طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

پیشگفتار کتاب دیالکتیک سینما و جامعه، آخرین اثر مرحوم دکتر عماد افروغ

 

از آغاز تفکر فلسفی، در نظر فیلسوفان، گفت‌وگو امکانی برای کشف آگاهی بوده است. از منظر حکمت اسلامی، آگاهی اگر از سرشتی متعالی باشد، بر بستری از تضاد متولد می‌شود. صدرالمتألهین در اثر مشهور خود حکمت متعالیه در سفرهای چهارگانه استدلال می‌کند که «اگر تضاد نبود، فیضی هم نبود». گفت‌وگو بستری مهم برای درک است و این مسیری است که ما کمتر به پیمودن آن پایبندیم. دشواری گفت‌وگو، اندیش‌وران را به پژوهش‌هایی یک‌طرفه و در کنج دعوت می‌کند؛ چه‌بسا بتوان این نقد را به وضعیت علم و جامعه علمی کنونی ما وارد دانست که گفت‌وگو را کم‌ارزش می‌شمارد و برای شیوه‌های دیگر تحقیق ارزش و منزلت بیشتری قائل است. با این همه گفت‌وگو همچنان زنده است و به‌عنوان یک راه‌حل در دانش و جامعه بدان نگریسته می‌شود.
از آن‌جا که دانش برآمده از گفت‌وگو از واقعیت برخاسته، به حضور در واقعیت نیز نزدیک‌تر است. پیوند دانش و واقعیت و تلاش برای درک و تغییر نامطلوبیت‌های موجود اقتضا می‌کند بیش از همیشه به گفت‌وگو پایبند باشیم. تعهد به گفت‌وگو برای بازتولید دانش اجتماعی ایجاب می‌کند که اصحاب این گونه دانش‌ها بیش از پیش با کنش‌گران و روایت‌گران جامعه گفت‌وگو کنند. این گفت‌وگوها علاوه بر تمهید تولید دانش، تضمین تولد دانشی انضمامی و بازگشت به مسئله نیز هست. در این میان سینما به‌مثابه مهم‌ترین روایت، از مهم‌ترین و شایسته‌ترین طرف‌های گفت‌وگو است. گفت‌وگوی اهالی دانش و اهالی سینما هم می‌تواند دانش اجتماعی را به امر انضمامی نزدیک کند؛ هم روایت را به معرفت پیوند بزند و هم گفت‌وگو را به‌مثابه یک راه‌حل، بیش‌از‌پیش در سطح اجتماعی مطرح سازد.

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۱۳
مجتبی نامخواه
در گفت‌وگوی زیر درباره ضرورت مدارا در ترویج دین، مبانی نظری مدارا در اندیشه امام خمینی و موضوعات مرتبط از جمله زمینه‌های اجتماعی فرهنگ، اخلاق تبلیغ، بنیادهای هستی‌شناختی مدارا، «منبری پرخاشگو» و خطر جنبش نفرت دینی بحث کرده‌ام. متن زیر نسخه ویراسته و تکمیل شده مصاحبه‌ای است که با روزنامه وطن امروز (19 فروردین 1402) انجام شده است.

گزیده:

متاسفانه عنصر مدارا که ضرورت گفتمان دینی است، یک عنصر لیبرال و یک لیبرالیسم فرهنگی جلوه داده می‌شود که خود نشان دهنده این است که چقدر متأثر تحجر و منبری‌های پرخاشگو از این عنصر فاصله گرفته‌ایم. یعنی چیزی که از نگاه وجودشناختی عرفانی امام برآمده و از اساس، ایده انقلاب اسلامی بوده، تحت تأثیر منبریان پرخاشگو و رتوریک نفرت، از فرهنگ دینی ما کنار گذاشته می‌شود؛ معلوم است که با این شیوه در ترویج دین نتیجه نمی‌گیریم.

۰ نظر ۲۴ فروردين ۰۲ ، ۱۵:۲۸
مجتبی نامخواه
متن زیر بحثی است که در بهمن 1394 در نشستی با عنوان جریان شناسی فکری جهان اسلام ارائه شده است. در این بحث که گزارش آن با تأخیری چند ساله منتشر می‌شود جریان‌های کلی فکر در عالم اسلامی بر اساس سه پاسخ کلان به مسئله چگونگی تغییر صورت‌بندی شده است که عبارتند از اصلاح، احیا و انقلاب.

