وحدت علیه مردم
این ارائه چکیدهای است از حرفهایی که درباره تحلیل تاریخی اجتماعی ایران اکنون و درباره چه باید کردِ آینده دارم.
بیست دقیقه فشرده درباره مردم، انقلاب، عدالت، طبقه مرفه جدید، قیممآبی و طبقه ویژه سیاسی، تحجر، تجدد، جنبش، نمایندگی و غیره. روایتی اجتماعی و تاریخی از تصوری که از پروژه عدالتخواهی دارم.
دریافت
عنوان: گود وحدت علیه مردم
حجم: 22.3 مگابایت
توضیحات: برنامه گود با عنوان وحدت علیه مردم
تصور میکنم ما یک نیاز فوری و ضروری داریم به تغییر رویکرد به مقوله اعتراض. در حال حاضر وقتی بخشی از جامعه به امر معترض است، این اعتراض، بر علیه امری تفسیر میشود. آن امر هم معمولاً نظام سیاسی است. هر چند طی یک دهه اخیر تفسیر کردن اعتراض به مخالفت با نظام کمرنگتر شده است و کسانی پیدا میشوند که اعتراض را حق معترضان میدانند و چه بسا به شنیدن صدای معترضان هم اعتقاد داشته باشند اما فضای غالب هنوز مواجهه با اعتراض به مثابه یک ابژه ضد امنیتی و با معترض به عنوان یک سوژه خرابکار است. شما برخورد صداوسیما با اعتراضهای خوزستان را ببینید. نظام در عالیترین سطح خود اعلام میکند از مردم معترض خوزستان هیچ گلهای نمیشود داشت اما آیا بازنمایی صداوسیما از سوژه معترض، این چنین بازنماییای است؟ آیا به سوژه معترض تریبون و امکان بیان میدهد؟
گفتاری درباره نقش سیاسی حوزههای علمیه و مسئله امید و ناامیدی
حرف آخر را اول بزنم: مسیر از حوزه به مردم، که اسم آن را هدایت بگذاریم یا بصیرت یا هر عنوان دیگر، البته محترم و مهم است اما حوزههای علمیه باید بازتاب دهنده مطالبات اجتماعی هم باشند. یعنی مسیر باید دو طرفه باشد و مردم هم باید با حوزههای عملیه حرف بزنند. حوزههای خواهران هم باید بازتاب دهنده و بازنماینده مطالبات جامعه زنان باشد.
بر اساس راهبردی که رهبر انقلاب ترسیم کردهاند، روحانیت و حوزههای علمیه سه نقش و وظیفه عمده دارند: هدایت، سیاست و خدمت. این نقش منفک از هم نیستند: سیاست بخشی از هدایت است و خدمت اجتماعی را ممکن میکند. حوزه علمیهای که رسالتِ آن تربیتِ «آخوند مسئلهگو» باشد، ربطی به سیاست ندارد اما حوزه علمیهای که رسالت انبیا را به دوش بکشد و لیقوم الناس باقسط افق و هدف و آرمان آن باشد، حضور در میدان سیاست برای او ذاتی است. آنانی که در ایام انتخابات فعال میشوند و تبلیغ میکنند و بعد از مدتی میروند دنبال کارشان، احزاب و لابیهای سیاسی هستند. حوزههای علمیه به میدان سیاست میآیند و آن قدر تلاش مجاهدانه میکنند که سیاست به خدمت انسان در آید.
