«سیاست»، ابتنای تدبیر مُدُن بر امر مدنی است
درباره «امر مدنی» و «تغییر» به مثابه معنایِ سیاست، فرایند «سیاستزدایی» و مسئولیت احیای امر مدنی
اساساً مسئله این نشست، اصلح نامقبول یا صالح مقبول، که اتفاقاً دو سه دهه عمر دارد را متوجه نمیشوم و یا بهتر بگویم اصل مسئله را نتیجه فرآیندی میدانم که به آن نقد جدی دارم.
برای توضیح این نقد و فرایند، از یک مقدمه شروع کنم و آن اینکه اساسا «سیاست» در وضعیت کنونی ما و از منظری حکمی و حکمت عملی، دو رکن اساسی دارد: یکی این که سیاست ابتنایش بر امر مدنی است؛ امر مدنی یعنی یعنی جایی که اراده انسانها در آن موثر باشد. سیاست یعنی ابتنای تدبیر مدن بر امر مدنی. رکن دیگر این است که لازمه سیاست، توجه به تغییر اجتماعی است.
تصور میکنم ما با فرآیندی مواجهیم که سیاستزدایی از عرصه سیاسی را در دستور کار دارد. سیاستزدایی یعنی چه؟ یعنی ضربه به این دو رکن. یعنی تبدیل روند سیاسی به فرآیندی که اراده مردم در آن تاثیر نداشته باشد و نقش اراده مردم در آن کم شود. از سوی دیگر فرآیندی که معطوف به تغییر وضعیت نیست بلکه معطوف به تثبیت وضع موجود و گرفتن کرسیهای قدرت است.
وقتی امر مدنی نباشد، وقتی مردم نباشند؛ در غیبت امر مردمی و امر مدنی، یک سری گروه سیاسی به میدان میآیند که مدام از وحدت صحبت میکنند و مهمترین مسئلهشان وحدت است. مقصودشان از وحدت هم این است که چطوری با هم همراه شویم تا بتوانیم کرسیهای قدرت را در اختیار بگیریم. سیاست این نیست.
سیاست فراهم آوردن امکان بروز امر مدنی است. ما باید از موضع معرفت و حکمت به مسئله نگاه کنیم و ببینیم سیاست چیست و معیار آن چیست.
پرداختن به دوگانه صالح مقبول یا اصلح نامقبول، دقیقاً نشانه وضعیتِ سیاستزدایی شدهای است که در آن قرار داریم و اگر میخواهیم به انتخاب درست فکر کنیم باید بدانیم انتخابات یک معبر و فرآیند برای تحقق اراده انسانی است.
در کل به نظرم این بحث یا صورتهای امروزینترش تحت عنوان سیاستورزی حرفهای، تمهیدی برای سیاستزدایی از میدان سیاست است؛ در حالی که در سیاست، این محتوای سیاست است که مهم است نه این شگردها. وقتی شما سیاست را تبدیل به میدانی کنید که برای تثبیت وضعیت موجود، هر چقدر هم شگرد تبلیغاتی داشته باشید، چون از امر سیاسی سیاستزدایی کردهاید، فایده ندارد. چون مردم به درستی به سیاست توجه میکنند؛ به جایی توجه میکنند که بیشترین تغییر را برایشان به ارمغان بیاورد و امکان بروز اراده انسانی را مشاهده کنند.
اینکه بحث کنیم آیا نگاه اسلام با دموکراسی جمهوریت قابل جمع است یا نیست یا تفاوت جمهوریت و دموکراسی در چیست از جمله بحثهای قدیمی فکری است اما از نظر این که شرایط را تغییر دهد خیلی مهم نیست؛ یعنی اگر نقش جمهوری کم شده است به خاطر این نبوده که کسی چنین اعتقادی نداشته است که اسلام و جمهوریت قابل جمع نیست. ما بیش از این باید متوجه فرآیندی باشیم که امروز جمهوریت را محدود کرده است. اساسا نظام اجتماعی محال است بدون جمهور، امت و عموم مردم قوام پیدا کند.
اگر چه نباید انتخابات صرفا زمینه برای گفتوگو کردن و حرف زدن باشد ولی این گفتوگو اهمیت دارد و زمینهای فراهم میکند تا سازماندهی اجتماعیمان را بر این اساس انجام دهیم یا گزینش نامزدمان را بر این اساس انجام بدهیم. حرف من این است انتخابات حرف زدن درباره این مسائل هم هست و فقط پرداخت به یک نامزد و از خوبیهای او گفتن نیست. این حرفها که درباره خوبی نامزدها بیان میشود و امروزه خیلی هم خندهدار است و نشان میدهد چگونه سیاستزدایی از میدان سیاست به بن رسیده است. ما در کنار اینکه در انتخابات برای گزینههای مطلوب فعالیت میکنیم، برای دعوت آنها و معرفی شدن آنها تلاش میکنیم باید بکوشیم انتخابات هم از انحصار خارج شود؛ امر مدنی در میدان سیاست احیا شود و انتخابات ابزاری بشود در دست جامعه. ما باید در انتخابات، حرف و سخن جامعه را به مسئله اصلی رقابتها تبدیل کنیم. این امر نیاز به حرف زدن دارد ولی حتما عرصه میدانی هم در پس آن اهمیت دارد.