«انسان انقلاب اسلامی» این گونه است....
اشاره
بر اساس دیدگاهی که امام خمینی و دیگر متفکرین اصیل انقلاب اسلامی در تحلیل این پدیده میگشایند، انقلاب اسلامی مولود و مولّد انسانی بدیع است. این دیدگاه، انقلاب اسلامی را در سطح علل، فرایند و نتایج، به پدیده انسان انقلاب اسلامی ارجاع میدهد: هم پیدایش انقلاب اسلامی را محصول انقلابی انسانی میداند و هم مهمترین پیامد و دستاورد انقلاب اسلامی را، انسان انقلاب اسلامی میداند. این هسته اصلی تحلیلی است که امام خمینی همواره درباره انقلاب اسلامی طرح میکنند و به طور مشخص از چند روز مانده به بهمنماه 1357 تا مدتی پس از آن، در طی قریب به چهل سخنرانی آن را میپرورانند. امروز نیز همچنان درک چیستی و کیستی انسان انقلاب اسلامی، یکی از مهمترین مسئلههای فراروی ماست.
متن زیر، چکیدهای است از تشریحها و تبیینهایی که پیش از این کم و بیش در همین وبلاگ پیرامون انسان انقلاب اسلامی (از جمله در این نوشتهها + + + + + + ؛ مطالب با کلمه کلیدی انسان انقلاب اسلامی) منتشر شده است. ویراستی مقدماتی از مانیفستوارهای برای انسان انقلاب اسلامی.
چهلگونه دربارهی چگونگی انسان انقلاب اسلامی
مقدمه
عالم را رازی است که آسمانها و زمین و کوهها از پذیرش آن سر باز زدهاند. انسان حامل این راز است و انسانکامل مصداق و معنای اتم این رازداری. بر این رازداری کسی جز خداوند آگاه نیست؛ که فرمود إنی أعلم مالا تعلمون. در هر عصر و مصر اما انسانهایی هستند که در مسیر تکامل، این راز را برای دیگران بازگو میکنند. رازی که گفتنش هزینه دارد: «در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمیشود» اما درک کمال متعیّن را راهی جز پیجویی آن نیست. انسان انقلاب اسلامی همان انسانی است که در ایام ما، هزینه فاش شدن این راز به دوش میکشد. انسان خمینی در دفاعی مقدس و هشتساله و انسان خامنهای در دفاع مقدس و هفتساله، افشای این راز را به اوج میرسانند. از آنجا که در نظر این دو گونه از انسان انقلاب اسلامی، مرگِ در راه خدا نه عدم، که عین وجود و مرتبهی اعلای آن است؛ آنها بیشتر از همه انسانهای زمانهشان «وجود» دارند. با این حال آنچنان که باید دیده نمیشوند: «گمنامی برای شهرتپرستها دردآور است اگرنه، همه اجرها در گمنامی است». متن زیر چهل سعی است به امید آنکه آنچه نادیدنی است، آن بیند.
1. برای انسان انقلاب اسلامی، انسان مهمترین دستاورد ممکن و محقق انقلاب است. در دورهی بازی/ جدی دانستن زندگی، انسانِ انقلاب بیشتر از هر چیز به برآمدن شورانگیز انسانهایی نظر دارد که مرگ را به بازی میگیرند؛ چه در هویزه، چه در التنف.
2. انسان انقلاب اسلامی، همچون خودِ انقلاب اسلامی، ابعاد ایجابی هویتش را مبتنی بر آن اسلامی بازتعریف میکند که به وسیله امام خمینی بیان شد و به جهان فکری ما راه یافت.
3. انسان انقلاب اسلامی ابعاد سلبیِ هویتِ خود را در غیریت با تجددمآبان و مقدسمآبان تعریف میکند.
4. انسان انقلاب اسلامی میکوشد در هر کنش و کارکرد خود، هویت و غیریتش را بازتولید کند.
5. لایههای ایجابی انسان انقلاب اسلامی شامل سه لایهی اسلامی، ایرانی و انقلابی بودن است. برای او این سه لایه مهم است. اسلام را با همهی ابعادش و در چارچوب اسلام ناب- اسلام آمریکایی میفهمد. کوششگری برای روایت و اعتلای ایران با در تمام ابعاد جغرافیایی و تاریخی است؛ و در مسلمان و ایرانیبودنِ خود همواره انقلابی است و در پی تغییر و تکامل.
6. انسان انقلاب اسلامی همواره اسلام را به مثابه منظومهای منسجم و سازوار جستجو میکند و گمشدهاش را در اسلامِ خمینی و آثار متفکران اصیل انقلاب اسلامی مییابد.
7. انسان انقلاب اسلامی یک منتقدِ تام و تمام عیار است. او همواره شورشگری است علیه وضع مطلقاً نامطلوب موجود. در مسیر این شورشگری اما دستاوردهای هر مرحله از کوشش خود، هر چند ذرهای مثقالوار باشد را پاس داشته برای ارتقاءشان کوشش میکند و در همان حال بر وضعیتهای تغییرنایافته میشورد.
8. نسبت انسان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را مثلثی سه وجهی تشکیل میدهد: نقد و بیان وتولید. او آنچه را وضع و نظمی پیشاانقلابی میداند نقد و طرد میکند، آنچه به دست آمده را بیان میکند و خوب میداند که جمهوری اسلامی برای انقلابی بودن نیاز دارد به ترجمان آرمان به برنامه. نسبت انقلاب و جمهوری در نظر انسان انقلاب، تابعی است از میزان نقدها، بیانها و تولیدها.
9. انسان انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی را در تقابل اسلام ناب- اسلام آمریکایی میفهمد و اسلام آمریکایی را شامل دو گرایش متحجرانه و متجددانه میداند.
10. انسان انقلاب اسلامی تحجر و تجدد را به فرامرزهای ملی و مذهبی تقلیل نمیدهد. متحجران را به گروههای سلفی محدود نمیداند و متجددان را صرفاً شامل سکولارهای تام نمیداند. انسان انقلاب اسلامی رگههای تجدد و تحجر را در کنشگران اجتماعی و حتی همراه با انقلاب اسلامی شناسایی و نقد میکند در عین حال میداند که تحجر و تجدد به مثابه دو لبهی پرتگاه در کمین همه، از جمله خود او نشسته است.
11. برای انسان انقلاب اسلامی، هر یک از باورهای دینی، استدلالهای معرفتی و آیینهای مذهبی، در چارچوب اسلام ناب-اسلام آمریکایی قابل بازفهمی و بازسازی است. انسان انقلاب اسلامی همهی آنچه اسلام است را در این چارچوب بازشناسی میکند.
12. انسان انقلاب اسلامی، انسانی است عمیقاً عدالتخواه، عمیقاً آزادیخواه و عمیقاً معنویتخواه.
13. انسان انقلاب اسلامی به عقلانیت به مثابه مسیر تحقق خواستههای سهگانهاش باور دارد. مهمترین وجوه عقلانیت برای او عبارت است از: تعریف توحیدی از خواستههایش، خواستنِ توأمان سه خواستهاش و علم به اینکه خواستههایش در مقام تحقق، تدریجی(در طول تاریخ و حرکت جامعه) خواهند بود. توحیدی، توأمان و تدریجی بودن سه ضلع عقلانیتی است که در انقلاب مورد توجه قرار گرفته است. در عین حال انسان انقلاب اسلامی این سه خواست را فطری و به همین دلیل انسانی میداند و در مقیاسی جهانی دنبال میکند.
14. در نظر انسان انقلاب اسلامی فاعلیت و عاملیت خواست سهگانهی معنویت، عدالت و آزادی عبارت است از «مردم». از نظر او جمهوری یک مدل اقتضایی برای حکومت نیست؛ جمهوریت یک حقیقت ذاتی است. تحققِ اصل انقلاب نیز با جمهور مردم واقع و ممکن شده است.
