بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
یک رشتو درباره واکسن و دیگر امور طبقاتی، خصوصیسازیِ امر عمومی و اشارهای به لایحه مشارکت عمومی- خصوصی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
یک رشتو درباره واکسن و دیگر امور طبقاتی، خصوصیسازیِ امر عمومی و اشارهای به لایحه مشارکت عمومی- خصوصی
طرح واره مطالعات فقه اجتماعی
چکیده:
فقهشناسی و فقهپژوهی یا مطالعهی درجه دو دربارهی علم فقه به جهات گوناگونی حوزههایی که فرا روی فقه میگشاید در دهههای اخیر مورد توجه محافل علمی و حوزوی و حتی کرسیهای درس خارج قرار گرفته است. این مقاله میکوشد طرحی مقدماتی برای مطالعه پیرامون فقه اجتماعی با تمرکز بر روششناسی آن به دست بدهد تا از طریق بازشناسی فقه اجتماعی به بازتولید آن کمک رساند. این پژوهش نه یک مطالعه دربارهی فقه اجتماعی، که طرحواره پیشنهادی برای مطالعه درباره فقه اجتماعی است و میکوشد محورهای این مطالعه را صورتبندی کند.
طرحوارهی پیشنهادی این تحقیق شامل سه بخش کلیدی است: چیستی فقه اجتماعی که شامل بحث از سه بخش مهم رئوس ثمانیه خواهد بود. این سه بخش عبارتند از: تعریف، غرض یا کارکرد و موضوعات و مسائل فقه اجتماعی. محور پیشنهادی بعدی مطالعه پیرامون روششناسی فقه اجتماعی است. در اینجا مراد از روش معنایی اعم و شامل زمینههای نظری، زمینههای اجتماعی و نیز روش استنباط است. محور سوم به بررسی وضعیت اجتماعی اختصاص دارد و وضعیت موجود و چشمانداز آینده و مطلوب این حوزهی دانش را بررسی میکند. بازشناسی تطورات، میراث و چشم انداز فقه اجتماعی محورهای پیشنهادی برای این بخش است.
اگر چه آموزههای وحیانی و سپس تفسیر این آموزهها، دو روش و منبع علمی نخستینِ جوامع اسلامی در تحلیل و تجوز مسائل اجتماعیشان بوده، اما از اواخر سدهی سوم هجری قمری، فارابی با تأسیس فلسفهی اسلامی مسیر تازهی پیشروی علم اجتماعی مسلمین قرار میدهد. فلسفهی اسلامی در معنای نخستین خود به معنای کنکاش عقلی پیرامون تمام علوم کنونی است و فلسفهی فارابی این معنا را دستکم در لایههای هستیشناختی و اجتماعی محقق میسازد.
«علم مدنی» فارابی، آغاز بازاندیشی دربارهی مدنیت اسلامی است. جوامع اسلامی پیش از فارابی بیشتر نیازهای خود به درک و حل مسائل اجتماعی را به طور مستقیم یا غیر مستقیم و به واسطهی تجزیه و تفسیر، از طریق آموزههای وحیانی به دست میآورند. آموزههای وحیانی قرآن و حدیث و تأملات تفسیری پیرامون آیات و دقتهای تبویبی و تفریعی پیرامون روایات، در سر جمع خود یک مدنیت اسلامی را در سه سدهی نخستین، در فرهنگ و فضای بینالاذهانی جوامع اسلامی مستقر میسازد. بخشی از این مدنیت فرهنگی، به تحقق عینی نزدیک میشود؛ مبنای جامعهسازی و حاکمیت قرار میگیرد و یا از حاکمان مطالبه میشود. با این همه مدنیت اسلامی در سه قرن نخست، بیشتر تجویزی است. ما بیشتر با تجویز یک مدنیت توحیدی و اسلامی مواجهیم. فارابی و علم مدنی او اما آغاز بازاندیشی پیرامون این مدنیت است.
تلاش برای تغییر در وضعیت کنونی علم اجتماعی و شکلدهی و بسط یک علم متمایز و اسلامی، مستلزم کوششی فراگیری برای درک و استمرار تداوم سنت علم اجتماعی مسلمین است.
سنتِ اسلامیِ اندیشیدن درباره جامعه، همزمان با تأسیس جامعه اسلامی و نیز تفکر اسلامی پایهگذاری شده است. رویکردهای متکثر علم اجتماعی مسلمین از قرون اولیه تا دوران میانهی اسلامی، یگانه مرجع درک جامعه و مسائل آن و یکتا مجرای تجویز راهکارهای اساسی برای حل مسائل اجتماعی بوده است. این سنت فکری و علمی در دوران معاصر نیز دست به کار یک تغییر اجتماعی فراگیر شده و مهمترین دگرگونی و انقلاب قرن اخیر را رقم زده است. با این همه علم اجتماعی مسلمین بسیار کمتر از آن چه وجود و حضور داشته، خوانده و اندیشیده شده است. خوانش علم اجتماعی مسلمین از خود، با فاصلهای قابل توجه، کمتر از بازخوانیهایی است که در آن ابژهی علم اجتماعی مدرن و تداومهای شرقشناختی آن قرار گرفته است.
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
چند روز مانده به ماه مبارک، به فکر سحرهای این ماه افتادم و این امید و آرزو که از سحرهایش چیزی هم ما خوشهچین کنیم. فکر «سحر» اما مرا برد به آن غزل که این بود مطلعش: «ما درس سحر در ره میخانه نهادیم».
بعد به این فکر افتادم که این غزل، گزارش حالِ که میتواند باشد؟ و در جواب از لابلای بیتهای لسانالغیب، صدای استاد ناظری و سهتار استاد ذوالفنون، ذهنم سُر خورد به سمت یک و عجیب بود که فقط یک نفر: محمد علی یوسف چلتوکی.
ایام سالگرد شهادتت نبود اما تصویرت و آن تنها تصویری که چندسال قبل از تو دیده بودم، یک دم از جلو چشمانم کنار نمیرفت.
آن قدر بود که دیشب رفتم خانه پدری؛ سراغ بایگانیِ عکسهای جبههیِ بابا و خواستم برایم از خاطراتت بگوید و گفت. از لحظهای گفت که آمده بود دنبالت. دنبال تو و سه نفر دیگر از بچههایِ چهل شاهد. در یک تویوتا لندکروز، وسط جزیره مجنون بودید که یک راکت کاتیوشا میهمانتان شده بود و برده بودتان به میهمانی.
گرچه این پرسش ممکن است به طور جدی برای بخشهایی از نخبگان امت اسلامی مطرح باشد، اما در واقع تا حدودی عجیب است که ما امروز با چنین پرسشی مواجه باشیم. ببینید امت اسلامی یک سرنوشت مشترک دارد و مسیر این آیندهی مشترک از گذشتهای مشترک میگذرد. این تفکر به صورت جدی در جریان مبارزات انقلاب اسلامی در ایران وجود داشته؛ اینکه باید تجربهها و جمعبندیهای همه متفکرین و مصلحین امت اسلامی را در کار خودشان به کار بگیرند؛ به همین دلیل است که این تجربهها و اندیشهها از شرق تا غرب امت اسلامی، مورد توجه انقلابیون ایران قرار میگیرد. به صورت جدی از اقبال بحث میشود، یا از ابوالاعلی مودودی. در غرب جهان اسلام، اندیشههای اسلامی متفکرین نزدیک به اخوان المسلمین و سید قطب مورد توجه است. رهبر انقلاب که مبارزه را هم سطح سیاسی و هم در سطح فکری دنبال میکنند، علاوه بر سخنرانیها و مقالات و آثاری که خودشان دنبال میکنند، برای پاسخ به این نیاز است که آثاری را هم تجربه میکنند؛ آثاری از سید قطب و تجربهی فکری مصر در غرب جهان اسلام گرفته تا آثاری در باب تجربه آزادایخوانه و ضد استعماری مردم هندوستان. بنابراین نه تنها مرزهای ملی مطرح نیست، بلکه مرزهای مذهبی هم جایگاه ندارد. مسئلهی اصلی، همان سرنوشت مشترک امت اسلامی و بلکه مستضعفین جهان است. مرزهایی که انقلاب اسلامی ایران تعریف میکند، در دوگانه استضعاف/ استکبار معنا مییابد. اسلام خود مرز نیست، مبنای مرزبندیهاست. اینها مواردی است که بعدها دقیقا در قانون اساسی پس از انقلاب هم مطرح میشود. به عنوان نمونه در بند 16 از اصل سوم قانون اساسی آمده است که دولت در موظف است سیاستخارجی کشور را بر اساس «تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از همه مستضعفان جهان» تنظیم کند. یا اصل 54 میگوید «جمهوری اسلامی در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.»
بسم الله الرحمن الرحیم
ـ فی البدایة، قد یمکن طرح هذا السؤال القائل: کیف تبدو معرفة الثورة الإسلامیة فی إیران والتاریخ، وتجربة العقود الثلاثة التی مرّت علیها فی نشاط العاملین فی السلک الاجتماعی ـ السیاسی فی العالم الإسلامی؟
تقدیر از کارگردان «زیباتر از زندگی» دلایلی دارد که در اینجا به صورت گذرا به آنها اشاره می شود:
اول اینکه سینمای خانم شاه حسینی نگاهی انسانی به مقوله ی جنگ دارد، نه یک نگاه ماشینی و مکانیکی. در سینمای خانم شاه حسینی این انسان است که برجسته می شود نه ماشین و تانک و نه انفجار. اگر بخواهیم دقیق تر حرف بزنیم باید بگوییم در سینمای خانم شاه حسینی «انقلاب انسانی» پر رنگ است، تحولات درونی انسان ها محور کار است و این ما را به یک درک اصیل از انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و جامعه نزدیک می کند.
به مناسبت تقدیر از چهل شاهد و خانم شاه حسینی در جشنواره عمار؛ استان خوزستان[1]
با به احترام پانزده شهید گروه و به عنوان در آمدی بر شناخت «چهل شاهد»[2]
چهل شاهد؛گروه بسیجیان دوربین به دست برای ثبت جنگ[3]
اول:
- تو باید از این گروه چهل شاهد باشی
- شنیدم هر کدوم از شما که شهید می شید زود یکی دیگه جاتون می فرستن
- پلاک بتون دادن؟
- خیلی باید مواظب باشید بعد ایی(این) حمله ها، بد جوری پاتک می زن
- همین بعد از ظهری یک فیلم بردار رو زدن، در جا شهید شد.
دوم:
این جملات بخشی از دیالوگ بشار(فرمانده) در فیلم متفاوت شب بخیر فرمانده (به نویسندگی و کارگردانی انسیه شاه حسینی، محصول 1384) است
درباره «امر مدنی» و «تغییر» به مثابه معنایِ سیاست، فرایند «سیاستزدایی» و مسئولیت احیای امر مدنی
اساساً مسئله این نشست، اصلح نامقبول یا صالح مقبول، که اتفاقاً دو سه دهه عمر دارد را متوجه نمیشوم و یا بهتر بگویم اصل مسئله را نتیجه فرآیندی میدانم که به آن نقد جدی دارم.
