درباره اهمیت متنخوانیِ کلاسیکهای علم اجتماعی مسلمین
تلاش برای تغییر در وضعیت کنونی علم اجتماعی و شکلدهی و بسط یک علم متمایز و اسلامی، مستلزم کوششی فراگیری برای درک و استمرار تداوم سنت علم اجتماعی مسلمین است.
سنتِ اسلامیِ اندیشیدن درباره جامعه، همزمان با تأسیس جامعه اسلامی و نیز تفکر اسلامی پایهگذاری شده است. رویکردهای متکثر علم اجتماعی مسلمین از قرون اولیه تا دوران میانهی اسلامی، یگانه مرجع درک جامعه و مسائل آن و یکتا مجرای تجویز راهکارهای اساسی برای حل مسائل اجتماعی بوده است. این سنت فکری و علمی در دوران معاصر نیز دست به کار یک تغییر اجتماعی فراگیر شده و مهمترین دگرگونی و انقلاب قرن اخیر را رقم زده است. با این همه علم اجتماعی مسلمین بسیار کمتر از آن چه وجود و حضور داشته، خوانده و اندیشیده شده است. خوانش علم اجتماعی مسلمین از خود، با فاصلهای قابل توجه، کمتر از بازخوانیهایی است که در آن ابژهی علم اجتماعی مدرن و تداومهای شرقشناختی آن قرار گرفته است.
علم اجتماعی مسلمین همواره حضور داشته و مسیر علمی و کارکردهای عملی خود را به پیش میبرده بی آن که این حضور و تأثیر و نیز تطورات آن دیده شود. «رشته دانش اجتماعی مسلمین» که اکنون یک و نیم دهه از تأسیس آن میگذرد از جمله امکانهایی است که میتواند معادله مذکور و وضعیت موجود را تغییر دهد. تأسیس این رشته آموزشی نویدبخش پرورش پژوهشگران جوانی است که جسارت شکستن انحصارِ رویکردهای شرقشناختی در بازخوانیهای علم اجتماعی مسلمین را دارا خواهند بود. اندیشوران جوانی که فراتر از ابژهسازی علم اجتماعی مسلمین، در پی تداوم و بازتولید آن هستند.
مسئله اما اینجاست که وضعیت این رشته در سطح تحصیلات تکمیلی واجد محدودیتهایی است که این بازتولید علمی را با چالشهایی مواجه میسازد. یکی از مهمترین این محدودیتها فقدان ارجاع کافی به متون علم اجتماعی مسلمین است. فقدانی که در مورد متون کلاسیک به مراتب حادتر و جدیتر است.
چگونه یک دانشجوی سطوح عالی «دانش اجتماعی مسلمین» میتواند دو مقطع عالی تحصیلی در این رشته را بگذراند، بیآنکه در روند آموزشی خود یک، و فقط یک صفحه از متون کلاسیک علم اجتماعی مسلمین، حتی از متون مشاهیر آن همچون فارابی خوانده باشد؟ تصور این که یک دانشجوی دکتری دانش اجتماعی مسلمین بدون خواندن متن فارابی و مسکویه و خواجه نصیر و بیرونی و امثالهم، با اکتفا به شرحها و تفسیرهای دست دوم، بتواند در این رشته تولید علم کند مثل این است که طلبهای بدون خواندن لمعه و جواهر و عروه و دیگر متون فقهی بخواهد مجتهد شود!
بیشک بخشی از این مشکل، بازتابی است از نقصانی مهم در وضعیت آموزشی ما؛ مسئله اما این جاست که با رفع این نقیصه هم، وضعیت بازخوانی متون کلاسیک بهبود چندانی نمییابد و بخش مهمی از مسئله، در فعالیتهای پیرامونی قابل پیگیری است. داشتن یک برنامه جمعی و یا حتی شخصی برای متنخوانی آثار کلاسیکهای علم اجتماعی مسلمین به دانشجویان این رشته و همه علاقهمندان علم اجتماعی مسلمین کمک میکند تا با پای نهادن بر شانهی غولهای کلاسیک، به تداوم و بازتولید سنت اسلامی در علم اجتماعی بپردازند.