احیا نهاد ذیحسابی و انتظام مالیه فرهنگی
درباره نقطه آغاز در باسازی ساختاری حوزه فرهنگ
طی سالیانی، همواره در نقد مدیریت فرهنگی اینگونه تصور میکردم که رویکردها و تفکرات محافظهکارانهی مدیران و سازمانهای فرهنگی کشور، عامل اصلی ناکارآمدیهای آنهاست؛ تا این که طی سه سال گذشته، فرصت یک تجربه مدیریتی کوچک در حوزه فرهنگ را پیدا کردم و به نتایج تازهای رسیدم.
دوره این مدیریت خُرد را پیش از هر چیز به چشم یک فرصت مطالعاتی نگاه میکردم؛ فرصتی برای مطالعه یک سازمان رسمی در حوزه فرهنگ؛ و از آنجا که خواه ناخواه در تعامل با دیگر سازمانها بودم، فرصتی برای مطالعه ساختار فرهنگی کشور. یک نوع مشاهده مشارکتیِ ساختارهای فرهنگی کشور.
حاجت به بیان نیست که ساختار و مدیریت فرهنگی کشور به معنای دقیق کلمه «ورشکسته» است. یعنی قادر به پرداخت بدهیهای خود به «جامعه» نیست و به همین خاطر «بازسازی بنیادین و ساختاری» برای این ساختار یک انتخاب نیست، یک ضرورت است.
آنچه میخواهم به عنوان جمعبندی و چکیده این فرصت مطالعاتی بگویم، درباره نقطه آغاز این بازسازی است و آن یک کلمه بیشتر نیست؛اینکه برای بازسازی ساختار فرهنگی، بیش از هر چیز، حتی بیش از تغییر مدیران، رویکردها و سیاستها، باید به «احیا نهاد ذیحسابی و انتظام مالیه فرهنگی» بیاندیشیم .
مالیه عمومی در کشور ما، در کل به سامان نیست. در حوزه فرهنگ اما به کلی بیسر و سامان است. این بی سامانی مهمترین مانع در دستیابی به گوهر فرهنگ است.
پیشتر درباره «شکاف امر مدنی و سیاست فرهنگی» و «جمهوریخواهی فرهنگی»، جستارهایی داشتهام، ورشکستگی را تعبیری از این شکاف و احیا ذیحسابی و انتظام مالیه را گام نخست در مسیر عینی تحقق جمهوریخواهی میدانم.
لینک این دو بحث:
http://tabagheh3.ir/1392/12/17
http://tabagheh3.ir/1400/02/01
*یادداشت فوق بخشی از یک تحلیل مبسوطتر است که متن کامل آن روزهای آینده منتشر خواهد شد. ان شاءالله