ایام «دهه‌ی فجر» را که روز تولد مهم‌ترین اتفاق عالم اسلام در دوره‌ی اخیر، که مسیر حرکت جهان اسلام را از آنچه که بود، متمایز می‌کند، تبریک می گویم.

عنوان بحثی که امشب ارائه می‌دهم و امیدوارم که با نقد و نظر شما بزرگواران تکمیل و تنقیح بشود پاسخ‌های متعددی است که در دوره‌ی معاصر در جهان اسلام و در سطح اندیشه‌ی اجتماعی متفکّرین مسلمان به مسئله داده شده است که می‌توان این پاسخ‌ها را در یک سه‌گانه‌ی اصلاح، احیا و انقلاب صورت‌بندی کرد.

دراین بحث می کوشیم که جریان‌های فکری معاصر در جهان اسلام را با توجه به مقوله‌ی انقلاب اسلامی بازشناسیم. انقلاب اسلامی به دلایلی از جمله بعضی از موانع مذهبی، زبانی، جغرافیایی و قومی به یک معنا نتوانسته است جایگاه خودش را در جهان اسلام پیدا کند؛ یعنی آن‌قدر که جهان اسلام از مثلاً شکست در جنگ شش روزه از اسرائیل سرشکسته و افسرده شده است، از مقاومت هشت ساله، از جنگ 33 روزه‌ی لبنان، از جنگ 20 روزه‌ی غزه احساس غرور و سربلندی نمی‌کند و مانند این موارد. چگونه جنگ شش روزه معنا دارد و می‌تواند این معنا را به جهان اسلام منتقل کند که وضع شما این است، ولی جنگ 33 روزه یا اتفاقاتی که در جریان انقلاب اسلامی در این سه، چهار دهه افتاده است، جایگاه خودش را در جهان اسلام پیدا نمی‌کند؟!

بحث ما به صورت کلی در ارتباط با پاسخی است که در سطح اندیشه‌ی اجتماعی متفکرین مسلمان برای برون رفت از یک وضعیت تیره و تاریک در دوره‌ی معاصر صورت‌بندی شده است.

۰ نظر ۲۸ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۲۴
مجتبی نامخواه

درباره عدالت‌پژوهیِ در تفکر اسلامی، برنامه پژوهشی احمد واعظی در حوزه عدالت و پیرامون کتاب اخیر او «بازاندیشی عدالت اجتماعی، چیستی، چرایی، قلمرو»

متن زیر مقاله‌ای است که با عنوان: در ستایش بازاندیشی؛ متن و فرامتن کتاب «بازاندیشی عدالت اجتماعی» در مجله برداشت اول، شماره 4 و 5، بهمن و اسفند 1401،ص426-437 منتشر شده است.

درآمد

«عقب‌ماندگی در عدالت»، اگر چه ارزیابی رهبر انقلاب ناظر به وضعیت عینی و اجتماعی ماست اما به خوبی می‌تواند زمینه‌ها و وضعیت فکری آن را نیز توصیف کند: این عقب‌ماندگی عینی تا حد زیادی محصول امتناع فکری در حوزه عدالت است.

سال‌های دهه نود برای جامعه ما در شرایطی آغاز شد که رهبر انقلاب آن را «مطلقا غیرقابل قبول» در زمینه عدالت توصیف کردند. سیر وضعیت عدالت در این دهه البته به مراتب قابل غیرقبول‌تر از آغاز آن بود. در پایان این دهه کمتر کسی بود که توصیف وضعیت به «عقب‌ماندگی در عدالت» را انکار کند. در تمام مدت این دهه اما این عقب‌ماندگی کمتر به مثابه یک مسئله جدی در اندیشه اسلامی بازتاب یافته بود. هیچ اثر مهمی در زمینه اندیشه اسلامی در زمینه عدالت منتشر نشده بود و به نظر می‌رسید اندیشوران حوزوی نیز عدالت را به دست فراموشی سپرده‌اند. در پایان دهه اما ورق برگشت و چندین اثر قابل اعتنا در این حوزه منتشر شد. متن زیر بررسی یکی از این آثار است. اثری که شاید بتواند بار دیگر بحث درباره عدالت اجتماعی را به عرصه عمومی اندیشه اسلامی بازگرداند.

