سیلاب و امر اجتماعی: به امر اجتماعی بازگشتیم؛ به امر اجتماعی بازگشتیم؟
وقوع زنجیرهای از سیلابها در آخرین روزهای سال 97 و آغاز بهار 98، دریچهی جدیدی به روی ما گشود تا از خلال مسائل پیرامونی این رویداد، بیش از پیش به امر اجتماعی و مسائل آن بنگریم. حوادث طبیعی، آنچنان که از عنوانشان روشن است، در جهان طبیعی روی میدهند اما چگونگی مواجههی انسانی با این پدیدهها، در جهان اجتماعی و ذیل مناسبات متراکمی و متکثر اجتماعی رقم میخورد. از این رو در بررسی این رویدادها، باید به مناسبات متعددی توجه داد که میان جهان طبیعی و جهان اجتماعی بر قرار است. در ادامه تلاش میشود فهرستوارهای از ابعاد و مسئلههای اجتماعیِ سیلابهای بهار 98 طرح گردد.
یک. سیلاب و نیروی اجتماعی جدید
مهمترین بُعد اجتماعی این رویداد، کشف مجدد امکانهای جامعه ایرانی برای یاریگری اجتماعی بود. ما به صراحت میتوانیم از تولد نیروهای اجتماعی جدیدی حرف بزنیم که به واسطه سیل پدیدار شد. بخش مهمی از این نیروی جدید، محصول پیوندهای به نسبت تازهای بود که میان امر دینی و امر اجتماعی برقرار شده است.
امر دینی همواره با امر اجتماعی پیوند داشته است. اگر چه این پیوند به دلایلی در دوره معاصر تحدید شده است. از زمان مواجهه با مدرنیته و به ویژه از دوره پهلوی اول به بعد تلاش مضاعفی صورت پذیرفت تا نقاط اتصال امر اجتماعی و امر دینی گسسته شود. سه نقطه عطف این تلاش، گسیختن سه نهاد آموزش، وقف و ازدواج، از امر دینی بود. این سه نهاد به تیول تازهمیهمان جهان اجتماعیِ انسان ایرانی، دیوانسالاری مدرن تبدیل شد تا از یکسو فهرست امکانهای امر مدرن افزوده شود و از سوی دیگر نسبت امر دینی و امر اجتماعی در حوزههای فرهنگی(تعلیم و تربیت)، اقتصادی و حقوقی گسسته شود. این گسست باعث شد امر دینی که پیش از این توسط قدرت سیاسی طرد شده و به حاشیه رانده شده بود، در حوزه اجتماعی نیز سطوح قابل توجهی از عزلت را تجربه کند.
حالا سیل کمسابقه با دامنی گسترده در تاریخ و جغرافیا، امکانی را فراهم آورد تا فرایند ضروری و با اهمیت اجتماعیشدن تبلیغ دینی تا حدودی طی شود. امر تبلیغ دین در دوره معاصر بیش از هر زمان دیگر به امری مجرد، ذهنی و جزئینگر تبدیل شده که حداکثر در حاشیهی زندگی مؤمنان تأثیر گذار است.
انقلاب اسلامی در متن و بطن خود حاوی استدلالهایی رادیکال علیه این نگرش تبلیغی بود. هنگامی که امام خمینی بر منبر مسجد شیخ انصاری نجف، درسگفتارهای ولایت فقیه را پی میگرفت؛ گفتار و افکارش محشون از نقد الگوهای تبلیغی رایج و استدلال بر علیه «مسئلهگو» بود. مسئلهگویی استعارهای است که امام خمینی با ان جزئینگری غالب در امر تبلیغ دینی را برجسته و نقد میکند. پنج سال پس از درسهای امام خمینی، شاگرد او، قریب به 1500 کلیومتر آنسوتر، پشت تریبون مسجد امام حسن(ع)، ذهنی بودن آموزههای تبلیغات دینی را به سختی نقد کرد. انقلاب اسلامی و رهبری این دو چهره برجسته و البته منتقد، تا حدود زیادی به نقدها، امکان استمرار و تحقق بخشید. تبلیغ دینی تا حدود زیادی از پوسته جزئینگری خارج شد اما چه بسا آمیختن آن به امر سیاسی، این بار موجب نوعی از کلینگری شد و باز هم به تجرد دامن زد. آموزههای ذهنی و مجرد از متن زندگی مردم، پیش و بیش از هر چیز روحانیت حامل این آموزهها را به حاشیه زندگی اجتماعی مردم تبعید کرد.
