طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

عاشورا و عدالت

چهارشنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۳، ۰۷:۰۶ ب.ظ
متن زیر بحثی است درباره زمینه‌ها و ایده‌های اجتماعی عاشورا و نسبت آن با مقوله عدالت اجتماعی؛ این بحث سال گذشته و در گفت‌گو با نشریه دانشجویی گرا ارائه شده است.

 

  • چگونه نابرابری اجتماعی به قیام حسینی منجر شد؟

از یک منظر نابرابری اجتماعی زمینه عمومی در شکل دادن به ماجرای عاشوراست. صورت‌بندی دو سمت ماجرا محصول و معطوف به مقوله نابرابری است. هم جریان جلاد کربلا مولود و مولد نابرابری است و هم جریان شهید در کربلا و در رأس آن‌ها سید الشهدا علیه السلام معترض و منتقد نابرابری‌های ظالمانه در جامعه است.

ما به دلایل تاریخی و فکری، به دلیل وضعیت فکری که به لحاظ تاریخی داشته‌ایم و در سده اخیر و در مواجهه با مارکسیسم تقویت هم شده، فرهنگ و سیاست و اقتصاد را گسسته از هم تحلیل می‌کنیم. به همین دلیل برآمدن بنی‌امیه و آل‌زیاد و آل‌مروان را اعتقادی و سیاسی تحلیل می‌کنیم. در حالی که در نگرش اباعبدالله علیه السلام مسئله جامعه وقت عبارت است از نابرابری و بی‌عدالتی و مسئله یاران اباعبدالله علیه‌السلام و دعوت‌کنندگان صادق او به کوفه نیز نابرابری اجتماعی است.

برآمدن اسلام اموی هم محصول نابرابری است. اگر نابرابری آغاز شده از دوران خلیفه دوم نبود؛ طبقه‌ای فرادست و اشرافیتی جدید پس از انقلاب صدر اسلام ایجاد نمی‌شد. انقلاب صدر اسلامی نظام اشرافی و نابرابر و کاستی مکه را به هم زده بود اما یک دهه بعد از آن کمی آن سوتر، در مدینه‌ی آرمانی‌ای که برپا کرده بود، اشرافیتی جدید بنا شده بود که به تعبیر حضرت زهرا سلام الله در خطبه مشهورشان، مسئله‌اش «رفاهیه من العیش» بود. شاید اگر حضور در انقلاب صدر اسلام و سوابق مرتبط با ایمان و جهاد، معیار نابرابری در توزیع ثروت نمی‌شد، کادرهای اصلی انقلاب پیامبر صلی‌الله علیه و آله به رفاه‌طلبی، ثروت‌اندوزی، راحت‌طلبی و خوی کاخ نشینی آلوده نمی‌شدند. چه بسا اگر در اثر نابرابری، یاران انقلاب پیامبر (ص) امکان‌های ویژه‌ای برای ثروت اندوزی نمی‌یافتند و به اشراف جامعه پس از پیامبر (ص) تبدیل نمی‌شدند، از سعد ابن ابی وقاص‌ها، نسل عمر بن سعدها و عاملان جنایت کربلا پدید بر نمی‌آمد. اگر نابرابری در درآمدی که در دهه پس از پیامبر(ص) بنیان‌گذاری شد، استمرار نمی‌یافت و در ادامه به نابرابری‌های بسیار در ثروت تبدیل نمی‌شد؛ چه بسا اگر نابرابری‌ای که در درآمد و در ثروت و اموال منقول ایجاد شده بود، در دوره خیلفه سوم با خاصه بخشی زمین و «قطائع» بیش از پیش تعمیق نمی‌شد، حزب اموی برکشیده نمی‌شد. اما همه این اتفاق‌ها افتاد؛ نابرابری درآمدی ایجاد شد؛ با تبدیل به نابرابری در ثروت تعمیق شد؛ با تبیدل به نابرابری مستغلاتی تثبیت شد و به حزب اموی امکان به دست گرفتن قدرت و سیاست را داد.

در طرف مقابل اباعبدالله الحسین علیه السلام قرار دارد که در خطبه منی به صراحت می‌گوید این چه وضعیتی اجتماعی و اقتصادی نابرابری است که برپا شده است؟ چرا بخش‌های مهمی از جامعه «مستعبد» و «مقهور» معیشت خود شده‌اند؟ چرا دین و علمای دین و ادبیات دینی در جامعه بر ضد نابرابری نیست؟ در حالی که دعوت اسلامی در «معیت» با توزیع عادلانه ثروت معنا دارد. این عین کلمات امام حسین علیه السلام است. امام می‌گویند در اثر نابرابری، حق در جامعه خصوصی‌سازی شده است. نابرابری باعث شده حق عموم ضایع شود ولی حق خواص و نخبگان افزایش یابد و ایفا گردد. نابرابر باعث شده هیچ برنامه و سیاست حمایتی و به تعبیر امروز تأمین اجتماعی برای حمایت از فقرا و ضعفا وجود نداشته باشد. نه این که برای آن‌ها کاری نشود، کارهای می‌شود ولی آن‌چنان که باید نیست.

مشهور است که امام(ع) در توصیف نیروهای مقابل و حق‌ناپذیریشان، به تعبیر امروز یک تحلیل از منظر اقتصاد سیاسی دارند. می‌فرمایند ملئت بطونکم من الحرام. این به چه معناست؟ یعنی امام(ع) به آن‌ها می‌فرمایند شما سرقت کردید؟ گران‌فروشی کردید و مانند این؟ یا مقصود این است که در یک نظام نابرابر و ناعادلانه که توزیع ثورت بر اساس عدالت نیست، سراپای درآمد و ثروت‌تان حرام است. نمی‌فرماید لقمه حرام خورده‌‎اید بلکه می‌فرمایند شکم‌هایتان مالامال از حرام است.

تأکید بر وجود این نابرابری، در تحلیل بزرگان شیعه و در مکاتبات به جای مانده از آن‌ها نیز وجود دارد. از جمله در نامه‎‌ای که برای دعوت امام حسین علیه السلام به کوفه نوشته شده و حبیب بن مظاهر نیز از امضا کنندگان آست، یکی از اصلی‌ترین مسائل و تحلیل‌ها این است که اینان «جعل مال الله دوله بین جبابرتها و أغنیائها»؛ یعنی اموال عمومی و بیت‌المال را بین ثروتمندان به گردش در می‌آورند. این تعبیر از آیه هفت سوره حشر گرفته شده است. در این آیه راهکارهای اسلامی برای توزیع ثروت مطرح شده و در ادامه می‌فرماید این راهکارها مطرح می‌شود «کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُم» تا اموال عمومی فقط میان اغنیا به گردش در نیاید.

نابرابری و به تعبیر قرآن «علو» و برتری‌طلبی، فساد می‌آورد. به تعبیر نهج‌البلاغه جنگ فقر و غنا، شکل‌گیری اکثریتی در رنج فقر و اقلیتی در سرمستی ثروت، «ظهر الفساد» می‌آورد و فساد را عمومی می‌کند. دوران امام حسین علیه السلام دوران آشکار شدن فساد است. نابرابری آنچنان حادّ شد که جز کربلا راهی نمانده بود و قیام اباعبدالله علیه السلام بر ضد این نابرابری و برای عدالت بود.

 

  • عدالت اجتماعی که در قیام امام حسین علیه السلام مطرح شد و از اهداف مهم این قیام بود، چه تعریف و معنایی دارد؟

اجتماعی و قسط به طور عمده شامل این چند این چند بُعد معنایی می‌شود و این ارکان و سطوح را دارد:

در یک سطح ابتدایی عدالت اجتماعی به معنای رها نکردن و حمایت کردن از افرادی است که زمین‌گیر شده‌اند. عدالت اجتماعی حکم می‌کند افرادی که به دلایلی مثل بیماری و معلولیت، فقیر و زمین‌گیر شده‌اند  بیهوده و به تعبیری «مهمل» رها نشوند بلکه مورد حمایت دولت و جامعه باشند.