عدالت اجتماعی؛ احیای دل‌مشغولی حوزوی

تفکر اسلامی در یکی دو سال‌ اخیر بیش از زمان‌های دیگر دل‌مشغول عدالت و عدالت اجتماعی شده است. برخاسته از این دل‌مشغولی، تنها طی مدت دو سال گذشته چندین اثر از اندیش‌ورزان حوزوی در حوزه نظریه عدالت منتشر شده که از زوایای مختلف به طرح بحث در این زمینه پرداخته‌اند. این دل‌مشغولی هر چند دیر هنگام اما از یک جهت امیدوار کننده و از جهات دیگر البته یأس‌آفرین است. وجوه ناامیدکننده این آثار این است که اغلب و نه همگی، مونولوگ‌ها و گفت‌وگوها با خود هستند: ناتوان از برقراری ارتباط با مسئله‌های موجود و حتی نظریه‌ها و ایده‌های موجود درباب عدالت. در برخی و یا اغلب این آثار، دغدغه کلامی و مقابله با دیدگاه‌های غیر اسلامی در زمینه عدالت مسئله اصلی مؤلف است و نه فقدان عدالت در جامعه. برخی گزارش‌ها با رکود موجود در حوزه عدالت پیوند خورده و فاقد پرسش است. برخی بیشتر یک متن آیینی درباره عدالت است که با تکرار کلیاتی مقدس، امامزاده‌ای می‌سازد که «نه کور می‌کند و نه شفا می‌دهد»! دست آخر این که اغلب یا همه این آثار، نه امتناع فکر اسلامی کنونی درباره عدالت را رفع می‌کنند و نه ارتباطی با میدان و امکان‌های بازتولید کنش‌ عدالت‌خواهانه دارند‌‌.

۰ نظر ۲۳ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۲۸
مجتبی نامخواه
متن زیر تحریر و تکمیل گفتاری[1] است که به کنکاش درباره چیستی طبقه، طبقه متوسط و طبقه مرفه جدید پرداخته و نسبت نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی با طبقات اجتماعی را به بحث می‌گذارد.

بیان مسأله

موضوع این بحث درباره‌ی مناسبات «طبقه‌ مرفه جدید» با دیگر طبقات اجتماعی است. هدف، گفتگو از نسبت مطلوبی است که بایسته است نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی در کنش‌های خود با طبقات مختلف اجتماعی برقرار ‌کند. پیش از این بحثی تحت عنوان «طبقه مرفه جدید و آینده انقلاب اسلامی» ارائه شده که بیشتر درباره‌ی چیستی طبقه مرفه جدید به بحث می‌پرداخته است.[2] پرسش اصلی آن بحث کمابیش این بود که «طبقه‌ مرفه جدید» چیست؟ و در تاریخ پس از انقلاب چگونه شکل‌ گرفته و بسط پیدا کرده است؟ اما موضوعی که امروز در صدد ارائه‌ی طرح‌واره‌ای از آن، و نه لزوماً بحث مستوفی درباره‌ی همه‌ی ابعاد آن هستیم؛ بُعد سلبی پرسش از چیستی طبقه مرفه جدید است: طبقه مرفه جدید چه نیست؟ یا در جامعه‌ی امروز ما، به جز طبقه مرفه جدید، چه طبقاتی در جامعه وجود دارد؟ و مناسبات طبقه مرفه جدید با آن‌ها چیست؟ و دست آخر بحث از: «چگونگی مناسبات نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی (حزب‌الله) با طبقات اجتماعی».