حوزه کاری روحانیت به فرهنگ، باورها و اصطلاحاً دین مردم محدود شد؛ بیآنکه این ضرورت، بهبود امر دینی را از معبر بهبود امر دنیایی و در پیوند با آن پی بگیرد. بار دیگر تا حد زیادی نسبت دین و دنیا گسسته فرض شد یا دست کم کلیه کوششها برای بهبودخواهی امر دنیایی از معبر سیاست و قدرت سیاسی دنبال شد. در میان کارکردهای عمده روحانیت، کارکرد هدایت و سیاست برجسته شد و کارکرد خمدت به فراموشی سپرده شد.
حالا بیآنکه در جهان اجتماعی ما، مناسبات امر اجتماعی و امر دینی و به تعبیر دقیقتر امر تبلیغی تغییر کند، بیآنکه نسبت این کارکردهای سهگانه روحانیت تغییر ماهوی کند، به اقتضای اضطرار امر طبیعی، تغییرهای محسوسی در کارکرد روحانیت و نسبت امر اجتماعی با امر دینی/ تبلیغی ایجاد شد. آن با پایان این اضطرار این تغییر باقی خواهد ماند؟
دوم. سیلاب و امکان رهایی کنشگران اجتماعی از ساختارهای محدود کننده
سیلاب سازههای بسیاری را در شهرها نابود کرد اما تقریباً همین تأثیر را بر ساختهای اجتماعی نیز داشت. سیلاب برای مدتی از تأثیرات محدود کنندهی ساختارهای اجتماعی را بر کنشگران کاست. این اتفاقی است که در هر حادثه طبیعی رخ میدهد. به تعبیری حوادث و بلایای طبیعی یا رخنمایی امر طبیعی در حوزه امر اجتماعی، مانند یک انقلاب عمل میکند. برای مدتی تمامی مناسبات ساختاری و حتی قشربندی اجتماعی را بی تأثیر یا کم تأثیر میکند. با این تفاوت که سیلابگونههای اجتماعی (انقلاب) نسبت به سیلهای طبیعی، تأثیر اجتماعی بلند مدتتر و ژرفتری دارد. حضور حوادث طبیعی در بستر امر اجتماعی بسیار مقطعی و گذراست. سیلابهای بهار 98 اما از آنجا که به صورت زنجیرهوار و در یک بازه زمانی بلند مدتتر رخ دادند، این امکان را برای کنشگر ایرانی فراهم آوردند که یک چندی فارغ از ساختارهای اجتماعی دست به اقدام بزنند. چالشهای ناشی از ناکارآمدی و بیلیاقتی نهادهای رسمی و مسئول، که پیش از این و در جریان زلزلهی کرمانشاه به صورت بحران اعتماد به نهادهای رسمی بروز کرده بود، در رویداد اخیر صورتی ایجابی یافت. کنشگر ایرانی به سرعت از این تهدید فرصت ساخت: خلأ ناکارآمدی نهادهای رسمی را به مثابه موضوع و بستری برای کنشگری اجتماعی دید و بدین ترتیب هم خلأ ناکارآمدی را جبران کرد و هم فرصت انباشت سرمایه را از سلبریتیها گرفت. هر جامعهای برای مقابله با کاستیهای نهاد دولت امکانهایی در اختیار دارد. جامعه ایرانی در حد فاصل زلزله کرمانشاه و در زمانی کمتر یک و نیمسال توانست خلأیی را در اثر ناکارآمدی نهادهای رسمی پدیده آمده و محلی برای تجمع و میدانداری سلبریتیها شده بود را به نحوی ایجابی بازسازی کرده و به امکانهای کنشگری اجتماعی خود بیافزاید.
در کنار امکان پیشگفته، این از مهمترین امکانهایی بود که سیل برای جامعه ما به همراه داشت: امکان کنشگری فارغ از ساختهای ناکارآمد رسمی، اگر چه به اقتضا و ذیل محدودیتها و آسیبهای امر طبیعی تجربه و طلوع کوتاهی خواهد داشت اما همین تجربه کوتاه برای کنشگر ایرانی بسیار مهم خواهد بود. کام شیرین شده به امکان کنشگری فارغ از ساختارهای ناکارآمد تحمیلی، کنشگران مدنی را ترغیب خواهد کرد به سوی بازتولید این تجربه در شرایط عادی و فارغ از اقتضائات امر طبیعی گام بردارد و این دستاورد کمی نیست.
سوم. سیلاب و جامعهشناسان بفرموده
سویهی دیگر این رویدادها، نوع خاصی از شبهتحلیل اجتماعی بود که میتوانیم از آن به «جامعهشناسی بفرموده» تعبیر کنیم. نوع خاصی از ناکارآمدی یا رهاشدگی امور که در عزل مسئولان مناطق سیلزده آشکار بود؛ جلوه دیگر این ناکارآمدی هنگامی بود که بیش از یک هفته بعد، اولین جلسه ستاد بحران با حضور عالیترین مقام اجرایی کشور برگزار شد. به عنوان سیاستی تبلیغاتی بخشهایی از این جلسه به طور زنده پخش میشد. مسئله اما آنجا بود که برخی از مسئولان ارشد ارتش، در آغاز صحبتشان از فقدان مدیریت عالی در صحنه سخن گفتند. تصاویر قطع شد اما این قطع چون آن عزل، تأثیر چندانی در روند امور نداشت. در چنین پهنهای و از قِبَل و بغل این ناکارآمدی، نوع خاصی از تحلیل اجتماعی متولد شد. جامعهشناسانی میان مایه که بفرمودهی ارکان فوقالذکر در قدرت رسمی، شروع به برونداد تحلیلهای توجیهی میکنند.
«پوپوسیل» و دیگر کلمهسازیهای ژونالیستی- اینستاگرامی یا حداکثر روزنامهای، هتک حیثیت علم اجتماعی است اما ناکارآمدیها را میپوشاند و منافع بخشی از صاحبان قدرت را تأمین میکنند، از این رو از سوی صاحبان قدرت اجر و ارج میبیند و بر صدر مینشیند. طرفه آنکه در کمیته موسوم به سیل، در کنار انبوه کارشناسان فنی، طرفاً همین جامعهشناسان بفرمودهنویس امکان حضور و صدر نشینی دارند. آنها تنها تحلیلگران اجتماعی هستند که بیش از اعتراض به اعتدال میاندیشند و از جانب قدرت به رسمیت شناخته میشوند. نباید تردید کنیم که وجود این تحلیلنویسان بفرموده بخشی از ناکارآمدیهایِ همان ساختارهایی است که در شرایط عادی، کنشگران اجتماعی را محدود و محبوس میکنند. تحلیل و دانش اجتماعی نمیتواند حامل وجوهی از رهاییبخشی برای کنشگران نباشد.
چهارم. سیلاب و بازگشت نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی به امر اجتماعی
این یک ضرورت آشکار است که نیروهای معطوف به انقلاب اسلامی به امر اجتماعی بازگردد و به صورت یک جنبش هویت و سامان یابد. توضیح این ضرورت و صورت نیازمند فرصت دیگری است. آنچه در این میان اهمیت دارند این است که بدانیم این شکاف، یعنی فاصله نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی، اگر چه وجوهی پروسهوار دارد اما در سطوح نیز به یک پروژه میماند: این فاصله منتفعانی دارد لذا بازگشت این نیزو به امر اجتماعی، مخالفانی دارد. مخالفانی که ضرر هنگفتی بابت این بازگشت پرداخت خواهند کرد. کاسبان سیاسی مهمترین و متنفذترین مخالف این فرایند هستند. در مرتبهی بعدتر واعظان اعتقادی و رهزنان فکری قرار دارند.