سطح دیگر عدالت اجتماعی، مقوله تامین معیشت است. نه فقط فقرا، معلولین و بیماران، بلکه آحاد جامعه باید بتوانند معیشت خود را تامین کنند. نباید انسان‌ها درمانده‌ و به تعبیری «دربند» گذران زندگی معمولی خود باشند.

سطح سوم این است که نه فقط معیشت فرودستان و ضعیفان جامعه تأمین شود، بلکه حقوق‌شان نیز ایفا گردد. این سه سطح سطوحی از عدالت اجتماعی است که بیشتر سویه حمایتی دارد. حمایت و رها نکردن زمین‌گیران، حمایت از مردم مستضعف برای تامین معیشت و حمایت از ضعفا برای استیفاء حقوقشان.

در یک سطح کلان‌تر عدالت اجتماعی به تصحیح و بازسازی چرخه‌های توزیع و بازتوزیع ثروت در جامعه نظر دارد. عدالت اجتماعی در این سطح و معنا به طور عمده ناظر به پنج روند است: اول بازگرداندن اموالی که غیرعادلانه توزیع شده‌اند. از تبار سرمایه پرسیدن و بر سرمایه‌های ناپاک و آمیخته به ظلم شوریدن. این که فرایند توزیع ثروت یک روند یک طرفه نباشد، رفت و برگشتی باشد. دوم مخالفت با صاحبان ثروت‌هایی که در روندهای نابرابر و ظالمانه کسب شده است. سوم تقسیم اموال عمومی؛ چهارم مالیات ستاندن از آنان که باید و پنجم بازتوزیع مالیات‌ها در میان آنان که باید.

تمام این چهار سطح و معنا از عدالت اجتماعی و پنج فرایند سطح نهایی و معنای جامع از عدالت اجتماعی، مطالب و مطالباتی است امام حسین علیه السلام در خطبه معروفشان در منا مطرح می‌کنند. دقیقاً ترجمه و حتی عین کلمات امام ع است.

 

  • آیا احیا عدالت در جامعه اینقدر اهمیت دارد که امام این چنین از جان و مال و خانواده خود می گذرد برای تحقق آن؟

این سوال مهمی است. اجازه بدهید این سوال را کمی دقیق‌تر و دشوارتر هم بکنم و آن این که نه «عدالت»، بلکه «عدالت اجتماعی» چه ارزشی دارد که هدف عمده‌ای در قیام اباعبدالله علیه السلام باشد؟ ارزش عدالت اجتماعی چه می‌گوید؟ ضعفا به حقشان برسند؟ اباعبدالله علیه السلام آن هم هرنج را متحل شدند؛ اهل بیت ایشان آن همه رنج اسارت را متحمل شدند؛ که چند هزار نفر، چندین و چند هزار نفر در آن زمان به حقوق‌شان، به معیشت‌شان برسند؟ حالا باز طرح ارزش عدالت به مثابه یک ارزش کلی در مقام توضیح هدف قیام، شاید از نظر عده‌ای قابل دفاع باشد اما «عدالت اجتماعی» خیلی خاص‌تر و خُردتر از مفهوم کلی عدالت است.