امروز مبحث امید و ناامیدی خیلی مطرح است. ناکارآمدیها و نابرابریهای زیادی شعلههای امید را در جامعه ما کم فروغ کرده. سو سو زدن شمع امید، مهمترین تهدید برای هر جامعهای است. ناامیدی جامعه را بسان برّهای رام، به انقیاد فرادستان فرا میخواند و امکان کنشگری را از او سلب میکند. ظاهر قضیه این است که انسان ناامید، «منتقد» است اما واقع قضیه این است که انسان ناامید «منفعل» است و برای انسانها و لابیهای «منتفع» از وضع موجود، چه چیزی بهتر از این؟
درباره جمهوریخواهی، ابعاد امر مردمی و موانع آن
در این ارائه دراین باره صحبت کردهام که جمهوریت، در موقعیت هواداری سیاسی، اهمیتی ندارد و تنها هنگامی که از موضعی فراتر از موقعیت حزبی به سیاست بپردازیم، مسئله میشود. سپس در این باره بحث کردهام که جمهوریت چه بنیانهای حکمی و الهیاتیای دارد؟ و ابعاد امر مردمی در جامعه کنونی ما چیست؟ در آخر هم کمی از تحدیدهای ساختاری و حقوقی امر مردمی بحث کردهام.
این بحث در اردوی دانشجویان بسیج دانشگاه علامه طباطبایی و در تاریخ 1400/3/7 ارائه شده است. کیفیت فایل صوتی چندان مناسب نیست. سعی میکنم در روزهای آتی گزارشی مکتوب از آن را منتشر کنم.
گزیده:
- تجربه انقلاب اسلامی به ما میگوید امر زنانه در متن و بطن سیاست نهفته است و رسالت ما، رسالت تمام کسانی که از موضع امر مدنی و جامعه به سیاست مینگرند.
- مسئولیت تمام کسانی که از خاستگاه حکمت به سیاست مینگرند و از افق انقلاب اسلامی سیاست را پی میگیرند این است که نهفتگیِ امر زنانه در متن سیاست را کشف و آشکار کنند؛ بی آنکه با مستوری امر زنانه در تنافی باشد و ربطی به آشکارگی زمانه ما داشته باشد.
- این کشف، افق همه کسانی است که میخواهند سیاست تنها در دسترس الیت و فرادستان نباشد، بلکه امری عمومی باشد و فرودستان، یا به تعبیر قرآن «مستضعفین» و «الناس» امکانهای تامّی برای مشارکت در سیاست و بلکه مشارکت در رهبری سیاسی جامعه داشته باشند.
بدون تضاد و ستیز فیضی صادر نمیشود
حجت الاسلام مجتبی نامخواه، پژوهشگر دانش اجتماعی سخنران بعدی این مراسم بود. وی گفت: مرحوم نامداری در زمان کوتاهی که زیست به مسئله های مهمی پرداخت و با وجود موقعیت اقلیتی و حاشیه ای که داشت مسئله های مهم خودش را پیگیری می کرد. او سلسله مباحث مهمی را بازنمایی میکرد و پی میگرفت و شاید برای این است که با وجود گذشت چهار سال از رفتنش، دوستان او هنوز در ستیز با نبودنش هستند. او سیر فکری مشخص و یک پروژه فکری خاص داشت. مواجهه بی واسطه با اندیشه امام خمینی (ره) ار جمله ایده های محتوایی روح الله نامداری بود. وی در این حوزه کار می کرد که چگونه می توان محتوای اندیشه امام (ره) را به حوزه عموم آورد و مورد توجه قرار داد. البته پاسخ کاملی به این ایده نداشت اما روی آن پافشاری می کرد و سعی کرد این ایده را در سیر زندگی ش عملی کند.
وی افزود: «ستیز» که در عنوان کتاب اخیر روح الله آمده در گفتگوهایش هم بود. اگر تضاد، ستیز، جدل و دبالکتیک نبود هیچ فیضی از جانب خدا صادر نمی شد به عبارت دیگر اگر فیضی وجود داشته باشد با تضاد امکانپذیر است. تغییر انسان ها و جوامع انسانی حاصل فیض خداست. جامعه به واسطه تغییر درونی تغییر می کند و این تغییر درونی به واسطه یک تضاد است. بنابراین تضاد در تغییر تکاملی یک جامعه بسیار مهم است. این موضوع هم در عرفان اسلامی و هم در فلسفه هم وجود دارد. مرحوم مطهری هم به این موضوع توجه داشتند. ستیز و جدل در جامعه امکان بازآفرینی را فراهم می کند.