15. انسان انقلاب اسلامی همواره خود را در موضع کنشگری و جنبش میبیند و نه شکستها و نه پیروزیها او را از کوشش و جنبش برای رسیدن به سطوح بالاتری از آرمانهایش باز نمیدارد.
16. انسان انقلاب اسلامی محافظهکاری و اکتفا به حفظ وضع موجود را قتلگاه انقلاب اسلامی میداند. هیچ چیزی نمیتواند انسان انقلاب را از موضع کوشش برای ارتقاء وضع موجود خارج کرده و به موضع حفظ آن یا بیتفاوتی آن بکشاند. «انقلاب اسلامی» در حد ذاتِ هویت انسان انقلاب اسلامی اخذ شده است. او انسانی تغییرگراست و همواره در صدد فراهم آوردن یک تغییر فراگیر اجتماعی به سر میبرد.
17. امام خمینی مبدأ وجودی و معرفتی انسان انقلاب اسلامی است. انسان انقلاب اسلامی انسان خمینی است و ایجاد و وجود آن، حدوثاً و بقائاً به امام خمینی وابسته است. صحیفهی امام کتاب بالینی انسان انقلاب اسلامی است. انسان انقلاب اسلامی هیچگاه و به هیچ توجیه، تنبلی و یا بهانهای از صحیفهخوانی و استمرار ارتباط معرفتی با امام خمینی دست بر نمیدارد.
18. آیتالله خامنهای برای انسان انقلاب اسلامی، امکانِ انقلابی بودن است. برای انسان انقلاب اسلامی، آیتالله خامنهای سفیرِ مسلَّم حضرت مهدی عجالله تعالی فرجهالشریف است. انسان انقلاب اسلامی سخنان و آثار رهبر انقلاب را با ولعی سیری ناپذیر میخواند و میکاود.
19. برای انسان انقلاب اسلامی، عدالت خواستهای نیست در عرض دیگر خواستها. برای او عدالتخواهی یکی از صورتهای ممکن کنشگری اجتماعی یا یک آرمان در کنار دیگر آرمانها نیست. برای انسان انقلاب اسلامی هرگونه کنشگری اجتماعی و آرمانخواهی منحصراً از عدالتخواهی آغاز میشود و در ادامهی آن تداوم مییابد.
20. انسان انقلاب اسلامی عدالتخواه است چون موحد است و همانگونه که هیچ چیز و هیچ باور مقدسی برای او جای توحید را پر نمیکند، در ساحت حیات اجتماعی هیچ چیزی عدالتخواهی را برایش از اولویت نمیاندازد.
21. انسان انقلاب اسلامی تودهی مردم و مستضعفان و پابرهنگان را عاملان و برپادارندگان انقلابهای توحیدی میداند و سیاسیون شکمسیر را تابع و گاه تفالهی جامعه برمیشمرد.
22. در نظر انسانِ انقلابِ اسلامی همه مردم فطرتاً حزبالله هستند. وقتی انسان انقلاب اسلامی مفهوم «حزبالله» را به کار میبرد، مرادش اشاره به یک جریان یا الیت خاص مذهبی- سیاسی نیست. انسان انقلاب اسلامی با فطرت مردم گفتگو میکند و هر آنکه این فطرتِ انسانی در اوست را مخاطب قرار میدهد. انسان انقلاب اسلامی نه فقط برای انسان، کرامت انسانی و ایفای آزادیهای اساسی او میکوشد، بلکه برای بسط قدرت و نظارت هر چه بیشتر مردم/حزبالله، در جامعه و بر حکومت، روز و شب نمیشناسد.
23. انسان انقلاب اسلامی، آیینهای اجتماعی مذهبی که فاقد جهتگیریهای اصیل عدالتخواهانه باشند را به هیچ روی بر نمیتابد. آنها را نسبتاً خوب یا خوب ولی ناقص نمیداند؛ چرا که باور دارد یک وجه مهم از انقلاب اسلامی در تقابل با اسلامِ مناسک میانتهی شکل گرفته و صورت یافته است.
24. انسان انقلاب اسلامی آنگاه که به هیئتهای مذهبی میرود، در هیئتِ انقلاب اسلامی حضور مییابد و یک هیئت در نظر او زمانی منسوب و معطوف به انقلاب اسلامی است که سنگری باشد برای مبارزه با «اسلام مراسم و مناسک میانتهی».
25. انسان انقلاب اسلامی مبارزه با طبقه مرفه جدیدی که از دل انقلاب بیرون آمده را هدف اصلی در جهتگیریهای سیاسی و اجتماعی خود میداند و دعواهای نعمتی/حیدری و اصولگرا/اصلاحطلب، که این طبقه پوشاندن منافع و دستدرازیهای خود به پا میکند را از اساس قبول نداشته و در عداد بیمزهترین، تلخترین و تکراریترین شوخیها بر میشمرد.
26. برای انسان انقلاب اسلامی تزاحم و تعارض دوگانهی جامعهسازی و خودسازی مضحک و بیمعناست. نمونههای عینی، به انسان انقلاب اسلامی نشان داده که تربیت در حلقهها و کنج حجرهها اتفاق نمیافتند. در نظر او تربیت انسانها هم جز در دل انقلابیگری و تلاش برای تغییر اجتماعی اتفاق نمیافتد: تغییر اجتماعی منهای تربیت امکانپذیر نیست و تغییر اجتماعی منهای تربیت انسانی امکان پذیر نمیگردد. برای انسان انقلاب اسلامی، مبارزه امکان تربیت است.
27. کنشگری اجتماعیِ انسان انقلاب اسلامی عبارت است از کوششگری برای تحقق جامعهی توحیدی و این هدف جز با زمینهسازی برای بسط حضور هر چه بیشتر مردم ممکن نیست. انسان انقلاب اسلامی جاده صافکن مردم است. در نظر او نسبت جمهوریت و اسلامیت ترکیبی انضمامی نیست؛ به همین دلیل اینگونه میاندیشد که جامعه و نظام هر چه جمهوریتر باشد اسلامیتر است و هر چه اسلامیتر باشد جمهوریتر.
28. انسان انقلاب اسلامی در کوشش و کنش اجتماعی خود، راوی مسئلهها و تجربههای مردم است (تولید). برای بسط روایت خود (توزیع) از مردم کمک میگیرد و مردم اولین و آخرین و اصلیترین مخاطب او هستند (مصرف).
29. انسان انقلاب اسلامی همواره به «چه باید کرد؟» میاندیشد و برای پاسخ به این پرسش میکوشد به درک متعالیتری از انقلاب اسلامی دست پیدا کند. این پرسش اما او را از کوشش باز نمیدارد. اصولا انسان انقلاب اسلامی از راه کوشش و عمل به دانستههایش به پاسخ پرسشهایش میرسد نه از راه قعود و اشتغال به توهمات و ترهات نظری.
30. برای انسان انقلاب اسلامی «نهادهای انقلاب اسلامی» در وضع اولیهی خود نمونهای عینی و کارآمد از الگوی کنش مدنی متناسب با انقلاب اسلامی هستند. انسان انقلاب اسلامی میکوشد کنشهایش بر بازفهمی و بازتولید این قبیل تجربهها و الگوها مبتنی باشد. او با وضع موجود جهادسازندگی، نهضت سوادآموزی، بنیاد مستضعفان و دیگر نهادهای استحاله یافته یا ناکارآمد سر ناسازگاری دارد اما در بیش و پیش از آن در پی بازتولید الگوی مطلوبی از کنشگری مدنی است که فلسفه کارکردی این نهادها را محقق سازد. او در این مسیر بر تجربه آغازین و وضع اولیه این نهادها تمرکز و تأکید دارد.
