست آخر برقراری چرخه بازتوزیع ثروت، که در آن بخشهایی از ثروتِ طبقات فرادست اخذ شده و در اختیار طبقاتی قرار میگیرد که نیازمند هستند: «رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَیْءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِی حَقِّهَا».
سطوح چهارگانه عدالت اجتماعی در اهداف قیام امام حسین(علیهالسلام)
اربعین را نباید به مثابه یک ابرآیین (آیین بزرگ) بینیم، اربعین یک فرا آیین (فراتر از آیین) و یک جنبش اجتماعی است: رویدادهایِ روی داده در فرایند اربعین در عین معهود و مسبوق بودن در دیگر آیینهای حسینی، فراتر از آن است که در چارچوب یک مناسک آیینی بگنجد. ما در جریان پدیدهی اربعین با رویدادهای بدیع و خارقالعادهای مواجهیم که لبههای آن از ذیل مفهوم مناسک آیینی بیرون میدود. این وجه تمایز و پدیدهگونگی به ما اجازه میدهد که از «جنبش اربعین» سخن بگوییم. احتمالاً ما با ضمیمه کردن مفهوم «جنبش» به «آیین» بتوانیم سهم بیشتری در مشاهده و تحلیل رویدادهای پدیدهی اربعین داشته باشیم. رویداد اربعین یک «جنبشِ آیینی» با نیرویی متراکم از حرکت و محبت است. این نیرو از چه ایدئولوژی و اهدافی حمایت میکند و دینامیسم چه تغییراتی در جامعه است؟ این مهمترین پرسشی است که زائرِ مناسک اربعین را به کنشگر جنبش آیینی اربعین تبدیل میسازد.
* یادداشت منتشر شده در نشریه فصلنامه نشان ارادت، نشریه مرکز پژوهش و نشر آثار ستاد بازسازی عتبات، سال اول، شماره 2، پاییز 1399،صص 20-24؛ با اندکی ویرایش.