۰ نظر ۲۲ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۴۱
مجتبی نامخواه
ماجرای گفتگوی زیر باز می‌گردد به نیمه نخست سال 1398 که محقق گرامی آقای محمدکاظم کریمی دست‌اندرکار انجام پژوهشی با عنوان «سازکار جامعه‌پذیری سیاسی نسل‌های جدید روحانیان» بود. بخشی از این تحقیق از طریق مصاحبه عمیق با تعدای از طلاب و روحانیون انجام می‌پذیرفت و گفتگوی زیر در این چارچوب انجام پذبرفت. بر این اساس گفتگو هم حاوی پرسش‌هایی پیرامون جامعه‌شناسی سیاسی روحانیت است و هم با هدف بررسی تجربه شخصی مصاحبه‌شونده، بخشی از پرسش‌ها ناظر به تجربه‌زیسته‌ای است که در دوران طلبگی، در حاشیه امر سیاسی داشته‌ام. در مراجعه چندی قبل به فایل منتشر نشده این گفتگو، به نظرم آمد انتشار این فایل در ادامه مباحث این صفحه در زمینه «جهان طلبگی» بی‌فایده نباشد.

 

روحانیت در فضای کنشگری سیاسی به گونه­ها و دسته­های مختلفی تقسیم می­شوند. هر کسی با توجه به نوع نگاهی که به فضای موجود دارد یک دسته­بندی در نظر دارد. دسته­بندی حضرت‌عالی از نحوه سیاست‌ورزی روحانیت در وضع موجود چگونه است و چه گونه­هایی را می­شناسید؟

به صورت اجمالی می‌توان گفت انقلاب اسلامی در دوره­ای شکل گرفت که حوزه علمیه و مشخصا حوزه­های علمیه اصلی که قم، مشهد و نجف بودند، مطلقا آمادگی برای کنشگری اجتماعی سیاسی نداشتند. یک قشر تأثیرگذار در انقلاب بودند و در عین حال در ضدیت با انقلاب نیز یک قشر تأثیرگذار بودند و یا حداقل در بی­­تفاوتی نسبت به انقلاب اسلامی. لذا درگیری­های معروف و مشهور حضرت امام(ره) در قم و نجف و اشارات متعددی که در ارتباط ولایت فقیه دارند، ما را بر وجود جریان­های وسیعی از روحانیت که با انقلاب اسلامی همراهی نداشتند، دلالت می­دهد. طبعا بخشی از جریان­های حوزوی با انقلاب همکاری داشتند که البته جربان­های مؤثری هم بودند. در بخش سنتی هم یک همراهی­هایی بود به تعبیر حضرت آقا در سال 42-43 دیگر همراهی نبود، حداقل در سطح مرجعیت کسی به جز حضرت امام(ره) با روند انقلاب همراهی نمی­کرد، حالا نه به عنوان انقلاب بلکه به عنوان­های دیگر بعضی از بزرگواران حمایت­هایی داشتند. روحانیانی که با انقلاب اسلامی همراه بودند در دو دسته عمده قابل شناسایی و تشخیص است و در این کتابی که اخیرا از رهبر انقلاب که خاطرات آن زمان را تعریف می­کنند که ابتدا به صورت عربی و سپس فارسی منتشر شده است نیز به این دو دسته اشاره می­کند: یک دسته جریان­های فکری بودند که اصالتا مبارزه و مقاومت سیاسی را دنبال نمی­کردند ولی هدف کلی آنان، تغییر نگرش عمده در زمینه تفکر دینی بود که نهایتا به کار سیاسی هم کشیده شد. دسته بعدی کسانی بودند که مخالفت­های جدی با رژیم داشتند ولی در عین حال جنبه­های فکری نداشتند. کار که پیش رفت، دسته اول دچار تکرار و تحجر شدند. خود حضرت امام می­گفتند که من از معدود کسانی بودم که اعتقاد داشتم هر دو باید با هم باشند.

۰ نظر ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۵۵
مجتبی نامخواه
متن زیر توضیحی است که در نخستین همایش جهان فکری اندیشمندان انقلاب اسلامی، به عنوان دبیر این رویداد درباره اهداف و گفت‌وگوهای این برنامه پژوهشی ارائه کردم. گزارش تلویزیونی این همایش از اینجا قابل دسترسی است.