سیل(های) اخیر اما نشان داد نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی نیز به همراه دیگر کنشگران جامعه ایران، تا حد قابل ملاحظهای به امر اجتماعی بازگشته است: بروز کنشگران و نیروهای اجتماعی جدیدی همچون پدیدهی خدمترسانی طلاب، حضور دهه هفتاد-هشتادیها، یاریگریهای زنانه؛ بازیابی نقش مهم و حیاتی گروههای جهادی و پیدایی یک نهاد بدیع خدماتی با پایهای مذهبی به نام موکب؛ همه و همه نشانههایی هستند از وقوع این بازگشت.
در اینجا باید بپرسید آیا با تمام این توصیفات به امر اجتماعی باز گشتهایم؟ آیا توجه مؤثر نیروی اجتماعی انقلابی به خدمت اجتماعی در جریان سیل، به معنا بازگشت به امر اجتماعی است؟
لازم است توجه داشته باشیم که مدار امر اجتماعی فقط خدمت اجتماعی نیست. عدالت نیز هست؛ چنانکه از قضا در محوریت آن است. سامانههای کنشگری اجتماعی نیز فقط گروههای خدمت(جهادی) و خیریه نیست؛ جنبش نیز هست. به علاوه موضوع امر اجتماعی، زندگی است؛ اما آنچه در بازهی سیل توجه نیروی اجتماعی را جلب کرد نه زندگی، که مخاطرات پیش آمده در خصوص زندگی آسیبدیدگان بود.
خوشبین باشیم؛ در جریان سیلابهای اخیر تا حد زیادی درک کردهایم که تا چه میزان نیازمند توجه، ابداع و بازتولید امر اجتماعی هستیم؛ اگر چه در پاسخ به این نیاز، بیش از اجتماعیبودن، اقتضائی بودهایم. بازگشت به امر اجتماعی هنگامی محقق خواهد شد که ما این بازگشت مقطعی را به عنوان الگویی برای کنشگری اجتماعی پی بگیریم. لازمهی کنشگری، اختیار است. ما در شرایط سیل تا حد زیادی مجبور بودیم این سطح از یاریگری را بروز دهیم. اگر چه منشأ این اجبار، اضطرار غیر بود و این یک تجلی اجتماعی یک ارزش اخلاقی است. با این همه تجلی این ارزش اخلاقی، با بازگشت به امر اجتماعی متفاوت است. بازگشت به امر اجتماعی به این است که در شرایط اختیار و فردای سیل نیز این کنشگری معطوف به زندگی را اولویت بدهیم. در کنار خدمت به آسیبدیدگان، برای بهبود وضعیت و دسترسی به حقوقشان تلاش کنیم؛ و فرایند بازتولیدکننده نابرابری و آسیب را نقد و اصلاح کنیم. سیلاب زندگی بخش مهمی از جامعه را به آلام متعددی دچار کرد؛ چه کسی گفته، به عنوان نمونه، آلام انبوه خصوصیسازیهای بیضابطه کمتر به «زندگی» آسیب زده است؟ بازگشت به امر اجتماعی، یعنی پیوند امر دینی، امر انقلابی و امر آرمانی به زندگی. این بازگشت هنگامی روی خواهد داد که این پیوند یک امر اجتماعی باشد نه حاصل اقتضائات یک امر طبیعی. اگر چه از طریق آبخیزداری این نیروی اجتماعی پدید آمده میتوان آن را حفظ و بازتولید کرده و به مقدمهای برای بازتولید بازگشت به امر اجتماعی تبدیل ساخت.
* این یادداشت در شماره 64 مجله راه با عنوان سیل در خانه نظریه «گسست اجتماعی»؛ چگونه یاریگری ایرانیان در برابر سیلاب از «بازگشت به امر اجتماعی» رونمایی کرد منتشر شده است.
سلام علیکم
استفاده کردیم
ولی به نظرم از خاصیت تخدیرکنندگی چنین فعالیتهای اجتماعی غافل هستیم.
در لینک زیر توضیح دادم که چرا چنین فعالیتهایی اتفاقا جریان انقلاب را از امر اجتماعی دورتر میکند. خوشحال میشوم نظر شما را بدانم.
http://hamedrezaei.blog.ir/1398/04/06/%D9%85%D8%AE%D8%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C