نقد طبقه سه/ نقدی بر چگونگی احیای مجدد ایده عدالتخواهی
جناب نامخواه در یادداشت بسیار خوبی به تحلیل سخنان اخیر رهبری پرداخته است. (اینجا)
پاراگراف اول با توصیف دقیقی از نگرشهای مختلف به مسئلۀ عدالت آغاز میشود و در ادامه هم به نکات مهمی مثل #فقر_مفهومی در زمینۀ عدالت میپردازد.
اما نکته اینجاست که ایشان در هنگام تشخیص مصادیق و افراد، شاید به خاطر تأثیر یکسری گرایشات و تعلقات احمدینژادی، دچار اشتباهاتی میشود که از ایشان مورد انتظار نیست و از خوانش منصفانۀ سخنان دور میشود.
نمیدونم اسمش رو میذارید نیتخوانی یا هر چیز دیگه، اما اگر به شبکۀ باورهای ایشان ورود کنیم، میتونیم مصادیق رو حدس بزنیم:
1- هاشمی رفسنجانی، روحانی، لاریجانی و... [تقدم مصلحت و امنیت بر عدالت]
2- خاتمی و غالب اصلاحطلبان [تقدم آزادی بر عدالت]
3- پناهیان، قاسمیان، اصولگرایان [تقدم ولایت و دیانت بر عدالت]
4- جوادی آملی و صدراییها [تقدم معرفت بر عدالت]
👆 گمان میکنم آنچه ایشان با اتکا به شهود شخصی و برداشتهایشان نتیجه گرفتهاند، باید با متون و سخنان این افراد هم پشتیبانی شود. اما این امر دستکم در دو مصداق (یعنی پناهیان و قاسمیان) شدیدا مناقشه برانگیزه و به نظر میرسه تشخیص ایشون مخدوشه. انتظار میره ایشون که با فهمِ متون سر و کار داره، قرائنی ارائه کنه که به ما نشون بده این آقایون در حوزۀ عدالت دارای نگرش اشعریمسلک و نواخباریگرایانه هستند!!!
پناهیان گفته بود [انتقادات خوارج درست بود اما مصلحت را نفهمیدند، بهنام عدالت مقابل ولایت ایستادند]. احمدینژادیها و باقی چپها شروع کردند روی این حرفها مانور دادند و اون رو به «تقدم ولایت بر عدالت» تعبیر کردند!!
من هرچه درباره تکست و کانتکست جمله پناهیان فکر کردم، به سه احتمال معنایی رسیدم:
1⃣ اگه ولیّ حکم به کاری داد، آن کار عین عدالت است! (نگاه اشعری)
2⃣ اگه ولیّ نسبت به ظلمی ساکت بود، دیگران هم باید ساکت باشن! (نگاه محافظهکارانه)
3⃣ اگه #ولی_عادل حاکم بود، عدالتخواهی را باید با حفظ اصل ساختار پیش برد. (نگاه تشکیلاتی)
1 و 2 ضمن اینکه به نظرم اشتباهاند به هیچ وجه از حرفهای پناهیان در نمیآیند (مگر با شعبدهبازیهای امثال چپ اسلامی)، اما 3 رو قابل دفاع میدونم و همانطور که از حرفهای پناهیان برمیاد از حرفای بهشتی و امام و رهبری هم بر میاد. اسمش رو «تقدم ولایت بر عدالت» بذاریم یا هر چیز دیگه از این جهت فرقی نمیکنه.
خود پناهیان در مواضع متعددی 2 رو نقد کرده و توضیح داده که نباید از امامِ جامعه خرج کرد، نباید منتظر موضعگیری او نشست. او وظایفی دارد و بقیه هم وظایفی دارند.
بیدقتی آقای نامخواه اینه که «عادل» رو از «ولیّ عادل» در کانتکستِ حرف پناهیان حذف میکنه و به جای اینکه گزاره 3 رو صورتبندی کنه، «تقدم ولایت بر عدالت» رو صورتبندی میکنه!! آقای نامخواه عزیز، متشابهات رو به محکمات ارجاع بدید، این به تقوا نزدیکتره. در قضاوت افراد هم تحت تأثیر بازی جناحی احمدینژادیها قرار نگیرید، اینم به تقوا نزدیکتره.
اگر قراره کسانی رو دچار رویکرد نواخباری بدانیم، انجمن حجتیهایها و مذهبیونِ سنتیِ غیرحکومتی رو باید نام ببریم که عملا دیانت رو بر عدالت مقدم میدانند. یا برائتیها که ولایت را بر عدالت مقدم میدانند. 10 جلسه از سخنرانی محرم پناهیان امسال یا پارسال رو گوش کنید و بعد بگید که چگونه او و امثال او رو به اشعریمسلکی وصله میزنید؟!
درباره کسانی که دچار رویکرد ذهنگرایانه یا به قول خودتان تجردزده هستند هم اگه بحث رو مانند دکتر فیاض ببرید روی «تفکر صدرایی» این باز آدرسِ غلط دادنه و ناشی از عدم درک ماجراست. (البته از موضع شما در این زمینه خبر ندارم). مشکل، تفکر صدرایی به عنوان یک سیستم متافیزیکی نیست، بلکه مشکل فضای حاکم بر حوزۀ علمیه است، چه فلاسفه و صدراییها، و چه غالب فقهای حوزه و متکلممآب (حتی آنها که کوچکترین نسبتی با فلسفه صدرا ندارند).
این گروهها توأمان دچار این معضل هستند. شما اگه 400 سال بعد با فوکو همین برخوردی رو بکنی که امروز در حوزه با ملاصدرا و بقیه میکنن (اینکه مفاهیم رو در مواجهه با وضعیتهای انضمامی بازتولید و بازسازی نمیکنن) اونوقت فوکوییها هم ذهنگرا میشن. بعد یه ابراهیم فیاضی هم پیدا میشه که به جای فوکوییها، در خود تفکر فوکو دنبال این ذهنگرایی میگرده که البته بینتیجه است.