درباره «مردم»، یکی از مهمترین کلیدواژههای رهبر انقلاب
* یادداشت منتشر شده در KHAMENEI.IR (اینجا)
درآمدی بر پروژه فکری
استاد حمید پارسانیا
پروژه فکری و ترانسفر تفکر
نوشتن از پروژهی فکری یک متفکرِ مؤلف، در روزگاری که ترجمه بر تفکر تفوق دارد و جماعتی از طریق ترانسفر متفکر ارتزاق میکنند، امری به نسبت دشوار است. این دشواری اغلب به این دلیل است که در اثر پروپاگاندای ژورنالیستهای حوزه اندیشه، از «پروژه فکری» چیزی ورایِ «واردات اندیشه» مراد نمیشود و اطلاق آن بر کوششهای مولّد نادر است.
حمید پارسانیا از معدود کسانی است که طی سه دهه اخیر کوشیده است فارغ از مشهورات آکادمیک و شئونات حوزوی، «مسئله» داشته باشد؛ به این مسائل بیاندیشد، پاسخهایی «تألیف» و در نهایت منتشر کند. بنابراین اگر پروژه فکری را دستکم شامل مؤلفههای فوق بدانیم، حجتالاسلام والمسلمین حمید پارسانیا صاحب یک پروژهی فکری است که از قضا بر مهمترین و موثرترین مسئلههای فکری روزگار ما متمرکز بوده و به تألیف ایدههای نابی منتهی شده است. با این حال چگونه است که این پروژهی ذوابعاد و مهم، در کلیت خود مورد تأمل قرار نمیگیرد و گزارشی از آن به دست داده نمیشود؟
حمید پارسانیا مدتهاست ترجیح میدهد پروژهی فکری خود را در مدًرَسی در کنج فیضیه، در کلاسهایش در دانشکده علوم اجتماعی، در درسگفتارهایی در متن و در حاشیهی نظام آکادمیک، در نشستهایی متعدد و در کتابها و مقالاتی چند دنبال کند؛ بی آن که کلیت این پروژه موضوع یک گزارش اندیشه باشد. در حالی که از باب نمونه نوشتههای منتشر شده در بازتاب پرخاشهای یک مترجم- متفکر، تنها در یکسال اخیر، بیش از آثار خود وی است! آیا بسط ید نیروهای حزبی در میدان ژرونالیسم علوم انسانی باعث نشده به جای روایت اندیشهها، سلبریتیها متفلسفنما و شومنهای در پوستین علم افتاده برجسته شوند؟
این نوشته خود را قادر به خرق عادتِ تفکرخواندنِ ترجمه نمیداند و نمیتواند اصطلاح «پروژه فکری» را از جمع توأمان ترجمه و پرخاش به معنای واقعی خود بازگرداند؛ همچنان که نمیتواند اولین چراغ را برای بررسی پروژه فکری حجتالاسلام والمسلمین حمیدپارسانیا روشن کند. با این حال امیدوارست بتواند در میانهی هیاهویی که نیرویهای احزاب سیاسی در میدان اندیشه به راه انداختهاند، مروری اگر نه بر پروژه فکری، بلکه دستکم بر آثار و فعالیتهای استاد حمید پارسانیا بیاندازد.
موسیقی مردمی انقلاب اسلامی
درباره نخستین جشنواره مردمی موسیقی انقلاب اسلامی «بانگ بیداری»
چندی پیش این بخت را یافتم که در برگزاری نخستین جشنواره موسیقی انقلاب اسلامی در استان خوزستان مشارکت داشته باشم. حرکتی هدفمند که با همکاری بیچشمداشت و مخلصانه جمع ارزشمندیِ از فعالان فرهنگی اجتماعی استان خوزستان، با محوریت «رسانه بیداری» و با حمایت «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» برگزار شد.
در ادامه چند لینک و متن مرتبط با این رویداد میآید:
نشریه بانگ بیداری در 42 صفحه ضمن به بررسی بنیادهای نظری، وضعیت و مسائل امروز موسیقی انقلاب اسلامی میپردازد. همچنین گزارشی از فرایند برگزاری جشنواره و معرفی هیئت داوران را بازتاب میدهد. بخش قابل توجه دیگر این نشریه گفتگو با پیشکوتانی است که به بیان تاریخ شفاهی موسیقی و سرود انقلابی در استان خوزستان پرداخته است.
کانال تلگرام جشنواره بانگ بیداری
متنی که در ادامه میآید یادداشتی است در اولین شماره نشریه بانگ بیداری منتشر شده و ایدهها و اهداف این حرکت را توضیح میدهد.
