جشنواره عمار؛ رازِ راهِ هفت ساله
جشنواره عمار، فراتر از یک رویداد هنری و فرهنگی، یک موجود اجتماعی است. اگر فراتر از امر هنری و فرهنگی و از منظر امر اجتماعی به جشنواره عمار نگاه کنیم؛ میتوان آن را در شمار معدود کنشهای ضدفتنهای تحلیل کرد که در شرایط پس از سال 88 آغاز شده و تاکنون «ادامه» داشته است.
در ساخت جامعه دینی به دلیل هنجار شدن مراتبی از «حقیقت»، بستر و احتمال بیشتری برای بروز فتنهها، به صورت ادواری وجود دارد. بنابراین ما همواره نیاز داریم به «کنشهای ضد فتنه»؛ به کارهایی که ذیل استعاره تاریخی عمار به روشنگری بپردازند. در اینجا ما نیاز پیدا میکنیم به در دست داشتن یک تصویر روشنتر از مدل کنش عماری. جشنواره عمار به دلیل «ادامه» و «انباشت» هفتساله تجربیاتش یکی از منابع پاسخ به این پرسش است.
چرا جشنواره عمار ادامه پیدا کرد و دهها حرکت ضد فتنه دیگر تداوم نیافت؟ این پرسش نه در مقام تجلیل از جشنواره عمار یا تحقیر دیگر فعالیتها، که در سطح تحلیل چگونگی یک کنش عمارگونه قابل توجه است. بیشک جشنواره عمار هم کاستیها و محدودیتهایی دارد اما به احتمال زیاد بتوان در این انباشت تجربه به الگوهایی برای عماری بودن دست یافت.
مسئلهی اصلی این یادداشت توجه دادن به اهمیت این تجربه هفتساله بود. بیشتر از این در حوصلهی این نوشته کوتاه نیست مگر یکی- دو اتود و طرح اولیه از پاسخ به چرایی های احتمالی این تداوم.
یکی مزیت عمدهای که جشنواره عمار را به مثابه یک کنش ضد فتنه تداوم بخشیده است درک اجتماعی از فتنه است. جشنواره عمار تحلیل فتنه را در سطوح امنیتی و سیاسی متوقف نمیکرد. حتی آن را در سطح فرهنگی و غربزدگی دنبال نمیکرد. جشنواره عمار بر اساس این فهم از فتنه پایهریزی شد که فتنه، یا دست کم بسط اجتماعی آن، محصول ناتوانی رسانهها از روایت جامع جامعه است. رسانهها از جامعه عقب افتادهاند، یکدرصدی شدهاند و فقط درصد کمی از طبقات بالایی آن را روایت کردهاند. بنابراین یک کنش عماری، فارغ از قید و بندهای حزبی و رایج تعریف میشود و بدون کوشش برای روایت آحاد مکتوم جامعه بیمعناست.
* منتشر شده در بولتن روزانه هفتمین دوره جشنواره عمار