برای توضیح این نقد و فرایند، از یک مقدمه شروع کنم و آن اینکه اساسا «سیاست» در وضعیت کنونی ما و از منظری حکمی و حکمت عملی، دو رکن اساسی دارد: یکی این که سیاست ابتنایش بر امر مدنی است؛ امر مدنی یعنی یعنی جایی که اراده انسانها در آن موثر باشد. سیاست یعنی ابتنای تدبیر مدن بر امر مدنی. رکن دیگر این است که لازمه سیاست، توجه به تغییر اجتماعی است.
تصور میکنم ما با فرآیندی مواجهیم که سیاستزدایی از عرصه سیاسی را در دستور کار دارد. سیاستزدایی یعنی چه؟ یعنی ضربه به این دو رکن. یعنی تبدیل روند سیاسی به فرآیندی که اراده مردم در آن تاثیر نداشته باشد و نقش اراده مردم در آن کم شود. از سوی دیگر فرآیندی که معطوف به تغییر وضعیت نیست بلکه معطوف به تثبیت وضع موجود و گرفتن کرسیهای قدرت است.
وقتی امر مدنی نباشد، وقتی مردم نباشند؛ در غیبت امر مردمی و امر مدنی، یک سری گروه سیاسی به میدان میآیند که مدام از وحدت صحبت میکنند و مهمترین مسئلهشان وحدت است. مقصودشان از وحدت هم این است که چطوری با هم همراه شویم تا بتوانیم کرسیهای قدرت را در اختیار بگیریم. سیاست این نیست.
سلام وقت بخیر
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
پیشفرض میگیرند که جناح راست در دوره پسا دهه شصت یا دست کم در حال حاضر، «جبهه انقلاب» است و تنها مشکل این جاست که نیروهای انقلاب نتوانستند مردم را اقناع کنند که راه حل مسائل در داخل است، به همین دلیل مردم فریب غربگراها را خوردند و جبهه موسوم به انقلاب از رقیب، شکست گفتمانی خورد. پس بروید و بدوید از فرصتها کمال استفاده را ببریم برای تبلیغ گفتمان موسوم به انقلاب و برای گفتمان سازی و تکرار کلیاتی از قبیل آن که بیانیه گام دوم خوب است و برجام خسارت محض بود و غیره.
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
جناح راستِ دهه شصت که از میانههای دهه هفتاد با نام اصولگرایی بازسازی شد، دستکم سه دهه است که مرجعیت سیاسی یافته و بر ذهن و زبان #انسان_حزباللهی تفوق یافته است.
مطلب منتشر شده در دیباچه پرونده حکمت عملی، مجله علوم انسانی اسلامی صدرا، بهار 1396، شماره 21
مشهور است که حکمت عملی پس از فارابی ادامه نیافته و رو به افول گذاشته است. این یک احتمال درخور تأمل و مطالعه است. فارغ از پذیرفتن و یا نپذیرفتن آن، که به نظر وجه دوم به واقع نزدیکتر است، این رأیِ مشهور بهصورت یک پیشفرض و بلکه پیشداوری درآمده و گویی راه را بر این پرسش بسته که چرا همین میزان از میراث اسلامیِ موجود در زمینه حکمت عملی نیز از کانون توجه خارج است؟
احیا و حتی بازخوانی میراث حکمی در وضعیت کنونی، دو دسته از مخالفان را در برابر خود میبیند: مخالفانی سنتی که بر اساس درک تقابلی خود از نسبت عقل و نقل، با جنبه حکمی این میراث مخالفاند؛ و مخالفان مدرنی که بر بنیادی مشابه و درکی تقابلی از نسبت عقل و دین، با میراثبودگی آن بر سرِ ستیزند.
اما بیش و پیش از این پیشداوریها و مخالفتها، گویی روزمرگی است که میراث ارزشمند حکمت عملی را از دسترس خارج ساخته و بیرون از حلقههای آموزش و گفتوگو نگاه داشته است. بهراستی چرا خوانش حکمت عملی، حتی در میان انبوهی از حلقههایی که بر گرد میراث حکمی اسلامی شکل میگیرد، رایج نیست؟