در معنای «جنگ» فقر و غنا
«جنگ فقر و غنا» به مثابه یک نظریه و چارچوب مفهومی، تعریفِ منحصر به فردِ انقلاب اسلامی از نابرابری اجتماعی را بازتاب میدهد.
سه دهه از طرح جنگ فقر و غنا میگذرد. سه دهه پیش امام خمینی با صراحت تمام از جنگ فقر و غنا گفت؛ در برابر یکی از آخرین و مهمترین ایدههای امام خمینی رسانهها و نخبگان چه کار کردند؟ تقریبا هیچ؛ نوعی طرد و انکار.
جنگ فقر و غنا در مجموع تفکر امام خمینی، مفهومی مهم و تعیین کننده است. این تعیینکنندگی عمدتا خود را در سه سطح نشان میدهد:
یکی این که امام خمینی این دوگانه را چارچوب کلان حاکم بر تحلیل مسیر طی شده انقلاب اسلامی میدانند؛ از نظر امام خمینی، هم اصل نهضت انقلاب اسلامی (صحیفه امام ، ج۲۰ ، ص۳۳۳) و هم «جنگ ما [دفاع مقدس] جنگ فقر و غنا بود» (صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۴)
دیگر آنکه امام این مفهوم را چارچوبی برای درک آینده انقلاب میدانند و استدلال میکنند که «امروز [و پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸] جنگ فقر و غنا شروع شده»(صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۵).
دست آخر اینکه امام خمینی جنگ فقر و غنا را یک تقابل مقدس عنوان میکنند و در اینباره تعبیر «نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا» (صحیفه امام ، ج۲۰ ، ص۳۳۳) را به کار میبرند.
به راستی اما این جنگ فقر و غنا چیست که همه چیز تحلیل اجتماعی از منظر امام خمینی را شکل میدهد؟ جنگ فقر و غنا چیست که هم گذشته ما بوده و هم آینده ماست و هم امری مقدس است؟
برای یک جامعه، مهمتر و مهلکتر از وجود فقر و نابرابری، تحلیلها و تصویرهای نادرستی است که در درک این پدیده رایج است.
اگر در جامعهای این باور وجود داشته باشد که وجود درههای فقر و قلههای ثروت طبیعی و گریزناپذیر است؛ اگر نابرابری اجتماعی به مثابه یک مسئله فرعی، که به سادگی قابل حل است، تصویر کرد؛ یا اگر گمان شود با خدمت به محرومین و اصلاح برخی قوانین و رویهها، میتوان راه درمان ناعدالتیها را پیمود؛ بیشک رواج یک چنین درکها و تفسیرهایی از نابرابری در اذهان عمومی یک جامعه، از مهمترین محرکها و مولدهای نابرابری است و به مراتب از خودِ نابرابری خطرناکتر است.
«جنگ فقر و غنا» به مثابه یک نظریه و چارچوب مفهومی، تعریفِ منحصر به فرد انقلاب اسلامی از نابرابری اجتماعی را بازتاب میدهد.
دو عنصر در این تعریف، در تعیین غیریتهای ایدهی جنگ فقر و غنا اهمیتی بنیادین دارند:
یکی اینکه بر واقعیتِ تعارضهای عینی و اجتماعی تأکید میشود؛ ما با «جنگ» فقر و غنا مواجهیم. تأکید بر این قید است که به مرزگذاری تفکر انقلاب اسلامی با سرمایهداری و مقدسمآبی میانجامد. چه آنکه در اولی منفعت مادی و در دومی عزلت معنوی، مانع دیدن و اصالت بخشیدن به جنگ فقر و غنا میشود.
عنصر و قید دیگر اما به تمایز مراد جنگ فقر و غنا از رویکردهای چپگرایانه میانجامد: از نظر انقلاب اسلامی جنگ فقر و غنا در دامن و ادامه جنگ حق و باطل بوده و نهضتی مقدس است.
بنابراین مفهوم جنگ فقر و غنا، آنچه متجددین دست چپی، متجددین دست راستی و متحجرین مقدسمآب در تحلیل جامعه میگویند را نمیگوید؛ اما به واقع جنگ فقر و غنا چه میگوید؟
جنگ فقر و غنا به ما میگوید در تحلیل انقلاب اسلامی، به ویژه در دوران پس از جنگ که تاریخ آغاز این درگیری اجتماعی است، ما با یک «طبقه مرفه جدید» (رهبر انقلاب، ۷۶/۴/۲۵) مواجهیم. طبقهای که در بالادست جامعه به وجود آمده و یکسره میکوشد وضع موجود را حفظ و آن را به نفع خود بسط دهد. ابزارهای طبقه مرفه جدید برای این امر، سیاستگذاریهای اجتماعی، اقدامات و یا عدم اقدامهای اجرایی، تقنین و دیگر اقدامات پارلمانی و نیز بازتولید خود در عرصههای غیررسمی، همچون رسانه، فرهنگ، دین و جامعه است.
طبقه مرفه جدید امروزه و سه دهه پس از آغاز آرام و انکارشده جنگ فقر و غنا، توفیقهای بسیار در بسط منافع خود داشته است. سلامت، آموزش عمومی، بازار پولی، نفت، خصوصیسازی، صندوقها و شرکتهای (نیمه)دولتی، رسانه و تا حدود قابل توجهی مذهب، از جمله عرصههای حیات اجتماعی ماست که تمامی یا بخش قابل توجهی از آن به خدمت منافع این طبقه درآمده است.
هر اقدام یا تحلیل اجتماعی، اگر با این طبقه و منافعش درگیری صریح و آشکار (جنگ) نداشته باشد، هر چند جای خود عملی نیکو باشد هم گامی در مسیر جنگ فقر و غنا نیست و چه بسا در شمار مهمترین خدمتها به طبقه مرفه جدید باشد.