ما در این سلسله جلسات به بازخوانی ایده متفکران انقلاب و جهان فکری‌ای که این متفکران برای ما شکل دادند، می‌پردازیم. به بازخوانی ایده‌ای می‌پردازیم که در پرتو آن کنش‌های اجتماعی ما طی تقریباً نیم قرن اخیر ممکن شده است. ایده‌ای که می‌تواند توضیح بدهد که چرا و چگونه جامعه ایران از قریب به نیم قرن پیش، از وضعیت واکنشی به یک وضعیت کنشی منتقل شد و توانست در حد امکانات و مقدورات خودش نسبت به یک جامعه‌سازی گسترده اقدام بکند. ما با این بازخوانی تلاش می‌کنیم چارچوب نظری‌ای را به وجود بیاوریم که از یک طرف امکان بازخوانی کنش‌های جامعه ایران را به ما بدهد - یا به تعبیر دقیق‌تر بیش از پیش این امکان را به ما بدهد - و از طرف دیگر امکان فهم مسأله‌هایمان را هم برای ما فراهم کند.

۰ نظر ۱۴ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۵۱
مجتبی نامخواه
متن زیر گفت‌وگویی است با روزنامه فرهیختگان که در آن به زمینه‌های اجتماعی وحدت و همبستگی اجتماعی پرداخته‌ام و تلاش کردم توضیح بدهم چگونه مسئولیت‌زدایی از دولت در زمینه خدمات عمومی، نابرابری نمایندگی، عقب‌ماندگی در عدالت و تضعیف امر عمومی می‌تواند به وحدت جامعه آسیب بزند و تکثرهای سازنده را به گسل‌های ویرانگر تبدیل کند.

 در گفت‌وگویی که با مجتبی نامخواه، پژوهشگر اجتماعی داشته‌ایم به بررسی مهم‌ترین چالش‌هایی پرداخته‌ایم که کم‌‌توجهی به آن منجر به ایجاد شکاف اجتماعی شده و فرصت ضربه زدن به کشور را توسط معاندان فراهم می‌کند. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید. 

در جامعه ممکن است اختلافاتی وجود داشته باشد که ممکن است در برهه‌های مختلف مورد سوءاستفاده دشمنان داخلی و خارجی قرار گیرد. مهم‌ترین این اختلافات را چه مواردی می‌دانید؟
اصلی‌ترین عامل مقوله عدالت اجتماعی است. در یک جامعه نابرابر با روابط ناعادلانه به‌طور طبیعی همبستگی کاهش پیدا می‌کند. اختلافات درون جوامع می‌تواند اختلافات مهم و حیاتی باشد که حل نشدن آن اختلافات و به هم نپیوستن دوطرف اختلافات کل جامعه را ویران می‌کند. اما یک‌سری از اختلافات می‌تواند اختلاف‌نظرهای مفید باشد. این اختلافی که مفید است اصطلاحا تکثر می‌گوییم ولی آن اختلافی که جامعه را ویران می‌کند مهم‌ترین بعدش از یک نابرابری و روابط ناعادلانه برمی‌خیزد. درواقع دوقطبی شدن جامعه بیش از هرچیزی محصول نابرابری و ناعدالتی است. ما در یک جامعه‌ نابرابر داریم هزینه آن نابرابری را به صورت‌های مختلف ازجمله شکل‌گیری یک دوقطبی می‌دهیم. در یک دهه اخیر به طرز فزاینده‌ای ما رشد نابرابری و عقب‌ماندگی در عدالت را داشتیم. این مساله‌ای غیر از کاهش درآمدهای نفتی و تحریم است و منظور این است که آنچه در جامعه داشتیم نابرابر توزیع شده است. این منشا شکل‌گیری اختلافات ویرانگر است، اختلافاتی که پایه‌های جامعه را دارد تکان می‌دهد. غیر از این، بخشی‌اش تکثر اجتماعی است که در یک شرایط عادلانه بخشی از آن می‌تواند مفید باشد و به تجلی فضیلت در جامعه کمک کند. منتها به‌طور طبیعی در پایان دهه‌ای هستیم که زمینه ویرانگری بخشی از اختلافات وجود دارد. 

۰ نظر ۰۸ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۴۹
مجتبی نامخواه
متن زیر گفتاری است درباره هویت و کارکرد اجتماعی حوزه علمیه. این گفتار مربوط به ایامی است که در مدیریت حوزه علمیه نقش کوچکی بر عهده داشتم. در این گفتار مبانی و الزامات گذار حوزه علمیه به وضعیت اجتماعی بررسی شده است. مراد از وضعیت اجتماعی شرایطی است که حوزه علمیه در آن کارکرد اجتماعی خود را به رسمیت بشناسد.

