باز این چه جنبش است؟
تأملی بر آیین اربعین بهمثابه یک جنبش
[متن تفصیلی]
اربعین را نباید بهمثابه یک اَبَرآیین (آیین بزرگ) ببینیم؛ اربعین یک فراآیین (فراتر از آیین) است. رویدادهای رویداده در فرایند اربعین، در عین معهود و مسبوق بودن در دیگر آیینهای حسینی، فراتر از آن است که در چارچوب یک مناسک آیینی بگنجد. ما در پدیده اربعین با رویدادهای بدیع و خارقالعادهای مواجهیم که لبههای آن از ذیل مفهوم مناسک آیینی بیرون میدود. این وجه تمایز و پدیدهگونگی، به ما اجازه میدهد که از «جنبش اربعین» سخن بگوییم. احتمالاً با ضمیمه کردن مفهوم «جنبش» به «آیین»، بتوانیم سهم بیشتری در مشاهده و تحلیل رویدادهای پدیده اربعین داشته باشیم. ما در پدیده اربعین، با یک آیین جنبشگونه و بلکه یک جنبش آیینگونه مواجهیم؛ با یک حرکت بینافرهنگی، فراقومی، فراملی، فرامذهبی و حتی فرادینی و انسانی که در عین وجوه بزرگداشتگونه و تجلیلگرایانه نسبت به رویداد عاشورا، واجد سلسله ابعاد و اهدافی است که یکسره امروزین است.
آنچه که لازم است در اینجا مورد توجه قرار بگیرد مورد توجه فعالان فرهنگی و اجتماعی قرار گیرد، تلاش برای بازتولید وجوه جنبشی و اکنونیِ اربعین است. ما نیازمند آنیم که این تلاش در دل آیین اربعین در جریان باشد. ما با مسئلهای طرف هستیم که میتواند، و به حکم «کل یوم عاشورا» باید، به رویکرد کلان فعالیتهای اربعینی تبدیل شود: تبدیل حرکت جغرافیایی زائران آیین اربعین، به حرکت اجتماعی کنشگران جنبش اربعین. اگر این رویکرد را بپذیریم، تمهید مقدمات برای صیرورت زائر مذهبی اربعین به کنشگر یک جنبش اجتماعیِ معطوف به اهداف قیام امام حسین علیهالسلام، مهمترین ایده و راهبرد فرهنگی_اجتماعی برای طی این مسیر خواهد بود.
ما نیازمند آنیم که درک خود از رویداد اربعین را براساس واقعیتِ جنبشی آن، ساماندهی مجدد کنیم. در این سالها سطح جنبشی و تغییرگرایانه رویداد اربعین، در زیر حجم انبوهی از تحلیلهای ثباتگرا و نظممحور با دال مرکزی تمدن و همچنین تحلیلهای کلی، خطابی و الهیاتی، مغفول مانده است. تمهید درک جنبشی از اربعین و و اقدام متناسب با آن، نیازمند مباحثه و گفتوگو درباره چند محور است؛ گفتوگو پیرامون هویت ایدئولوژی، ساماندهی و کنشمحوری در آیین اربعین بهمثابه یک جنبش.
1. هویت در جنبش اربعین
اکنون کموبیش هویت فراملی، فراقومی و بینافرهنگی اربعین تثبیت شده است. ما نیازمند بازتولید درکی فرامذهبی_فرادینی یا انسانی از اربعین هستیم. عقلانیت تجلییافته در رویداد اربعین، خود زائری پیاده در مسیرِ شدن است. مبنای عقلانیت اربعین و عاشورا، عقل نظری و دوگانه حق/ باطل (در سطح فقهی_کلامی) نیست؛ مدار عقلانیت اربعینی- عاشوراییِ اربعین، عقلی عملی است که بر محور دوگانه عدل/ ظلم استوار است. همچنان که زائران در حال حرکتاند، عقلِ اربعین در حالِ شدن است. در مسیر شدنِ اصلِ قیام عاشورا نیز چه بسیار مفسران کبیر قرآن و شیعیانِ معتقدی که بر جای ماندند و جای را برای زهیر عثمانیمذهب و وهب نصرانیکیش باز کردند. حق و باطل در قیام کربلا را نه مرزهای مذهبی، که دوگانه استضعاف/ استکبار تعین میبخشد. در آیینها و جنبشهایی که میخواهند بازتولید این قیام باشند، این هویت و غیریت باید تبلور یابد و بازتولید شود.
2. ایدئولوژی در جنبش اربعین
هر جنبشی ایدئولوژی خاصی دارد. ایدئولوژی کارآمد برای یک جنبش، منظومهای منسجم از گزارهها و دیدگاههاست که چند کارویژه مهم را بر عهده دارد. یکی از مهمترین این کارویژهها تعیین و تبیین عینی ارزشها و اهداف جنبش است. کار دیگر، به دست دادن یک شبکه مفهومی منسجم و نظام معنایی مشترک میان اعضای جنبش است که زمینه را برای تفسیرهایی همجهت از تجربیات و حوادث فراهم آورد. دو نقش دیگر ایدئولوژی نیز شبکه کردن و متحد کردن گروهها و هستههای جداگانه در روند جنبش و نیز تعیین مخالفان جنبش است.
