نقد طبقه سه/ درباره جامعه قوی و معنای استاندار ویژه
درباره یادداشت اخیرتان با موضوع « استاندار ویژه یا جامعه قوی» جسارتا سه نکته به نظرم رسید؛
1. تقابلی که میان جامعه قوی و راهکار استاندار ویژه(تقویت دولت و حاکمیت) دیدهاید به معنای آن است جامعه قوی را نه مشتمل بر دولت قوی بلکه دولت یا حاکمیت قوی را بیرون از جامعه به حساب آوردهاید(!)؛ درک میکنم که خواستهاید بر ضرورت اهتمام به جامعه فراتر از دولت تأکید کنید اما حال و هوای این یادداشت یک تقابل را حکایت میکند. جامعه شامل مردم و دولت است و نه صرف مردم.
2. مسئله اصلی که یادداشت متعرض آن نمیشود و به نظرم فقط صورت مسئله را تکرار میکند این است که بدانیم جامعه قوی(به معنای بخش مردمی قوی) چگونه تحقق مییابد؟ حضرت امیر ع یکی از وظایف خود(حاکمیت) را نسبت به مردم « تربیت» نام مینهد؛ مسئله این است که « تربیت » بخش عمومی جامعه برای شکلگیری بخش عمومی قدرتمند چگونه مقدور است و اساسا در حاکمیت حال حاضر چنین وظیفهای را به رسمیت میشناسیم؟ در این فرض بحث از دولت و چگونگی ایفای مأموریتهای آن دوباره بازمیگردد و از پاک کردن مسئله دولت به بهانه ضرورت تقویت بخش مردمی سخن گفته نخواهد شد.
3. از قضا استاندار ویژه اگر خود را پیگیر مطالبات مردم و نه پیش برنده مأموریتهای ابلاغی از بالا بداند به تقویت بخش مردمی منجر میشود؛ استاندار ویژه که اینک این شأن و جایگاه را از نیاز و مشکلات و مسائل میدانی مردم گرفته است اگر فهم این اعتبار را داشته باشد نه تنها پیشبرنده پروژه تقویت دولت و حاکمیت به معنای غلط آن نیست بلکه میتواند واسط قدرتمندی در ایجاد تعادل میان دولت-مردم و بلکه قوت عمومی مردم و افزایش عقلانیت در هر دو حیطه مردم و دولت باشد. بدینترتیب ماهیت و جایگاه « استاندار ویژه» به خودی خود و صرف نظر از عاداتهای بروکراسی غلط جاری در ایران هیچ دلالت ذاتی بر تقویت دولت ندارد.
آنچه مهم است اینکه باید به « استاندار ویژه » هم منشأ اعتبارش را متذکر شد و هم کارویژههایی که باید در نسبت با مردم و هم در تنظیمگری نسبت مردم-دولت باید ایفا کند؛ مسئله این است که آیا خود ما این کارویژهها را به خوبی میشناسیم تا مذکِّر آن باشیم؟