جشنواره عمار و روایت انسان انقلاب
سینما در تحقق وجودی خود با امر مدرن و در تکون معرفتی خود با «انسانمداری» و «جذابیت» پیوند دارد. مدار روایت در سینما «انسان» است. یک اثر سینمایی اگر بخواهد یک اثر سینمایی باشد گریزی از این ندارد که بر مدار انسان بگردد. این ویژگی سینما است و در ضرورت پایبندی به آن میان گونههای گوناگون مستند و داستانی تفاوت چندانی وجود ندارد. اعراض از انسان ممکن است یک اثر غیر انسانمدارانه به دست بدهد اما از ایجاد یک اثر سینمایی باز میماند. راه گریز از سیطرهی مذهب اومانیستی حاکم بر صنعت سینما، فرار از انسان نیست. چاره، در طرح این پرسش است که «کدام انسان؟» محور روایت است؛ چاره کوشش است برای پاسخ به این پرسش از مسیر «انسانمحوریِ اسلام».
ما در جشنواره عمار شاهد کوششهای فراگیری هستیم برای پاسخ به این مسئله؛ کوششی که البته راه خود را نه از تولید «نظر» که در خلق «اثر» میجوید. ما در جشنواره عمار به آثار، سیاستها، نشانهها و حاشیههایی بر میخوریم که در یک نگاه، همگی میکوشند انسان انقلاب، انسانهای کاملاً معمولی را روایت کنند.
جشنواره عمار محل دیده شدن مستندهایی است که بر مدار انسانهای انقلاب میچرخد. انسان انقلاب یعنی کسی که از «من» و داشتههایش گذشته، یک انقلاب درونی و انسانی را تجربه کرده و به انسان متمایزی بدل شده که کنشهای اجتماعیاش یکسره معطوف به حقیقتی است تحت عنوان انقلاب اسلامی. این «عبور از من» ممکن است شامل تمام یا بخشی از زندگی انسان انقلاب باشد. «شهید» آن انسان انقلابی است که از تمام زندگیاش گذشته است؛ با این حال انسانهای انقلاب بیشماری هستند که «خیلی معمولی» به نظر میرسند و خیلی هم معمولی زندگی میکنند. ممکن است چوپان، کشاورز، یا یک نانوا باشند ولی به واقع و به واسطه گذشتها و گذشتههاشان، همچنین به واسطه زندگی امروزشان میتوانند تجسم یک انسان انقلاب باشند. انسانهایی که در اغلب مستندهای جشنواره عمار محور اثر هستند تنوعی دارند که انسان را به یاد روایتِ نریشنهای شهیدآوینی از تکثر رزمندگان جبههها میاندازد. انسانهایی با زیستبومها و تجربهزیستههای متمایز و بلکه در اوج تکثر و تمایز، و در عین حال در یک وحدت ذاتی؛ ما به نحو شگفت انگیزی درک میکنیم چوپانِ محور مستند «ایران سبز» و نانوایِ محور «پهلوان تلگرد» و پزشک و وزیراسبق که محور مستند «گلهای روی دیوار» است، همگی در یک وحدت عجیب، به هم شبیه هستند.
در
دورهی فقر توانِ روایتِ قهرمان؛ ما در جشنواره عمار روایتهای مستندی میبینیم
در مورد انسانهای به ظاهر معمولی. ممکن است این انسان معمولی به شهادت هم رسیده
باشد اما ما روایت نیمهی معمولی زندگی او را میبینیم. این به این معنی نیست که
مستندهای عمار چیزی از جنس مستندهای مردمنگارانه هستند. در مستندهای عمار، با
همه تنوع در سازندگانشان، ما با نوعی توافق و عهد نانوشته مواجهیم: دوربین مستندساز
هیچگاه از بالا انسانهای معمولی را روایت نمیکند؛ فاعلِ سازندهی مستند (سوژه)
هیچگاه به ابژهی خود نگاهی تحقیرآمیز یا استعلایی ندارد و حتی از او فاصله نمیگیرد.
از اساس گویا دوربینی وجود ندارد. در آثار جشنواره عمار، مردم روایت خود و مسئلههای
خود را با نوعی بیواسطگی میبینند؛ به همین دلیل در اکران این آثار و در تماشا و حتی
در ساختشان مشارکت دارند.
منتشر شده در بولتن روزانه هفتمین دوره جشنواره عمار*