جشنواره عمار و مسئله اقدام
یکی از مهم ترین مسئلهها و بلکه مشکلههای اجتماعی ما عبارت است از «فقدان اقدام». در طول تاریخی چند صد ساله همواره ذیل سیطرهی قدرتهای قاهرهای بودهایم که دایرهی کنش اجتماعیمان را محدود میکردهاند. وقتی دو در دو سده اخیر، هژمونی غرب به این وضع اضافه شد، در تعامل شوم استبداد و استعمار، ما با استکباری مضاعف به استضعاف کشیده شدیم. انقلاب اسلامی طلیعهی کنشگری ما بود. تا قبل از آن ما این امکان را داشتیم که «واکنش«های به وضعیتهای موجود داشته باشیم. چهار دهه پیش، کنش متمایز جامعه ایرانی را کسی نمیتوانست محاسبه کند و تغییرگرایی مستتر در ذات انقلاب اسلامی، نظم مستقر در «جزیره ثبات» را فروریخت. اما آیا این تغییر نظم به معنا تغییر کلی وضع و رفع مشکلهی نااقدامگرایی ما هم بود؟
امروز هم همچنان یکی مسئلههای اصلی ما «اقدام و عمل» است. اگر چه در نامواره و مسئله اصلی سال جاری، «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل»، این اقتصاد است که پررنگ است و اگر چه سویههای مطالبهگرایانهی این راهبرد متوجه مسئولان حکومتی است؛ اما نمیتوان انکار کرد که «اقدام و عمل» فراتر از اقتصاد، مسئلهی «مقاومت» است: در تمام عرصههای نظام اجتماعی، آنجا که کنش و ساختاری متناسب با عمل انقلابی (مقاومت) مطرح است، اقدام و عمل مسئله است. همچنان که به غیر از مسئولان حکومتی، جامعهای که از آن برخاستهاند نیز نیازمند «اقدام و عمل» است و دچار بیعملی.
گمان می کنم در یک تحلیل اجتماعی، «جشنواره عمار» میتواند از طریق پرداخت به تجربه جمعی ما به حل این مسئله کمک کند. کافی است مقایسهای داشته باشیم میان آثار «عماری» و آثار راه یافته به جشنوارههای معمول و رسمی کشور، حتی در جشنوارههای مستند. سینمای رسمی- نفتی موجود بیشتر راوی تجربهزیستههای شخصی و خانوادگی دایرهی محدودی از جامعه است. روایت مداوم و پرتکرار مسئلههایی شخصی و بدون زمان و مکان است که به عشق، خیانت، طلاق و مانند اینها میپردازد؛ آثاری است درباره حیاتوحش، میراث باستانی و جاذبههای گردشگری. تم اصلی داستانها و روایتهای سینمای رسمی، همواره و همچنان، بر اساس یک عادت تاریخی، به «واکنش»ها میپردازد نه به کنشها. جشنواره عمار اما بنای این را دارد که به بازنمایی تجربهی کنشهای ما بپردازد. انباشت این تجربهها و روایتهایش، ظرفیتهای عقل عملی ما را در ساحت اجتماع بالفعل میکند و این روح معنای فرهنگ و راز فرهنگسازی است.
این احتمال هست که این ویژگی در عمار کمرنگ شود؛ بنابراین باید نسبت به آن حساس بود، ارزیابی داشت و به «مراقبه جمعی» پرداخت. از سوی دیگر این امکان وجود دارد که این مؤلفه، یعنی «روایت و انباشت تجربهی کنشهای اجتماعی» در دیگر فعالیتها بازتولید شود. در این صورت آن فعالیتها به معنای واقعی فرهنگساز بوده و یک «کنش عماری» به حساب خواهد آمد.
* منتشر شده در بولتن روزانه هفتمین دوره جشنواره عمار