هویت و کارکرد حوزه‌های علمیه چیست؟ یکی از کارکردهای مورد اجماع هدایت است؛ از بیش از نیم قرن پیش تا کنون کارکرد سیاست هم احیا شده است و اکنون؟ خدمت. ما نیازمند تمرکز بر احیای این کارکرد هستیم. هدف هدایت، دعوت و تربیت بود. هدف سیاست نهضت و حکومت. هدف خدمت انسان است و عدالت. ما در حال گذار به مرحله‌ای هستیم که علاوه بر نقش هدایت و سیاست، باید به نقش اجتماعی و کارکرد خدمت هم توجه کنیم.

۰ نظر ۰۸ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۴۴
مجتبی نامخواه
متن زیر برشی از یک گفتار است که در ایام ولادت امام جوادالائمه علیه السلام ارائه شده است.
 

 

الاْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما أعَزَّهُ اللهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ. (خصال صدوق، ص ۴۲، حدیث ۳۲)

این روایت امام جواد علیه السلام الهام بخش پاسخ به یک پرسش قدیمی و تاریخی در نظریه اجتماعی و در هستی‌شناسی اجتماعی است. علاوه بر قدمت، اهمیت این پرسش بُعد دیگری هم دارد و آن این است که آنچنان که که توضیح داده خواهد شد، این پرسش در نقطه تلاقی و طرد الهیات اجتماعی و نظریه اجتماعی نشسته است.
این پرسش قدیمی و تاریخی که از نظر معرفتی نیز اهمیت بسیاری دارد چیست؟ آن پرسش این است: چه چیزی مخلوق خداست؟ وضعیت کنونی جوامع یا تغییر در آن؟
این یک دعوای کلاسیک در اندیشه اجتماعی جدید است.
دعوای محافظه‌کاری فرانسه در مقام دفاع از الهیات مسیحی، یا به عبارت دقیق‌تر در مقام دفاع از وضعیت موجود جوامع با اتکا به الهیات مسیحی با انقلابیون بر سر همین مسئله بوده است. اصل انقلاب فرانسه و دفاع الهیاتی از وضع موجود تاثیر به سزایی در پیدایش علوم اجتماعی و متفکران کلاسیک آن گذاشته است. این دعوا چیست؟ تضاد و دعوایِ این ایده که «جامعه مخلوق خداست» (چنانچه ادموند برک می‌گفت) با «خدا مخلوق جامعه است» ( چنانچه دورکیم می‌گفت) و یا این که خدا و دین مخلوق بخشی از روابط اجتماعی است که عبارت است از روابط اقتصادی؛ چنانچه مارکس می‌گفت.
این تقابل میان خدای خالق وضعیت جوامع و جوامع خالق خدا نقطه‌ای کانونی در جدایی نظریه اجتماعی و الهیات در دوران جدید است. طبیعی است بنابر یک پاسخ الهیاتی متفاوت این جدایی بلاموضوع خواهد بود.

۰ نظر ۱۵ بهمن ۰۱ ، ۰۹:۵۳
مجتبی نامخواه
متن زیر گزارشی است از بحثی که در ایام شهادت امام هادی علیه السلام و در هیئت راه فاطمه سلام الله علیه قم ارائه شده است. فایل صوتی این بحث از طریق این لینک در تلگرام و از طریق این لینک در ایتا قابل دسترسی است.

اگر هدف ما شیعه بودن است، برای پیروی نیازمند شناختیم. محبت هم البته لازم است. در اینجا یک رابطه دو طرفه بین عشق و معرفت برقرار است: محبت بیشتر می‌دهد معرفت بیشتر و معرفت بیشتر می‌شود محبت بیشتر اما آن چه جان مایه پیروی است، معرفت است و البته عمل به اقتضای آن‌ که باز هم بین معرفت و عمل هم یک رابطه متقابل برقرار است.

