برادر گرامی و اندیشمندم دکتر محمد رضا قائمینیک، که این بخت را داشته تا در برنامه پژوهشی خود دانش اجتماعی و جامعهشناختی را با فهم و درک فلسفی درآمیزد، در مطلبی که در صفحه شخصی خود منتشر ساخته نقدهایی را پیرامون «نوعدالتخواهی در مصاف با ناعدالتخواهی»،سرمقاله شماره ۱ و ۲ نامه جمهور طرح کرده است. ایشان در نوشته خود طی استدلالهایی، کوششی که در نوعدالتخواهی برای تدارک بنیان دیالکتیکی صورت پذیرفته را از منظر حکمی نقد میکند. آنگاه در سطح اجتماعی برای بسط حرکت عدالتخواهانه، راهبرد «تعمیق» را به جای «رادیکالیسم» پیشنهاد دهند. ضمن تشکر از ایشان، جهت اطلاع مخاطبان گرامی و به امید استمرار فضای نقد و گفتوگو، نوشته دکتر قائمینیک در اینجا منعکس میگردد.
نوعدالتخواهی در آستانه ناعدالتخواهی
نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالتخواهی
فاضل ارجمند و دغدغهمند، «حجتالاسلام دکتر مجتبی نامخواه» در شمارۀ اول و دوم مجلۀ «نامۀ جمهور»، سرمقالهای با عنوان «نوعدالتخواهی در مصاف با ناعدالتخواهی» نوشتهاند که مفید نکات ارزشمند و البته نیازمند طرح نکات انتقادی در جهت تکمیل موضع ایشان به نظر میرسد. از اینمنظر نکاتی در ادامه آمده است:
نکات مثبت سرمقاله
سرمقاله که بیشتر شبیه نوعی مانیفست نوعدالتخواهی است، از جهتی نسبت به بسیاری از متون و نوشتههای جریان عدالتخواهی کشور، سرآمد و وجهۀ نظر و افق جدیدی را مطرح کرده است. فارغ از انسجام تحلیل تاریخی در مقطع مورد نظر نویسنده، ویژگیِ مثبت دیگر سرمقاله، خروج عدالتخواهی از گزاره یا ایدۀ «احقاق حق شخصی یا طبقاتی» به یک ایدۀ «وضعشناسی عدالتخواهی» یا به تعبیر بهتر، «وضعیتِ نوعدالتخواهی» است. نویسندۀ محترم در اینجا بیش از آنکه دربندِ احقاق حق شخص الف یا ب باشد، سعی کرده است یک وضعیتِ ناظر به عدالتخواهی را ترسیم کند. هرچند مقاله مفید نکات مثبت و ارزشمند بسیاری است، اما به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر میکنیم.
نکات انتقادی
1. مهمترین معضلۀ نوعدالت خواهی در این سرمقاله، روایت «گسستۀ» آن از سنت تاریخی و هویتیِ اسلامی-ایرانی ماست. این گسست را بهتر از هر جایی میتوان در این عبارت یافت: