شهید علی جمالپور، معلم فلسفه هنر انقلاب
پیروزی بهمن پنجاه و هفتِ انقلاب اسلامی، که خود مرهون انقلابی انسانی و پیدایش انسانی انقلابی بود، جوانان پرشور و انقلابی را در برابر یک مسئلهی جدی قرار داد: نیاز انقلاب اسلامی به کادرهایی برای فردای انقلاب و جمهوری اسلامی. این جوانان که خود فتحالفتوح انقلاب اسلامی بودند، عمق نیازِ انسان-افزارانهی انقلاب اسلامی را به خوبی درک کرده و یک رشته از اقدامات را به منظور انسانسازی و کادرسازی برای انقلاب اسلامی سامان دادند. آنان نه مانند متجددان امر انقلاب را صرفا اجتماعی و بیرونی میدانستند و نه مانند متحجران به انقلاب درونی اکتفا میکردند. انقلاب انسانی برای بازتولید انقلاب اسلامی باعث شد تا این متفکران و روشنفکران جوان انقلاب اسلامی تراز جدیدی از تفکر انقلاب اسلامی را تفصیل تئوریک و بسط اجتماعی بدهند.
یکی از الهام بخشترین و در عین حال بازخوانی نشدهترین این برنامههای آموزشی و انسانسازی در شهر اهواز پایهگذاری شد. جایی که یک حرکت فکری منسجم با محوریت چهرههایی همچون شهیدان سید حسین علمالهدی، سید مهرداد مجدزاده و علی جمالپور شکل گرفته بود. یک برنامهی آموزشی گسترده و فراگیر که مواد آموزشی آن عمدتا شامل تفسیر قرآن، نهجالبلاغه، تاریخ اسلام و سیره نبوی، مبانی زیبایی شناسی در هنر، نقد مبانی تعهد و التزام هنری در ادبیات چپ میشد. علاوه بر کارهای آموزشی یکسری پژوهشها و فعالیتهای عملی هم در جریان بود. طرح نهجالبلاغه تاریخی را شهیدان گندمکار و پیرزاده با سرپرستی و محوریت شهید علم الهدی دنبال میکردند. در حوزهی تئاتر هم کارها به صورت جدی دنبال میشد. شهید جمالپور از زیباییشناسی توحیدی و مبانی نظری هنر دینی میگفت؛ شهید علمالهدی کمکی زیادی به بازآفرینی مضامین تاریخ صدر اسلام در نمایشنامهها میکرد و بخش عمدهای از کارهای اجرای تئاترها هم هم برعهدهی مرحوم حسین پناهی بود. کارها از پژوهش و نظر تا فرهنگ و هنر به هم پیوسته بود. به عنوان نمونه اگر این ایده مطرح بود که برای درک موقعیت کنونی و خصوصا سختیهای سالهای اول انقلاب و دوران جنگ، میبایست با تاریخ صدر اسلام پیوند بخوریم؛ از یکسو شهید علم الهدی و شهید مجدزاده همین ایده را در یک سری نطقهای رادیویی و حلقههای آموزشی شرح و بسط میداد و از سوی دیگر مبنای طراحی نمایشها و نمایشنامههایی قرار میگرفت که در زیر آتش دشمن، در سالنهایی مملو از جمعیت اجرا میشد. همین تئاترها علاوه بر اینکه پایهای مهم در پیوند فضای اجتماعی پشت جنگ و جبههها بود و نقش عمدهای در شکل دهی به فضای اجتماعی شهرها در ارتباط با جنگ و دفاع داشت. این اقدامات بود که چندی بعد زمینهی پی ریزی اولین جشنواره استانی تئاتر در کشور شد، آنهم در استان خوزستان زیر آتش جنگ. یا در زمینهی شعر و سرود، این ایده به صورت جدی مطرح میشد که هر انقلابی برای تداوم شور انقلابی در جامعه به یکسری شعر و سرودها نیاز دارد. ما نیز میتوانیم بخشی از این نیاز انقلاب خودمان را در چارچوب مداحیها و مراسمات آیینی پاسخ دهیم و از دل همین ایدهها و حلقهها بود که پدیدهی حاج صادق آهنگران به وجود میآید.