در یک کلام کاری که امام هادی علیه السلام می‌کنند عبارت است از تلاش برای یک بازسازی انسانی و اجتماعی گسترده و فراگیر که تمام امکان‌های اجتماعی را برای طراحی یک افق تاریخی بسیج می‌کند. در برابر راهبرد کلان دستگاه خلافت انحلال نهضت اسلامی و شیعی در نظام عباسی است؛ راهبرد کلان امام عبارت است از تمهید جهش تاریخی برای نهضت اسلامی و شیعی.

این کار در یک شرایط تاریخی کم‌نظیر از نظر دشواری اتفاق می‌افتد: کوشش نظام برای مصادره نهضت از جانب نظام که از دوره امام رضا علیه السلام شروع شده و به عکس خودش تبدیل شده، این بار با خشونت دنبال می‌شود. تحلیل دستگاه خلافت پس از مأمون و به طور مشخص دوره متوکل این است که ما نتوانستیم نهضت شیعی را در نظام سیاسی هضم کنیم و دلیل آن سستی در مقابله بود. به همین خاطر یکی از شدیدترین استبدادهای ممکن را اعمال می‌کند.

در برابر امام هادی علیه السلام تلاش می‌کنند در برابر سیطره استبداد یک انسان مختار را تعریف کنند. استبداد، استمرار استبداد و تقدیس آن، موجب فروکش کردن عاملیت می‌شود و درون‌گرایی می‌آورد. بنابراین برای بازسازی لازم است معنای انسان تعمیق بشود، اختیارش، عرفانش و ظلم‌ستیزی او از یک طرف و به دست دادن طرحی از رابطه کلان او در نسبت با امامت از سوی دیگر.

۰ نظر ۰۹ بهمن ۰۱ ، ۱۶:۱۱
مجتبی نامخواه
هنگامی که یک و نیم سال قبل و پس از قریب به سه سال، مسئولیتی که در بخش فرهنگی تبلیغی مدیریت حوزه علمیه بر عهده داشتم را تحویل دادم، متن زیر را به منظور ثبت و انتقال تجربه کاری به مسئولان بعدی نوشتم. با این حال فارغ از زمینه‌های اداری و اجرایی می‌توان این نوشته را ویرایشی اولیه‌ی از یک مشق و شرح در عمل دانست؛ شرح تجربه‌ای از یک خرده تلاش به منظور «اجتماعی‌شدن تبلیغ».

گزیده:

حق نداریم تبلیغ دین را به بیان آموزه‌ها و مسئله‌های شرعی تقلیل بدهیم.

مگر می‌شود برای مخاطبی که در تب فقر می‌سوزد یا از نابرابری‌های اجتماعی زخم خورده است، از دینی اخروی سخن گفت و به زندگی اجتماعی او بی‌تفاوت بود؟

ما به دنبال با بازسازی بخش عمده‌ای از تبلیغ و امر دینی در چارچوبی بودیم که به ارائه یک سلسله خدمات اجتماعی مؤثر به جامعه و اقشار متوسط به پایین آن بیانجامد.

مقدمه

این گزارش می‌کوشد تصویری کلان از ایده و تجربه دوره سه ساله‌ی ایفای مسئولیت مدیرکل فرهنگی تربیتی (اجتماعی سیاسی) (1397-1400) و یک و نیم سال سرپرستی اداره برنامه ریزی و نظارت (1398-1399)، در معاونت فرهنگی تبلیغی مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران به دست بدهد. هنگامی که برای پذیرش این مسئولیت اجرایی دعوت به کار شدم؛ هدف عبارت بود از تأسیس یک اداره کل برای تقویت و راهبری ابعاد اجتماعی و سیاسیِ بیش از 500 مجتمع آموزشی در حوزه‌های علمیه خواهران. در این مدت در کنار همکارانی خلاق و سخت‌کوش بر طراحی روندها، برقراری تعامل‌های بیرونی و گسترش برنامه‌های اجتماعی در این نهال نوپا متمرکز بودیم و گمان می‌کنم با لطف خدا، اکنون در نیمه پنهان حوزه‌های علمیه، تجربه‌ای مبسوط و روندی دامن‌گستر از ایده «اجتماعی‌شدن تبلیغ» در اختیار داریم؛ تجربه‌ای که نتایج آن دست‌کم برای ما «یُعجِبُ الزُّراع» است.