 این سوال را می‌توان طور دیگری پرسید که آیا معنا دارد محبان امام حسین علیه السلام بیش از هزار سال است عزارداری می‌کنند که امامشان برای رسیدن مردم آن زمان به نان و به حقشان قیام کرده و کشته شده‌اند؟ من این پرسش را از این جهت این چنین مطرح می‌کنم که احتمال می‌دهم در ذهن بسیاری از علاقه‌مندان به این قیام این چنین سوالی مطرح شده و به صورت پیش فرض به غلط بدان پاسخ داده شده است که نه؛ اهداف امام این چیزهای کم ارزش نبوده؛ امام حسین علیه السلام برای عدالت اجتماعی قیام نکرده‌اند. هدف ایشان امور دیگری بوده است. یک مرور بر گفتارهای رایج بر منبرها داشته باشیم: چقدر به هدف عدالت اجتماعی در قیام عاشورا ارجاع می‌دهند؟ چقدر این بعد از اهداف قیام را شرح می‌دهند؟ و این چنین است که ما می‌بینیم در طی سالیان اهداف عدالت‌خواهانه امام حسین علیه السلام مهجور می‌شود. شاید به خاطر این پیش‌فرض غلط است.

چرا حسین علیه السلام دغدغه معیشت مردم، زمین‌گیری معلولان و نابینایان، حقوق ضعفا، توزیع ثروت و مانند آن را دارد؟ مسئله این است که در نظر امام حسین علیه السلام عدالت اجتماعی مقدمه توحید است. در جامعه‌ای که نابرابری‌ها ظالمانه وجود داشته باشد و اقلیت فرادستان، عموم جامعه را به عبودیت بکشند؛ عبودیت خدا امکان ندارد. روح توحید نفی عبودیت غیر خداست و اگر الهه‌های دیگر نفی نشوند، عبودیت الله امکان پذیر نخواهد بود.  عدالت اجتماعی مقدمه قدسی شدن جامعه است. بدون عدالت اجتماعی وجود حکومت دینی و جامعه دینی بی‌معنا و حتی بدتر از بی‌معنایی است. بدون عدالت اجتماعی شاید امر دینی در جامعه و در حکومت نابود نشود اما در یک سری ظواهر قشری متوقف خواهد بود. در نظر حسین بن علی علیه السلام مسیر آخرت از دنیا می‌گذرد. از یک دنیا و جامعه نابرابر نمی‌شود به بهشت و آخرت رسید. نمی‌شود در تجلیل این چنین قیامی از عدالت اجتماعی، از سطوح عدالت اجتماعی و معانی آن، از خطبه منی حرفی نزد و فقط از آخرت گفت؟ می‌شود از هر چیزی گفت جز عدالت اجتماعی؟

  • باتوجه به جواب سوال قبل، تحقق عدالت چه نسبتی با رشد و سعادت مسلمین دارد که اولویت امام شده است؟

به نظر با پاسخ پرسش قبل، پاسخ پرسش‌هایی از این قبیل مشخص است. هیچ رشد و سعادت و معنویت و غایت اخلاقی خارج از مسیر توحید امکان‌پذیر نیست. به همین نسبت و به همین دلیل خارج از مسیر عدالت‌خواهی هیچ رشدی اتفاق نمی‌افتد.

در حکمت عملی سعادت را به مثابه غایت سیاست می‌دانند و مسیر تحقق آن را فضیلت مشترک تعریف می‌کنند. خواجه نصیر استدلال می‌کند که عدالت جزئی از فضیلت نیست، بلکه همه فضیلت است بأسرها. اگر می‌خواهیم فضیلت در جامعه‌ای محقق شود، هیچ راهی جز طلب عدالت وجود ندارد. این‌ها استدلال‌هایی است که مرکزیت عدالت در قیام عاشورا را به ما توضیح می‌دهد. ما اما مدت‌هاست اخلاق و فضیلت را در جدایی از عدالت جستجو می‌کنیم و هر چه بیشتر می‌جوییم، کم‌تر می‌یابیم اما نه از دین منهای عدالت دست می‌کشیم و نه قبول می‌کنیم که عاشورا را آنچنان که بود بخوانیم و بفهمیم. ما امروز بیشتر از هر زمان دیگر نیازمند این هستیم که در فرصت‌های تجلیل از این قیام بزرگ، به تحلیل آن هم بپردازیم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی