مقدمهای د رباره ریشههای ناکنشگری ما
در حاشیه متن و فرامتن نقد سریال عروس تاریکی (بوی باران)
خلاصه مطلب:
- از یک منظر، دست کم در شرایط کنونی ما، پاسخ به پرسشِ «مهمترین مسئله اجتماعی ما چیست؟»، یک کلمه بیشتر نیست: «جامعه». جامعه ما در کلیت خود، تا اطلاع ثانوی مهمترین مسئله اجتماعی ماست. مسئله ما این است که یک محافظهکاریِ جدید، که یکسره فعال و البته تمامیتخواه است، در صدد انقیاد و ناکنشگری اجتماعی ماست؛ سریال «عروس تاریکی» یک از بهترین متونی است که تاریکی این نگرش را باز مینمایاند. از این جهت تحلیل این سریال، معبر قابل توجهی به دست میدهد به مهمترین مسئله اجتماعی روزگار ما.
- ترانه (ناصری) و نقش مکمل او، سهیل (کریمی)، به خوبی کنشگران طبقه متوسط جامعه ما را بازتاب میدهند. سرنوشت این دو نقش و اقداماتشان، جانمایه و هسته اصلی حرف سریال است.
- مسئله اصلی این هسته اصلی آن است که در سر جمع خود، این دو کاراکتر کنشگر یکسره شکست خورده نشان میدهد؛ آنهم بدترین نوع شکست. ترانه و سهیل با تمام تفاوت سطح کنشگری خود در یک چیز مشترک هستند: آنها علیرغم صدق نیت و حسن فاعلی، حسن فعلی ندارند و از لحاظ فعلیت و عاملیت، نادانسته در طرح باندهای بزرگ مافیایی فعالیت میکنند.
- سریال در هسته مرکزی معنای خود، حامل یکی از مهمترین و محبوبترین ایدههای محافظهکاری ایرانی: کنشگری اجتماعی هر چند به ظاهر خیر است اما نادانسته در دامن شبکهای مخوف، مخفی و پیچیده از شر عمل میکند. اگر چنین است، چه باید کرد؟ آیا کنشگری و عدالتخواهیِ خوب امکان دارد؟ پاسخ سریال مثبت است. در اینجا محافظهکاری عدالتخواه به مثابه یک محلل عمل میکند. کنشگری عدالتخواهانه امکان دارد اما تنها و تنها در حیطه اختیارات نهادهای رسمی حافظ نظم (نیروهای امنیتی و قضایی) است؛ اگر این نیروهای رسمی نظم به درستی عمل نکنند، آن وقت چطور؟ آن وقت هم «تو چه کارهای» درست است؟ تصویر سریال از ناکارآمدی و الکن بودن بازپرس و نیروی انتظامی، طرح کننده این سطح از پرسش است: اگر در وضعیت طبیعی، کنشگری اجتماعی و قسطخواهانه (ترانه و سهیل)، به دلیل ناآگاهی کنشگران اجتماعی از ابعاد پرونده، منتهی به بازیخوردن در طرح یک شر بزرگتر میشود؛ آیا در صورت ناکارآمدی نهادهای رسمی قضایی و امنیتی، کنشگران اجتماعی حق دارند به مقابله با بیعدالتی بپردازند. پاسخ باز هم منفی است. بوی باران از خاستگاهی برخاسته که هرگونه کنشگری اجتماعی را ممتنع، بیفایده و یا دارای تأثیرات منفیِ نادانسته جلوه میدهد.
- آنچه در فرامتن نقدِ عروس تاریکی رخ داد، خود نشانهای است از اهمیت این سریال. این سریال نماینده روح حاکم بر صداوسیما است. محافظهکاری ایرانی از صداوسیما برای منفعل کردن طبقه متوسط استفاده میکند و این سریال خامدستانه از این اراده پرده بر میدارد. صداوسیما دانشگاه محافظهکاری است.
- همدستی میفروش و محتسب، صداوسیما را به ساختاری متصلب و در مرز فروپاشی تبدیل کرده است.
- عروس تاریکی سریالی است که سه مرتبه در مراجع مسئول صداوسیما رد شده ولی با دور زدن این ساختار قانونی در مسیر ساخت قرار گرفته است. طبیعی است در نقد آن باید به جز نقد متن، اشارهای نیز به فرامتن به وجود آورنده این مانیفست محافظهکاری داشت. همین اشاره اما کافی است تا کسانی در حد و حدود یک استاد جامعهشناسی سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه به انتشار چتهای خصوصی بپردازند! یا آن دیگری که روزی وزارتخانه فرهنگ این مملکت را اداره میکرده، شهادتنامه بنویسد! یا آن دیگری که بیشترین کلیگوییها در زمینه تمدن اسلامی را به نام خود ثبت کرده، از عرشی که خود به نام علوم انسانی اسلامی ساختهاند فرود آید و با استناد به چتهای خصوصی منتشر شده مطلب بنویسد! و گویا این قصه همچنان ادامه دارد.
متن کامل در ادامه مطلب ...