دیدار فعالان و برگزیدگان جشنواره عمار با رهبر انقلاب را میتوان به مثابه دیدار با «خود» دانست: دیداری که در آن جشنواره عمار با فلسفه مجسم خود مواجه شده و افقهای تازهای پیش روی خود مییابد. آیا جشنواره عمار همچنان عمار است؟ آیا توانسته به استلزامات عماربودن خود پایبند باشد؟ آیا جشنواره عمار از خود بیگانه نشده است؟ اگر در پی پاسخ به چنین پرسشهایی باشیم، بازخوانی دیدار اهالی جشنواره عمار با رهبر انقلاب معیارهای قابل توجهی برای تفکر به دست میدهد.
چه بسیارند جشنها، جشنوارهها و رویدادهایی که به واسطهی انقلاب اسلامی متولد شده و حتی به نشانههایی متناسب با آن نامگذاری شدهاند؛ اما اکنون و در آستانهی چهلسالگی، جز اسمی که گاه زائد و در معرض زوال مینماید، هیچ ارتباطی روشنی با فلسفهی تأسیسی خود ندارند. عمار در آستانهی هفتسالگی اگرچه نسبت به دیگر همقطاران خود، سهم بیشتری از درکِ انقلاب اسلامی دارد اما نباید از نظر دور داشت که عمار، در وضع و دورهی کنونی بیشتر از هر چیز به نهالینو میماند که به پروراندن خویش سخت نیازمند است. نیازمند آن است که همواره و در گام به گام حرکت خود، به خود بیاندیشد و برای خود و عقبهی اجتماعی امیدوار به خود، استدلال کند که چرا چشمانداز سه- چهار دهه پس از این، از نظر ربط به انقلاب اسلامی، مانند برخی جشنوارههای رسمی موجود نخواهد بود. همین نیاز است که ما را همواره و پس از گذشت چندین سال به بازخوانی آن دیدار فرا میخواند.