بازتولید «اسلام سرمایهداری» در ایران امروز
تعاطی «منورالفکری محافظهکار» و«محافظهکاری سنتزده»
منتشر شده در مجله خردنامه شماره 172
چندی پیش در مجلهای که با سیاستگذاری سیدجوادطباطبایی و سردبیری
عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی منتشر میشود، مطلبی به چاپ رسید با عنوان
«بورژوازی در حجاز». ادعای این مطلب و یکی- دو متن مرتبط دیگر با آن، حول این
گزاره کلیدی چرخ میزد: «در حوزه سیاست گذاری اقتصادی پیامبر اسلام[ص] یک
کاپیتالیست رادیکال است».[1]
فارغ از پرداختن به این متن و ادعاهایش، فرامتنِ این نوشته به مثابه یک نشانه،
حکایتگر وضعیت کنونی تفکر به طور عام و وضعیت یک جریان فکری پرنفوذ در مناصب
قدرت و مناسبات آن، به طور خاص است. پرسشهای اصلی این نوشته این است که این جریان
فکریای که پیامبراکرم(ص) را کاپیتالیست می خواند، در حال حاضر در چه وضعیتی قرار
داد؟ این جریان فکری چه میگوید؟ و در تداوم کدام تاریخ و تطورات به شرایط کنونی
رسیده است؟
سلام و تیریک سال نو.
دو «مسئله» هست که در رابطه با این ایام قابل طرح و تأمل بوده و در راستای پاسخ به دو پرسش کلان «کیستی» و «چه باید کرد؟» قابل توجه و پیگیری است:
در یک سطح درک و تحلیل نوروز از منظر هویتی مطرح است و اینکه در نقطهی نوروز، میانه لایههای سه گانهی هویتی ما (اسلام، ایران و انقلاب) چه نسبتی بر قرار است؟
این مسئله را سال گذشته در نوشتهای دنبال کردم:
معنای متفاوت نوروز از منظر رهبر انقلاب
مسئلهی دیگر چگونگی مواجههی ما با نامگذاریهای سال از جانب رهبر معظم انقلاب است. «نامگذاری به مثابه سیاستگذاری عمومی» چارچوبی کلی است که این چگونگی را میتواند تا حدودی تشریح کند.
دو سال هم قبل این مسئله را در نوشتهای دنبال کردهام:
نامگذاری به مثابه سیاستگذاری
نامگذاریهای سالها از یکسو اعلان عمومی سیاستهای عمومی نظام جمهوری
اسلامی است و از سوی دیگر، زمینهسازی برای مشارکت عمومی در تحقق این
سیاستها بهشمار میرود. بهعلاوه زمینهی فعال شدن مجموعههای مردمی در
فرایند سیاستگذاری عمومی را فراهم میآورد. بخشی از نهادهای رسمی میل
فزایندهای دارند که تصویر شعاری و کلیشهای خود را در زمینهی
نامگذاریهای سال غالب کنند. این «جناح مؤمن انقلابی» است که باید
نامگذاری را بهمثابهی بخش و سطحی از سیاستگذاری عمومی انقلاب درک کند و
علاوه بر زمینهسازی برای تبدیل آن به سیاستهای جاری، زمینهی فعالتر
شدن مردم و نهادهای مردمی را در فرایند سیاستگذاری عمومی جمهوری اسلامی،
فراهم آورد.
امروزه اغلب مطالعات اسلامی دربارهی موسیقی و یا مطالعه دربارهی نسبت دین و موسیقی، فارغ از یک تجربهی موسیقایی مهم و متفاوت، دنبال میشود: تجربهی موسیقایی انقلاب اسلامی تجربهای اجتماعی و به نسبت همگانی است. تجربهای که در آن انسان جامعهی ایرانی، نسبت متمایزی با موسیقی بر قرار میکند. مراد از این تمایز فارغ از داوری و ارزشگذاری، در انداختن طرح این پرسش است که آیا این تمایز و تجربهی متمایز نمی تواند در شکلدهی به موضوع مطالعات دینی موسیقی یک متغیر اثر گذار باشد؟
تعاطی «منورالفکری محافظهکار» و«محافظهکاری سنتزده»
در شماره اخیر مجله خردنامه، به بهانهی مطلبی از مجلهی سیاستنامه، سعی کردهام تأملی مقدماتی داشته باشم پیرامون «اسلام سرمایهداری»؛ این مطلب در صفحات 40 تا 49، از شماره 172 این مجله منتشر شده است.
اسلام سرمایهداری از مهمترین مضامینی است که امام خمینی در شورش معرفتی سال آخرشان، در تئوری اسلام ناب-اسلام آمریکایی مورد نقد قرار میدهند. با این همه، به دلایلی که کم و بیش روشن است، هشدارهای امام خمینی دربارهی این «غیر» مهم گفتمان انقلاب اسلامی به ورطهی فراموشی سپرده میشود.