۰ نظر ۰۱ بهمن ۰۱ ، ۱۶:۳۸
مجتبی نامخواه
متن زیر گزارشی از بحث ارائه شده در کنفرانس خبری دومین دوره جشنواره علوم انسانی عمار است که در آن کلیاتی از سیر و چشم‌انداز این جشنواره مطرح شده است.

نشست خبری دومین جشنواره مردمی علوم انسانی عمار با هدف ایجاد یک نگرش جدید نسبت به مسائل اجتماعی و رونمایی از کتاب اول جشنواره علوم انسانی عمار با حضور مجتبی نامخواه دبیر جشنواره علوم انسانی و سعید خورشیدی مسئول شورای سیاست گذاری جشنواره علوم انسانی عمار برگزار شد. جشنواره علوم انسانی عمار که از امشب دور دوم فعالیت‌هایش را آغاز می‌کند یکی از رویداد های مستقل و تازه هویت یافته از دل جشنواره مردمی فیلم عمار است.

محصول ۱۲ساله تامل و گفتگو اهالی رسانه در جلسات داروی و پیرامونی جشنواره بوده است و تلاش شده است تا در جشنواره علوم انسانی عمار این گفتگوها را تداوم ببخشد. یک جنبش ‌واره است که تلاش می‌کند چشم اندازی را برای پژوهشگران حوزه انقلاب رقم بزند.

وی افزود: در طول سده اخیر با وجود حضور جدی علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی در محیط آکادمیک، بخش قابل توجهی از دانش اجتماعی جامعه ما خارج از فضای آکادمی و از دل تعاملات عمومی شکل گرفته است. یک حوزه عمومی پویا می‌تواند به روند تولید دانش اجتماعی غیر رسمی بهبود ببخشد. جشنواره علوم انسانی عمار تلاش دارد تا یک نظم جدید دانشی از توجه نسبت به مسائل اجتماعی رقم بزند.

۰ نظر ۲۷ دی ۰۱ ، ۲۳:۱۳
مجتبی نامخواه
متن زیر گزارش مختصر نشست و خلاصه پیشخوان از بحثی است که در نشستی با عنوان «سیاستگذاری و فرهنگ: تحول در شورای عالی انقلاب فرهنگی، دلالت‌ها و الزامات» ارائه دادم.

گزارش جلسه:

در چهارمین جلسه از سلسله‌جلسات «گفت‌وگو‌های سیاستگذاری و فرهنگ»؛
الزامات تحول در شورای عالی انقلاب فرهنگی بررسی شد

چهارمین جلسه از سلسله‌جلسات «گفت‌وگو‌های سیاستگذاری و فرهنگ» با عنوان تحول «تحول در شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ دلالت‌ها و الزامات»، یکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ با حضور سید مجید امامی (دبیر شورای فرهنگ عمومی) و مجتبی نامخواه (پژوهشگر و فعال فرهنگی اجتماعی) و جمعی از صاحب‌نظران حوزه فرهنگی، به‌صورت برخط برگزار شد.

در ابتدای این نشست، مجتبی نامخواه، تحول در شورای عالی انقلاب فرهنگی را تابعی از تحول در سیاستگذاری فرهنگی کشور دانست و گفت: ما در کلیت سیاستگذاری فرهنگی، دچار یک چرخه معیوب شده‌ایم که برخی از اجزای مهم را ندارد. معمولاً تصور بر این است که این چرخه از جهت فقدان اجرا دچار محدودیت شده است اما اینطور نیست. اگر ارکان سیاستگذاری را تدوین، ارزیابی و اجرا بدانیم، این چرخه فاقد هر سه رکن است.   

وی با اشاره به سند مهندسی فرهنگی کشور که با حجم قابل توجهی از توان کارشناسی، تصمیم‌گیری و گفتمان‌سازی در شورا تهیه شده گفت: این سند از اولویت‌های برنامه‌های پنجم و ششم، بود اما در سیاست‌های برنامه هفتم، ذکری از آن نشده و به یک باره کنار گذاشته شده است. در صورتی که هیچ تصویری از اینکه چه اتفاقی درمورد این سند افتاده و مشکلات، معایب و نقاط قوت آن چه بوده، وجود ندارد.

۰ نظر ۲۷ دی ۰۱ ، ۲۲:۳۴
مجتبی نامخواه