محافظهکاری دیگریِ ذاتیِ تغییرخواهی است و اگر نظم، امنیت و ایستایی جوامع را تأمین میکند، تغییر تمهید کننده پویایی و عدالت است. محافظهکاری قتلگاه، تغییرخواهی، انقلابیگری، عدالتخواهی است اما این بدان معنا نیست که محافظهکارها یکسره با عدالت در ستیزند. آنها عدالت را نفی نمیکنند بلکه تغییراتی که زمینهساز عدالت است را پی نمیگیرند یا بر نمیتابند.
عدالت دشمنانی دارد. در مقام نظر و دستکم در جهان فکری و در زمانه ما، محافظهکاران و هواداران لیبرالیسم(کاپیتالیسم)، برجستهترینشان هستند. با این همه نه محافظهکاران و نه لیبرالها عدالت را نه تنها نفی نمیکنند بلکه در نوشتجات خود برجسته هم میکنند.
از منظر اسلامی، حکمی و اجتماعی که به سیاست بنگریم، یکی از دو مسئله سیاست این است که سیاستمداران، خواست اجتماعی را نمایندگی نکنند: در این صورت سیاستمداران و سیاست، به عناصر و میدانی برای تخریب «جامعه» تبدیل خواهند شد. وضعیتی که ما نیز کم و بیش، بدان دچاریم.
نانمایندگیِ سیاستمداران رسمی، احزاب سیاسی و الیت اصولگرا/ اصلاح طلب، بسیار بیشتر از آن است که در رسانههای رسمی بازتاب داده میشود؛ و بسیار بیشتر از آن است که گفتگو از این نانمایندگی، نیازمند پیمودن مسیر و استدلالی باشد. با این حال میتوانیم به یاد بیاوریم که مطابق برخی پیمایش ها، از جمله موج اخیر سنجش نگرش ایرانیان، ضریب نفوذ دو جناح رسمی، چیزی است در حدود ۱۵ درصد: اقلیت محض در جامعه و اکثریت مطلق در سیاست. این به آن معنا است که حتی با تایید صلاحیت کلیه نامزدهای این دو جناح و غیره، مسئله نانمایندگی حل نمیشود. باید برای وضعیت نانمایندگی، نگران باشیم اما نباید از خاطر ببریم که نانمایندگی کنونی، مسئلهای نیست که با رویدادهای سیاسی و حقوقی ایجاد شده باشد و با احراز صلاحیت کلیه نامزدها، «و غیره» و نیز کلیه ثبت نام کنندگان در وزارت کشور، حل شود.
در شرایط کنونی که سیاستزدگی از یکسو و سیاستگریزی از سویی دیگر در فراز است؛ در وضعیتی که معنا و خِرَد، بیشتر از هر زمان دیگری از ورطه سیاستِ جامعه ما رخت برکشیده است؛ ایده جنگ فقر و غنا، که امام خمینی گذشته و آینده انقلاب اسلامی را در چارچوب آن تصویر و تحلیل میکردند، بیش از همیشه برای بازگرداندن معنا به سیاست و بازسازی سیاست ایرانی راهگشا است. متن زیر تلاش میکند نشان بدهد چگونه مسئله سیاست، نزاعهای متداول، آسیبشناسیها و گفتارهای کنونی نیست و ما برای احیای سیاست بیش از هر چیز دیگری، نیازمند توجهی تام به جنگ فقر و غنا هستیم.
گزیده:
- تجربه انقلاب اسلامی به ما میگوید امر زنانه در متن و بطن سیاست نهفته است و رسالت ما، رسالت تمام کسانی که از موضع امر مدنی و جامعه به سیاست مینگرند.
- مسئولیت تمام کسانی که از خاستگاه حکمت به سیاست مینگرند و از افق انقلاب اسلامی سیاست را پی میگیرند این است که نهفتگیِ امر زنانه در متن سیاست را کشف و آشکار کنند؛ بی آنکه با مستوری امر زنانه در تنافی باشد و ربطی به آشکارگی زمانه ما داشته باشد.
- این کشف، افق همه کسانی است که میخواهند سیاست تنها در دسترس الیت و فرادستان نباشد، بلکه امری عمومی باشد و فرودستان، یا به تعبیر قرآن «مستضعفین» و «الناس» امکانهای تامّی برای مشارکت در سیاست و بلکه مشارکت در رهبری سیاسی جامعه داشته باشند.
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
کاش مسئولان یکی را داشته باشند که این یکی دو روزه چرخی در تایملاین و استوریهای ملت بزند و ببیند تا چه اندازه ملیشدن هفت تپه، به کاربران و کارگران شادی و امید را هدیه کرده است.
بررسیهای مختلف میگویند در جامعه کنونی ما ناامیدی، چالشی جدی است. مهم تر از ناامیدی اما درک ما از امید و ناامیدی است. مدرسه هفت تپه به ما می گوید ناامیدی بیشتر از آنکه ناشی از مغلوبه شدن در #جنگ_روایتها باشد ناشی از شکست در #جنگ_فقر_و_غنا ست.
بین این دو تلقی از ناامیدی تفاوت زیادی وجود دارد. اگر ناامیدی معلول جنگ روایتها باشد، راه حل آن این است که میلیاردی هزینه کنیم و گردان و لشکر سایبری به خط میکنیم تا کشتگانِ جنگ هیبریدی را با حقنه کردن روایت های موسوم به #خبر_خوب، احیا و امیدوار کنند.
درآمدی بر جامعه شناسی موسیقی انقلاب اسلامی
در حاشیه یادی از مرحوم ابرآویز
بازشناسی موسیقی انقلاب اسلامی به مثابه یک موجود اجتماعی و از منظر تأثیر و تأثراتی که با جامعه داشته، راهی کمتر طی شده است که هم از منظر مطالعات موسیقی، هم از منظر مطالعه و فهم انقلاب اسلامی، کاملا مورد نیاز است. جامعهشناسی موسیقی انقلاب اسلامی ما را به بازشناسی گونهای از موسیقی میرساند که تمایزات قابل ملاحظهای با دیگر موسیقیهای زمان خود دارد: از یکسو مرزهای روشنی با موسیقی انقلابی در معنای تودهای و چپیِ خود دارد و از سوی دیگر واجد تمایزاتی بنیادینی با موسیقی مدرن و «هنر برای هنر» است.
موسیقی انقلاب اسلامی باعث پیوند موسیقی ایرانی با «امروز» میشود. به نوعی میتوان گفت آنچه موسیقی ایرانی را از حالت ابژهگی نسبت به فضای تجدد خارج میسازد، پیدایش موسیقی انقلاب اسلامی است. به گونهای که موسیقی اصیل ایرانی تا قبل از آن تنها یک موجود خاطرهانگیز است و تازه پس از آن تبدیل به یک موجود زنده اجتماعی و واجد تأثیرات در تحولات روز اجتماع میشود.
اربعین؛ حرکت، محبت و عدالت
به احتمال زیاد کلیه کسانی که تجربه شرکت در راهپیمایی اربعین را داشتهاند تصدیق میکنند که دو عنصر مهم در این رویداد عبارت است از حرکت و محبت. تجربه اربعین حامل یک شورِ تحرکبخش و سپس یک محبت الفتبخش میان کلیه کسانی است که در نقشهای مختلف زائر - خادم در این رویداد شرکت میکنند.
زائر باشی یا خادم، دیگریِ خود را عمیقاً دوست میداری؛ خادمی که در خنکای صبح روی جاده سرد مینشیند تا سینیای پر از ظرف غذا را روی سر خود بگیرد؛ تا زائران راحتتر ظرفهای صبحانه را بردارند؛ و زائری که خم میشود و بر دست و پای خادمِ نشسته بوسه میزند؛ گویی جایی خارج از منطق داد و ستدهای این جهان زندگی میکنند؛ و مگر جلوههای محبت زائر- خادم محدود به این قبیل رویدادهاست؟
دیگر آنکه زائر باشی یا خادم در تمام طول روزها و حتی شبهایی که در مسیر راهپیمایی هستی، در حال تحرکی: حرکت به سوی زیارت و یا حرکت برای خدمت.
پرسش اما اینجاست که این حرکت و محبت که در جوشش و جنبش اربعین به فراز میرسد؛ معطوف به چه نظمی است؟ به دیگر روی بازه اربعین، چه بازتابی در پس از اربعین و در جریان جاری زندگی و جامعه دارد؟ آیا حرکت و محبت اربعین، نمیتواند به برآمدن یک الگوی متمایز از روابط اجتماعی در جوامع پس از آن کمک کند؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت است؛ اگر حرکت و محبتِ جنبش و جوشش اربعین، دینامیسم یک تغییر اجتماعی است، که هست؛ این تغییر چه جهتگیریهای کلیای دارد؟
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
طی یکی دو سال اخیر بحثهایی تحت عنوان «الهیات عدالتخواهی»، مطرح شده است. ایده الهیات عدالتخواهی چیست و چه میگوید؟
استدلال اصلیای که در کلیت این مبحث مطرح است، به طور خلاصه شامل این موارد است:
1. کنش عدالتخواهانه، مهمترین کنش اجتماعی از منظر باور ما و نیز از زاویه زمانه ماست.
2. ما برای این کنش اجتماعی نیازمند دانش و بینش هستیم. نیازمند معانیای هستیم که به ما عقلانیت لازم برای طراحی اقدام عدالتخواهانه را بدهد؛ به ما امکان اولویتبندی بدهد؛ در حرکتهامان روح بدمد و به کنشهامان جهت بدهد.
3. الهیات به معنای آنچه بیواسطه یا با واسطه از طرق وحیانی و لدنی به ما رسیده، مهمترین و یکی از در دسترسترین منابع معرفتی است که ما برای این منظور در اختیار داریم. آیات قرآن، جملات نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه، روایات اهلبیت(ع) و نیایشهای رسیده از امامانی پاک و معصوم، جملگی در عداد منابعی هستند که میتوانند معرفت مورد نیاز ما برای اقدام عدالتخواهانه را تأمین کنند.
بار دیگر بغض این پرسش راه گلو را گرفته که «کدام علی(ع)»؟
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
بدون تضاد و ستیز فیضی صادر نمیشود
حجت الاسلام مجتبی نامخواه، پژوهشگر دانش اجتماعی سخنران بعدی این مراسم بود. وی گفت: مرحوم نامداری در زمان کوتاهی که زیست به مسئله های مهمی پرداخت و با وجود موقعیت اقلیتی و حاشیه ای که داشت مسئله های مهم خودش را پیگیری می کرد. او سلسله مباحث مهمی را بازنمایی میکرد و پی میگرفت و شاید برای این است که با وجود گذشت چهار سال از رفتنش، دوستان او هنوز در ستیز با نبودنش هستند. او سیر فکری مشخص و یک پروژه فکری خاص داشت. مواجهه بی واسطه با اندیشه امام خمینی (ره) ار جمله ایده های محتوایی روح الله نامداری بود. وی در این حوزه کار می کرد که چگونه می توان محتوای اندیشه امام (ره) را به حوزه عموم آورد و مورد توجه قرار داد. البته پاسخ کاملی به این ایده نداشت اما روی آن پافشاری می کرد و سعی کرد این ایده را در سیر زندگی ش عملی کند.
وی افزود: «ستیز» که در عنوان کتاب اخیر روح الله آمده در گفتگوهایش هم بود. اگر تضاد، ستیز، جدل و دبالکتیک نبود هیچ فیضی از جانب خدا صادر نمی شد به عبارت دیگر اگر فیضی وجود داشته باشد با تضاد امکانپذیر است. تغییر انسان ها و جوامع انسانی حاصل فیض خداست. جامعه به واسطه تغییر درونی تغییر می کند و این تغییر درونی به واسطه یک تضاد است. بنابراین تضاد در تغییر تکاملی یک جامعه بسیار مهم است. این موضوع هم در عرفان اسلامی و هم در فلسفه هم وجود دارد. مرحوم مطهری هم به این موضوع توجه داشتند. ستیز و جدل در جامعه امکان بازآفرینی را فراهم می کند.
گزیده:
پیش از ورود به بحث باید یک نکته را مد نظر قرار دهیم. اینکه بگوییم ما میخواهیم عدالتخواهی را به عنوان پروژه ای جهت تربیت تشکیلاتی طلاب تعریف بکنیم، واقعا محل بحث و بررسی است. مهمترین آسیب چنین رویکردی در مواجهه با مساله عدالت، درگیر شدن با مسائلی از عدالت است که ارتباط چندانی با عینیت ندارد و اگر و تنها اگر درگیر شدن با یک مساله، برای ما و نیروی های ما فایده تربیتی داشته باشد، جهت ورود و پرداختن به آن مساله همین دلیل کافی است.