صوت سخنرانی در هیئت راه فاطمه سلام (الله علیها) با موضوع: «فلسفه ولایت؛ همراهی دعوت اسلامی و عدالت اجتماعی».
صوت سخنرانی در هیئت راه فاطمه سلام (الله علیها) با موضوع: «فلسفه ولایت؛ همراهی دعوت اسلامی و عدالت اجتماعی».
رشته توییت درباره ضرورت تغییر در سیاستهای اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
گزارش پایش فقر ۱۳۹۹ نشان میدهد به رغم رشد قابل توجه فقر در چهار سال اخیر، هیچ تغییر معناداری در وضعیت نهادها، مأموریتها و سیاستهای اجتماعی پدید نیامده و هیچ سیاست اجتماعی یا سیاست اجتماعی مؤثری اتخاذ نشده است.
این رشد فقر نتیجه چیست؟ میتوان حدس زد که تحریمهای جهانی، سیاستهای تبعیضآمیز توسعه، تورم کمسابقه و بیماری همهگیر کرونا از عوامل مؤثر جهش فقر است.
در مقابل اگر پولپاشیهای دولتی و صدقات نهادهای حاکمیتی را نادیده بگیریم، ما تقریباً سیاست اجتماعی نداریم!
اگر یک سیاست اجتماعی «زنده» و پویا وجود داشت، بیشک نسبت به این رشد فقر واکنش نشان میداد و چه بسا میتوانست همین منابع کنونیِ اقدامات حمایتی را از توزیع بدوی و چند پاره خارج ساخته و به پشتوانه یک سیاست اجتماعی مؤثر تبدیل سازد.
بنابراین ضرورت و فوریت دارد که حرکتهای اجتماعی عدالتخواهانه به پایهگذاری یک #سیاست_اجتماعی مؤثر بیاندیشند.
درباره نقطه آغاز در باسازی ساختاری حوزه فرهنگ
طی سالیانی، همواره در نقد مدیریت فرهنگی اینگونه تصور میکردم که رویکردها و تفکرات محافظهکارانهی مدیران و سازمانهای فرهنگی کشور، عامل اصلی ناکارآمدیهای آنهاست؛ تا این که طی سه سال گذشته، فرصت یک تجربه مدیریتی کوچک در حوزه فرهنگ را پیدا کردم و به نتایج تازهای رسیدم.
دوره این مدیریت خُرد را پیش از هر چیز به چشم یک فرصت مطالعاتی نگاه میکردم؛ فرصتی برای مطالعه یک سازمان رسمی در حوزه فرهنگ؛ و از آنجا که خواه ناخواه در تعامل با دیگر سازمانها بودم، فرصتی برای مطالعه ساختار فرهنگی کشور. یک نوع مشاهده مشارکتیِ ساختارهای فرهنگی کشور.
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
ایده انقلاب این چیزی نیست که به قول لسان الغیب، «مشتی دلقپوش» و «صوفیوش»، با دهانهایی گشوده و گشاده فریاد میزنند و به هم میبافند.
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
یک رشته توییت درباره عقبماندگی در عدالت و پیوست عدالت
دیروز [1400/6/6] رهبر انقلاب بار دیگر و برای چندمین بار در ده سال اخیر از عقبماندگی در عدالت گفتند. آیا با این مباحث، شرایط عمومی برای طرحِ ایدههای مرتبط با عدالت تغییری خواهد کرد؟ خیلی بعید میدانم. اولویت سیاست بر عدالت و بیتوجهی مطلقِ سیاست ایرانی به عدالت اجتماعی، مهمترین واقعیت اجتماعی امروز ماست.
عدالت از انقلاب به نظام منتقل نشده و از حرف که بگذریم، سطوح مختلف حکمرانی، از سیاستمداران تا سیاستگذاری و اجرایی، اصلاً به عدالت توجهی ندارد. البته در وضعیت فکری و تفکر اسلامی هم همین طور است و هیچ کسی نه در سطح اندیشه و نه در سطح نهادهای علمی، عدالت را جدی نمیگیرد که یک بحث مجزاست.
یک #رشتو کوتاه درباره «داعش یواش» یا «مخالفان مردم»
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
چند توییت درباره چیستی طالبان
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
شما از «جمهوریِ واقعیِ اسلامیِ دوم» شدنِ طالبان مینویسید و ما بیشتر نگران نیرویی هستیم که «امارتِ اسلامیِ اول» شدن ایران فکر میکند.
طالبان عوض شده؟ شاید اما بیشتر از طالبها شما عوض شدهاید که «جمهوری اسلامی» و «امارت اسلامی» را اول و دوم یکدیگر میپندارید.
اهداف حلقه مطالعاتی:
گزیده: علامه محمد رضا حکیمی یکی از کسانی بود که عمیقاً به این ایده مهم خطبه منا و قیام عاشورا، یعنی معیت و همبستگی دعوت اسلامی و عدالت اجتماعی باور داشت. پروژه او دعوت به چنین اسلامی بود. این باور، در شرایطی که اندیشه اسلامی و گفتارهای دینی از نظر عدالت اجتماعی یک برهوت تمام عیار بود، بسیار ارزشمند بود.
علامه حکیمی اندیشه اسلامی را در عینیت جامعه مطرح میکرد و این در شرایطی بود که ذهنیتگرایی غالب بر ذهن و زبان اندیشوران اسلامی، هیچ امکانی برای بازتولید کنش عدالتخواهانه فراهم نمیآورد. به همین خاطر آثار مرحوم حکیمی در برآمدن سوژه عدالتخواه بسیار مهم بود.
به منبرهای دهه محرم فکر کنیم. از فرزندآوری تا امنیت، تا طب سنتی و نور و ولایت و اخلاق و همه چیز بود اما هیچ خبری از عدالت نبود؛ مشخص است وضعیت این طوری نخواهد ماند. آن همت و نیروی مؤمن و انقلابی که رهبر انقلاب گفتند برای عدالت برخواهد خاست. این برخاستن نیازمند یک خاستگاه الهیاتی است.
اگر منتظر باشیم تا امر عدالتخواهانه، در یک تفسیر جامع و جامعهمدار از دین و به مدد الهیات عدالتخواهی برخیزد، میتوانیم با اطمینان بگوییم مرحوم حکیمی پس از مرگش زنده خواهد بود و تکثیر خواهد شد و به احیای مجدد سوژه عدالتخواه کمک خواهد کرد.
اگر حکمرانی تکلیف خود را در حوزه ایده کلان روشن کند و با صراحت در حوزههای اصلی به ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی بازگردد، به الزاماتی که قانون اساسی دولت را موظف کرده، برگردد، حتما زمینه برای اینکه این ایده به نحو تکاملی پیش برود، فراهم خواهد شد.
اگر ایده اسلام ناب اسلام آمریکایی بهسمت مقوله عدالت حرکت کند، اگر این ایده ما را بهسمت مقوله عدالت سوق بدهد، ارجاع بسیار درستی است. یعنی انتقال درستی از سطح رتوریک به سطح تئوریک اتفاق افتاده است. چون دقیقا مساله همینجاست. شرور و تضاد و حرکت و فطرت، همه مفاهیم حکمیای هستند که ما را به سمتوسوی عدالت سوق میدهند. عدالت از دل ظلم و نابرابری ممکن میشود. حتی تصویر عدل الهی منهای توضیح شرور ناممکن است.