جهان شعری احمد عزیزی
در زمانهای که «اژدهای سرمایه» بر زندگیمان سایه انداخته ولالاییهای حجتیهمآبانه به ما وعدهی همسفری با حضرت حجت(عج) در کلیهی سفرهای زیارتی ایشان به «عراق و شام و خراسان» میدهد! و از «هواداری» و «گرفتاری» و «خریداری» «سرداری» و «سرباری» برای «یار» میگوید؛ چقدر نیازمندیم به جهان شعری احمد عزیزی.
کوچ احمد عزیزی واقعاً باور کردنی نیست. از دست دادن این عزیز درست در زمانهای که بیش از پیش و بیش از همیشه به او نیاز داشته و داریم، بسی جانکاه است.
میشود و میباید ساعتها دربارهی بداعت مضمون، سبک منحصر به فرد و زبان خاص این شورشی حرف زد و از موسیقی خاص آثارش، که یک دههای آهنگ ذهن و زبان جماعتی شده بود، سخن گفت. از همهی اینها مهمتر اما «جهان شعری احمد عزیزی» است. دربارهی این جهان خاص خیلی بیشتر از اینها میشود حرف زد اما اجمالاً و از باب نمونه وقتی شعر «دولت یار» او را برای چندمین بار مرور میکنیم؛ به وضوح میبینیم چقدر نیاز داریم به احمد عزیزی. این روزها البته خیلی بیشتر از قبل در مورد امام زمان(عج) شعر سروده میشود، کلیپویدئو ساخته میشود و وقت و بیوقت از تلویزیون پخش میشود. مجموعهها منتشر میشود و کنگرهها گذاشته میشود همه ویژهی شعرهای مهدوی. در این میان آیا کسی سراغ دارد یک و فقط یک شعر را که در آن حرفی از «سرمایه»، «تزویر»، «ترازو»، «کاخ»، «سکه» و «ابوذر» باشد؟
در زمانهای که «اژدهای سرمایه» بر زندگیمان سایه انداخته ولالاییهای حجتیهمآبانه به ما وعدهی همسفری با حضرت حجت(عج) در کلیهی سفرهای زیارتی ایشان به «عراق و شام و خراسان» میدهد! و از «هواداری» و «گرفتاری» و «خریداری» «سرداری» و «سرباری» برای «یار» میگوید؛ چقدر نیازمندیم به جهان شعری احمد عزیزی. همین.
بخشهایی از مثنوی «دولت یار»
ای زمین این مردگان را قبر کن
ای بشر تا قرن دیگر صبر کن
صبر کن وقت خروج آیه هاست
طفل نرگس منتظر در سایه هاست
می کشد او دیو آهن پایه را
اژدهای خفته ی سرمایه را
نسل تندر از تبار خشم اوست
بغض قتل لاله ها در چشم اوست
ساکنان کاخ را سر می زند
سکه ها را با ابوذر می زند
قرن او قرن سلام و معبد است
عشق در دوران او صددرصد است