امروز(25 اسفند95) دقیقا یک سال از سخنرانی رهبر معظم انقلاب درباره نسبت حوزه و انقلاب اسلامی می گذرد. رنگ و بوی انتقادی این سخنرانی و هشدار صریح درباره در معرض خطربودن انقلابی گری در حوزه علمیه قم تحرکاتی را شکل داد: همایش ها و گردهمایی ها و سخنرانی ها و تدوین اسناد بالادستی و حرفهای کلی از قبیل این که «حوزه انقلابی بوده و خواهد بود»، «جریان غیرانقلابی در حوزه فلان است و بهمان»، «شاخصههای حوزهی انقلابی از منظر مقام معظم رهبری». اگر یقین به صداقت گویندگان نباشد، دشوار بتوان از نقش این قبیل سخنان در پوشاندن وجه تحلیلی و به ویژه هشداری رهبری گذشت.
قبل تر در زمینه جامعه شناسی محیط زیست از منظر انقلاب اسلامی یادداشتی نوشته بودم با عنوان: «حق محیط زیست، آگاهی و قضاوتهای مردم». (اینجا)
در زمانهای که «اژدهای سرمایه» بر زندگیمان سایه انداخته ولالاییهای حجتیهمآبانه به ما وعدهی همسفری با حضرت حجت(عج) در کلیهی سفرهای زیارتی ایشان به «عراق و شام و خراسان» میدهد! و از «هواداری» و «گرفتاری» و «خریداری» «سرداری» و «سرباری» برای «یار» میگوید؛ چقدر نیازمندیم به جهان شعری احمد عزیزی.
ایام فاطمیه و انتشار یا بازنشر قطعاتی موسیقایی در اینباره، فرصتی به دست میدهد برای تأمل و تحلیلی اجتماعی دربارهی وضعیت موسیقی آیینی: موسیقی آیینی امروز ما در چه وضعیتی به سر میبرد؟ جامعهشناسی موسیقی آیینی و تبیین فراز یا فرودهای آثار کنونی، نیازمند در دست داشتن تصویر روشنی از فلسفه و تاریخ موسیقی آیینی است. چیستی موسیقی آیینی و نیز تاریخ دیروز آن، دو مقدمهی ضروری برای بررسی وضعیت کنونی این موسیقی است و این یادداشت میکوشد با گذری بر این دو مقدمه، طرحوارهای اولیه در بررسی موسیقی آیینی امروز به دست بدهد.
* یادداشت منتشر شده در راهنوا (باشگاه ترانه و موسیقی راه) (+)
«تغییر بنیادینِ انقلابگریانه» یا «تغییر عقیمِ محافظهکارانه»
انقلابیگری در ذات خود تغییرگرایی را به همراه دارد. در مقابل و در ذهن و زبان محافظهکاران، این تثبیت وضع موجود است که بر تغییر آن تفوق دارد. این تفوق البته به این معنی نیست که محافظهکاران هیچ تغییری را برنمیتابد. سطحی از تغییر نه فقط قابل انکار نیست که ضرورت زندگی اجتماعی است. موضع دقیق محافظهکاران «تفوق ثبات بر تغییر» است. آنچه محافظهکاری با آن مخالف است تغییر «بنیادین» است، نه هرگونه تغییری. همچنین این احتمال وجود دارد محافظهکاری به تغییری دل ببندد که در راستای کسب قدرت باشد: محافظهکاران همواره همهچیز را در حال از دست رفتن تصور میکنند؛ این بدان معناست که باید به قدرت و اقتدار کلان دست یابند تا مانع این امر شوند.
انقلابیگری اما در پی نیل به وضع مطلوب است و به این واسطه و به نحوی ثانوی به عبور از وضع موجود میاندیشد. عبور از وضع موجود هم فقط عبور از رییسجمهور نیست. قبیلهگرایان سیاسی و قبایل اصولگرا و اصلاحطلبِ درون آن، بخشی از وضع موجود هستند نه آلترناتیو آن. عبور از یک قبیله به سمت قبیلهای دیگر نه آنقدر مهم و شورانگیز است که مطلوب باشد و نه حتی با اندک اطلاعی از وضع موجود ممکن خواهد بود. ما در پی آنیم که از کلیت وضع موجود عبور کنیم؛ نه این که با گفتنِ «مردم از دستهبندیهای رایج خسته شدهاند»، دستهبندیهای غیررایجی ایجاد کنیم که دستهبندیهای رایج را نجات داده و بازتولید کند. سیطرهی محافظهکاران تجددمآب از یکسو و تصلب محافظهکاران سنتمآب از سوی دیگر، امکان عملی تغییر در عرصهی سیاسی را عمیقاً تحدید ساخته است اما شکستن این محدودیتها برای فرزندان انقلاب، به حول و قوه الاهی کار دشواری نخواهد بود.