31. انسان انقلاب اسلامی جامعهسازی را واجد طرح و تئوریای از پیش تعیین شده نمیداند. او بر این باور نیست برای جامعهسازی و عمل اجتماعی نیاز است یک طرح کلان و صفر تا صدی وجود داشته باشد. اگر چه وحی و عقل منابع و مبانی معرفت و منطق تحلیلهای اوست اما برای کسب دانش ادامهی انقلاب، نیاز است کنشهای گذشته مادهی تحلیلها باشد. از این رو به ثبت و درکِ تجربهی کنشهای انقلابی سخت معتقد و علاقهمند است.
32. انسان انقلاب اسلامی نه فقط اهل عدالتخواهی است بلکه به تکامل عدالتخواهی و سیر از عدالتخواهی اجمالی به عدالتخواهی تفصیلی نیز میاندیشد و بدان عمل میکند.
برای انسان انقلاب اسلامی عدالتخواهی به مبارزه با فساد محدود نمیشود. در نظر او تقلیل عدالتخواهی به مبارزه با فساد نوعی محافظهکاری است. انسان انقلاب اسلامی مفتون پوشاندن این تقلیلِ محافظهکارانه زیر عناوین پرقمطراقی مانند فساد سیستمی نمیشود و مبارزهی فراگیر و اصلاحی خود را به نحو توأمان در مبارزه با سهگانهی فقر و فساد و تبعیض دنبال میکند.
33. انسان انقلاب اسلامی استکبارستیز اما استکبار را فقط جهانی نمیداند. مبارزهی انسان انقلاب اسلامی با استکبار جهانی از دل درگیری او با استکبار ایرانی آغاز میشود. همچنان که مبارزهی او با استکبار اجتماعی، از دل مبارزهاش با استکبار نفسانی بر میخیزد.
34. انسان انقلاب اسلامی مبارزی همواره برای جنگ فقر و غنا است و این جنگ را نهضتی مقدس و در تداوم انقلاب اسلامی میبیند.
35. انسان انقلاب اسلامی ذاتاً کنشگری آتش به اختیار است اما ظرفیتهای نهادهای فرهنگی رسمی و غیررسمی را هیچگاه فراموش نمیکند. انسان انقلاب اسلامی مطالبه از دستگاههای فرهنگی را هیچگاه تعطیل نمیکند اما وضع کنونی و غالب در این ساختارها و ادارهها را «تعطیل» میداند؛ انسان انقلاب اسلامی از ادارههای سازمانی غافل نمیشود اما متکی به ارادهی ایمانی به پیش میرود.
36. برخلاف نگرش امنیتیِ تهدیدمحورِ محافظهکار، نگاه انسان انقلاب اسلامی اجتماعی، فرصتمحور و فعال است.
37. انسان انقلاب اسلامی با انقلابی انسانی و با سیر از «من» به «ما» تولد یافته است. این سیر با تجمل و بسط منیت در هر بعد از زندگیش معکوس میشود. انسان انقلابی عمیقاً به سادهزیستی پایبند است و همین پایبندی است که او را از بندِ بندگی اجتماعی و کارمندی برای جریانها و سازمانها رهایی میبخشد.
38. انسان انقلاب اسلامی عمیقاً هدفمند و معطوف به هدف است. همین ویژگی او را به ولایت دلالت داده و به امام خمینی به مثابه تجسم اهداف والایش پیوند میدهد. انسان انقلاب اسلامی همواره در جهان اجتماعیِ یک امت زندگی میکند و بر گرد امامی حلقه میزند.
39. انسان انقلاب اسلامی به همان میزان که با اسلامِ کمونیستیِ دیروز سر ناسازگاری داشت، امروز بر علیه اسلام سرمایهداری فریادگر است.
40. انسان انقلاب اسلامی بر اساس معرفت الهیاتی، استدلال عقلانی و تجربهی اجتماعی و تاریخی دریافته که جز خدا هیچ کس را ندارد و همین داشتهاش برای رسیدن به همهی اهدافش کافی است.