هنوز جنگ به نیمهی خود نرسیده بود که اغلب چهرههای محوری این حرکت به شهادت رسیدند. از چهرههای محوری این حرکت، چند کتاب باقی مانده است که عمدتا سخنرانی ها، درسگفتارها، نامهها و دستنوشتهها و یا مقالات آنها بوده است. از سید حسین علمالهدی، پس از شهادتش چند کتاب تحت عنوان «درسهایی از قرآن» و «درسهایی از نهج البلاغه» و «تاکتیکهای نظامی پیامبر اسلام(ص)» منتشر شد. سید مهرداد مجدزاده هم که شهید شد، علی جمالپور درسگفتارهایش را به چاپ رساند. مجموعهای چند جلدی تحت عنوان «درسهایی از نهج البلاغه» که گویا فقط جلد اولش منتشر شده و همچنین کتابی تحت عنوان «سیری در سیره نبوی»؛ اما جمالپور که آخرینِ این سه معلمِ شهید بود، 25 دیماه 1365 در عملیات کربلای پنج به یارانش پیوست و انبوهی از نوارها و درسگفتارهایش و نوشتههای در زمینههای فلسفی و زیباییشناسی و معارف اسلامی از او به جای ماند. دو سال بعد چهار مقاله از نوشتههای او که همگی در نقد ادبیات چپ بود، در کتابی تحت عنوان «چهار مقاله» در انشارات برگ، انتشارات وقت حوزه هنری منتشر شد. در مقدمهی این کتاب به بیش از یکصد نوار باقی مانده و منتشر نشده از شهید جمالپور اشارهای هم شده است. اما پس از این نه هیچ یک از این نوارها و نوشتهها منتشر میشود و نه حتی همان کتاب «چهار مقاله» تجدید چاپ میشود.
دربارهی کتاب «چهار مقاله»
کتاب «چهار مقاله» از دو بخش عمده تشکیل شده است. بخش اول دربارهی «مبانی التزام در ادبیات ماتریالیستی» بحث میکند. در اینجا ما با سه فصل مواجهیم؛ ابتدا بحثی در نقد ماکسیم گورکی، مقالهی دوم دربارهی ژان پل سارتر و سپس هم دربارهی آلبرکامو؛ بخش چهارم هم کتاب هم نگاهی دارد به «جهانبینی صادق هدایت» و نقد و بررسیِ معرفتشناختی پوچگرایی او.
کتاب چهارمقاله را میتوان از اولین تلاشهای متفکرین جوان انقلاب اسلامی برای تئوریزه کردن هنر انقلاب دانست. شهید جمال پور در این اثر میکوشد هماهنگیهای بنیادین میان باور به انقلاب توحیدی و تعهد هنری را نشان دهد.
در این کتاب با روشی تحلیلی و با تاکید بر «بررسی آزاد»، «مراجعه به منابع اصلی» و «نقد های مبتنی بر فلسفه اسلامی–صدرایی» تلاش می شود مبانی معرفت شناختی تعهد در ادبیات روشنفکری برجسته شود. او همچنان که به نقد مبانی تعهد و مسئولیت در ادبیات چپ و ماتریالیستی می پردازد، این نکته را اثبات می کند که تعهد در هنر و ادبیات صرفا با تکیه بر جهان بینی توحیدی امکان دارد.
شاید اگر پس از «مجدزادهها» همچون «جمالپورها» نبودند، هیچ گاه آثار و افکارشان چاپ نمی شد. همچنان که بعد از خود جمال پور همچون جمال پوری نماند تا آثارش را منتشر کند، کسی نماند تا انتشار و باز نشر آثار مجدزاده ها را دنبال کند و کارها ماند که ماند.
شهید جمال پور گرچه در آغازین سال های دهه سوم عمر خود به سر می بردند، اما تئوریسینی بود که در نبودش و در جستجوی راه شان می توان با منطق افکارشان، متون آثارشان را بسط داد و اندکی از مسئولیت ها ی تاریخی در این باره را به سرانجام رساند.
چه نیازی است به جمالپور؟
همه میدانیم فیلمساز و هنرمند و فعال فرهنگیِ معطوف به انقلاب اسلامی دشواریها و نیازهایی دارد. از بنیادیترین نیازها، که در دیدار اهالی جشنواره با رهبر انقلاب نیز مورد تأکید ایشان قرار گرفته بود، «عرفان» و «معرفت» است. یکی از کوتاهترین راهها برای پاسخ به این نیاز بازخوانی تجلی و تجربهی این دو عنصر در انسانهای بزرگ اما معاصر و به لحاظ تاریخی در دسترس ماست. شهید جمالپور نمونهی متکاملی از این الگوهاست. معرفت، ژرفنگری و مدل اندیشهورزی شهید جمالپور منبع بیبدیلی برای بازتولید هنر انقلاب و نگاهداشت آن از افتادن به ورطهی نگاههای قشری و سطحی است. عرفانی که در آثار شهید جمالپور، از جمله در وصیتنامه ایشان موج میزند نیز نماد بارزی است از «زره» مورد نیاز هر هنرمند و فعال فرهنگی انقلاب اسلامی.