ایدئولوژی جنبش اربعین چیست؟ در اینجا نمیتوان از تلاشها یا قصورهایی که باعث گسست معنایی و تحلیلی میان اربعین و عاشورا شده، سخن نگفت. چگونه میشود در مناسک و آیین بزرگداشت قیامی که با «أَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعتُم، وأمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلَبتُم» آغاز شده و با طلب اصلاح، «طَلَبِ الاِصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی»، و نیز با خواست امربهمعروف و نهیازمنکر، «أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ»، ادامه یافته است، شرکت کرد بیآنکه این مناسک به آن اهداف دلالت کند؟ چگونه میتوان تصور کرد مناسک مربوط به بزرگداشت یک قیام، بدون آنکه شرکتکنندگان را به صریحترین جملات و ایدههای آن قیام مرتبط کنند، آنها را در مسیر تحقق این اهداف منسجم و توانمند سازند؟ امروز روند قریببهاتفاق جوامع اسلامی، تسلیم شدن در برابر نابرابری جهانی و سکوت در برابر نابرابریهای داخلی است. آیا نخبگان در جوامع اسلامی، در برابر این نابرابری مسئول نیستند؟ امام حسین علیهالسلام نخبگان و علمای دینی جهان اسلام را بهطرزی رادیکال نقد میکند و میفرماید شما با سکوت و محافظهکاریتان ضعیفان و فقرا و زمینگیرشدگان را تسلیم ظالمان و روابط ظالمانه کردهاید؛ شما بزرگترین مصیبت و بدبختی جوامعتان هستید، ولی نمیفهمید: «الْعُمْیُ وَالْبُکْمُ وَالزَّمْنَى فِی الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لَا تُرْحَمُونَ وَلَا فِی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَلَا مَنْ عَمِلَ فِیهَا تُعِینُونَ وَبِالْإِدْهَانِ وَالْمُصَانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ ... اَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِیبَةً ... لَوْ کُنْتُمْ تَشْعُرُون». پرسشهای امام حسین علیهالسلام از نخبگان مذهبی، پرسشهای نقد و امروزین است. پرسش این است چرا به واسطه سکوت و ترس شما نخبگان مذهبی از مرگ، تودههای مستضعف مردم، یا برده روابط و مناسبات ظالمانه شدند یا از معیشت روزمره خود بازماندند: «فأسلمتم الضعفاء فی أیدیهم، فمن بین مستعبد مقهور وبین مستضعف علی معیشته مغلوب». آیا میتوان مناسک آیینی اربعین را بدون توجه به این پرسشها و گفتارهای صریح حسینی پی گرفت؟ فراموش نکنیم مناسکی که محتوای لازم را نداشته باشد، یک خوبِ ناقص نیست، بلکه اشتباهی معرفتی و اجتماعی است که ارتکاب و تکرار آن، هرچند با نیتهای خالصانه باشد، به بازتولید و تقویت «اسلام مناسک میانتهی» در برابر «اسلام ناب» منتهی میشود. هدف، شرکت در مناسکِ آیین اربعین نیست؛ هدف آن است که با کنشگری در جنبش اربعین، زائر و بخشی از جبهه قیام عاشورای امروز باشیم.
حرکت اربعین، جنبشی در ادامه قیام عاشوراست که برای هدف عدالت، از منزلهای محبت و مقاومت و معنویت عبور میکند و بودن در این منزلها، بدون اینکه در حال حرکت و حامل این اهداف و آموزههای باشیم، چه حاصلی دارد؟
3. ساماندهی در جنبش اربعین
کانون جنبشها هستههایی است که بی هیچ ربط سازمانی، براساس جهان فرهنگی مشترک، به هم پیوند خورده و کنشی مشترک را درراستای اهدافی واحد، سامان میدهند. ایدئولوژی جنبش اربعین باید آنقدر صریح و گویا باشد که بتواند زائران این فراآیین را بهعنوان کنشگران جنبشی اجتماعی، در هستههای مقاومت برای عدالت ساماندهی کند.
4. کنشگری در جنبش اربعین
مهمترین اقدامی که اهداف حرکت اربعین را از سطح یک مناسک مذهبی فراتر برده، به یک حرکت اجتماعی تبدیل میکند، این است که ایدئولوژی جنبش اربعین بتواند برای اعضای جنبش، کنشهای اجتماعی و همافزا تعریف کند. جنبش اربعین میتواند و میباید بر نابرابریهای موجود در جوامع انسانی تأثیر بگذارد. حرکت اربعین باید بتواند تمهیدی باشد برای پژواک ندای «أَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعتُم، وأمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلَبتُم»؛ و همینطور دیگر اهداف بیّن قیام حسینی.
ما در روند انقلاب اسلامی این تجربه را داشتیم که آیینهای عزاداری از مناسکی میانتهی و عادتگونه فراتر رفتند و به کانونهایی تبدیل شدند که بهطور مستمر، اهداف قیام حسینی را در جامعه بازتولید میکردند. اربعین باید به ما کمک کند این تجربه را در عرصه جهانی بازسازی کنیم. امروز جوامعی که زائران اربعین از آن برمیخیزند، نیازمند این عدالتاند؛ نیازمند و تشنه روابط محبتآمیزی هستند که در اربعین میان انسانهای متفاوت و متکثر برقرار میشود؛ نیازمند معنویتی هستند که خارج از روابط انسان و خدا، در خیابانها، در شهرها و در رفتوآمد انسانها جاری میشود. آیا میتوان بازگشتِ زائر اربعین را پایان مسیر او دانست؟ مسیر نجف تا کربلا محل بروز نیمة «آیینیِ» پدیده اربعین است و کار زائر در این مسیر، پیادهروی است. نیمه «جنبشی» اربعین، تازه از کربلا آغاز میشود؛ در این هنگام زائر به کنشگر، مناسک به جنبش، و پیادهروی به کنشگری اجتماعی تبدیل خواهد شد، اگر به اقتضای دیدار و پیمانی که با حسین(ع) داشتهایم، پایبند باشیم.
یادداشت منتشر شده در مجله رسائل؛ پیش از این خلاصهای از این مطلب منتشر شده بود. (اینجا)
سلام علیکم
مثل همیشه نغز و پرمغز
ممنون بابت مقاله