پیش از ورود به بحث باید یک نکته را مد نظر قرار دهیم. اینکه بگوییم ما میخواهیم عدالتخواهی را به عنوان پروژه ای جهت تربیت تشکیلاتی طلاب تعریف بکنیم، واقعا محل بحث و بررسی است. مهمترین آسیب چنین رویکردی در مواجهه با مساله عدالت، درگیر شدن با مسائلی از عدالت است که ارتباط چندانی با عینیت ندارد و اگر و تنها اگر درگیر شدن با یک مساله، برای ما و نیروی های ما فایده تربیتی داشته باشد، جهت ورود و پرداختن به آن مساله همین دلیل کافی است.
درباره «امر مدنی» و «تغییر» به مثابه معنایِ سیاست، فرایند «سیاستزدایی» و مسئولیت احیای امر مدنی
اساساً مسئله این نشست، اصلح نامقبول یا صالح مقبول، که اتفاقاً دو سه دهه عمر دارد را متوجه نمیشوم و یا بهتر بگویم اصل مسئله را نتیجه فرآیندی میدانم که به آن نقد جدی دارم.
برای توضیح این نقد و فرایند، از یک مقدمه شروع کنم و آن اینکه اساسا «سیاست» در وضعیت کنونی ما و از منظری حکمی و حکمت عملی، دو رکن اساسی دارد: یکی این که سیاست ابتنایش بر امر مدنی است؛ امر مدنی یعنی یعنی جایی که اراده انسانها در آن موثر باشد. سیاست یعنی ابتنای تدبیر مدن بر امر مدنی. رکن دیگر این است که لازمه سیاست، توجه به تغییر اجتماعی است.
تصور میکنم ما با فرآیندی مواجهیم که سیاستزدایی از عرصه سیاسی را در دستور کار دارد. سیاستزدایی یعنی چه؟ یعنی ضربه به این دو رکن. یعنی تبدیل روند سیاسی به فرآیندی که اراده مردم در آن تاثیر نداشته باشد و نقش اراده مردم در آن کم شود. از سوی دیگر فرآیندی که معطوف به تغییر وضعیت نیست بلکه معطوف به تثبیت وضع موجود و گرفتن کرسیهای قدرت است.
وقتی امر مدنی نباشد، وقتی مردم نباشند؛ در غیبت امر مردمی و امر مدنی، یک سری گروه سیاسی به میدان میآیند که مدام از وحدت صحبت میکنند و مهمترین مسئلهشان وحدت است. مقصودشان از وحدت هم این است که چطوری با هم همراه شویم تا بتوانیم کرسیهای قدرت را در اختیار بگیریم. سیاست این نیست.
توضیحی درباره عنوان بحث
انقلاب اسلامی به واسطه نسبتی که با توحید برقرار میکند، داعیه جمع میان دوگانههایی را دارد که در دو داوری تجددمآبانه و تقدسمآبانه، به نفع دنیا یا دین، تصویر و تفسیر میشوند. بازتاب دوآلیسم دکارتی در تجدد ایرانی، تصور تفوق دنیا بر دین را شکل میدهد و انگارههای نواشعریگری اسلامی، به استیلای دین بر دنیا تأکید دارد. در این میان انقلاب اسلامی با بازتاب مقام جمع الجمعی انسان در جامعه و تاریخ، بر پایه یک سازه ناثنویتگرایِ حکمی و صدرایی، امکانهایی برای جمع آنچه دوگانهها انگاشته شده فراهم میآورد. دستکم نیم قرن است که این نزاع میان ناثنویتگرایی و ثنویتگرایی در جهان فکر ایرانی جریان است و به طور مشخص صورت مقدس آن، طی چند دهه اخیر بسط قابل توجهی یافته است.
منابع پیشخوان
فایل صوتی
https://t.me/tabagheh3_ir/474
جامعهشناسی برآمدن قیّمها در سیاست ایرانی
فایل این صحبت از طریق لینک زیر و در کانال تلگرام طبقه سه قابل دسترسی است.
https://t.me/tabagheh3_ir/463
گزیده: