سرایت افکار اهل جمود
درآمدی بر پیدایی بنیادگرایی متحجرانه و مقدسمآبی جدید
چند سالی است رسم شده هرگاه تحجرِ ریشه دوانده در متن و بطن جامعه مذهبی در جایی بروز میکند و سر بر میآورد، با برچسب شیعه انگلیسی، سر و ته مسئله را هم میآوریم. نمیدانم چگونه میتوان اعلان کرد که اغلب قریب به اتفاق نشانههای حادّ تحجر، در کسانی بروز کرده که نه تنها هیچ و تاکید میکنم هیچ ارتباطی با ضد انقلاب ندارند، بلکه از قضا به کلی در درون خانواده انقلاب قرار دارند.
ترویج خرافات و مطالب سست و بیبنیاد به عنوان طب اسلامی و سنتی، مخالفت با تدابیر بهداشتی، ایجاد دوگانه سلامت/ زیارت، مخالفتها و انقلتهای انبوه در زمینه محدودیت و سپس تعطیلی مساجد و حرمها و حجم زیاد از مباحث بیحاصلی که مآلاً پیشگیری را کُند و به شیوع کمک میکند؛ از سوی طلاب جوان یا فضلای موجهی صادر میشود که هیچ ارتباطی با شیعه انگلیسی ندارند. هراس انگیزتر از سرایت کروناویروس، سرایت آن چیزی است که در آینه این ایام به عینه دیدیم؛ ما با سرایت ویروسی به مراتب مهلکتر از کرونا مواجهیم: مقدسمآبی و تحجر.
اسفند سی سال قبل امام خمینی در پیامی مبسوط به حوزههای علمیه نوشت «فکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند؛ یکی از مسایلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است».
شوربختانه باید گفت در تمام سی سال گذشته، این هشدار امام خمینی جدی گرفته نشد. هیچ متن معتنابه تحلیلی یا روایت تاریخی از غیریت انقلاب اسلامی با تحجر تولید نشد.
کار جریانهای فکری متعددی منتسب به انقلاب، از نقد عوارض تجدد فراتر رفت و به نفی کلیت آن رسید؛ بیآنکه هیچ نقدی محصلی به تحجر داشته باشند.
دیروز امام خمینی به یکی نزدیکترین مجتهدین به ایشان هشدار میدهند که «تحت تأثیر مقدس نماها و آخوندهای بیسواد» قرار گرفتهاید؛ امام به خاطر برداشت ایشان از روایات « اظهار تأسف» میکنند چرا که لازمه این برداشت این است که تمدن جدیدی به کلی باید از بین برود: «آنگونه که جنابعالی از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید بکلی باید از بین برود». امروز ما با انواعی از جریانهای فکری مواجهیم که در باب نفی کلی تمدن غرب نظریهپردازی میکنند.
در سالهای اخیر نیز پروژه حوزه انقلابی با حذف ابعاد ضد تحجری و عدالتخواهانه آن، به مثابه معبری برای پرخاشگری برساخته و بازتولید شده است.
همان «پرخاشگری» که از قضا به تصریح متن نامهای از امام، از نشانهها و مصادیق اخلاق تحجر است، نشانه انقلابیگری دانسته میشود.
و انبوهی از تحولات از این دست موجب شده یک بنیادگرایی اجتماعی و سیاسی برکشیده شود.
در اثر این دگرگونی «آخوندهای بیسواد» و «مقدسنماها» بر کرسی وعظ و تدریس و تفکر نشستهاند و تحجر به فکر انبوهی از طلاب جوان سرایت کرده است...
نمیدانم چطور و با چه زبانی بگوییم مؤثرتر است اما «سرایت تحجر» خیلی بیشتر از آن چیزی است که گمان میشد و میشود...
امروز این بنیادگرایی، این تحجر و این مقدسمآبی جدید، در زمینه سلامت، سیاست خارجی، آموزش و فضای مجازی راهکارهای مدونی دارد و چه بسا بتواند با تکرار یا تداوم کاهش مشارکت در انتخاباتها، به مراکز تصمیمگیر و اجرایی وارد شود یا بیش از پیش وارد شود؛ در این صورت چه چیزی از جامعه باقی خواهد ماند، در این فشار تجدد و تحجر؟
پ.ن: پیش از این درباره تحجر مطالبی دیگری هم در طبقه سه منتشر شده که از اینجا میتوانید دنبال کنید.