طرح تحول شورای عالی انقلاب فرهنگی را یک کودتا علیه قانون اساسی است. شورا در این طرح به اصطلاح تحول، اختیاراتی برای برپایی یک دیکتاتوری فرهنگی طلب میکند. قانون اساسی حتی برای رهبر انقلاب هم اختیاراتی که شورا در این طرح طلب کرده را لحاظ نکرده است.
طرح تحول شورای عالی انقلاب فرهنگی را یک کودتا علیه قانون اساسی است. شورا در این طرح به اصطلاح تحول، اختیاراتی برای برپایی یک دیکتاتوری فرهنگی طلب میکند. قانون اساسی حتی برای رهبر انقلاب هم اختیاراتی که شورا در این طرح طلب کرده را لحاظ نکرده است.
حجتالاسلام مجتبی نامخواه نوشت: «حضرت زهرا(س) رهبر یک جنبش اجتماعی است، جنبشی که همه چیز دارد؛ از اعتراض و ایدهئولوژی و مطالبه و نقد نخبگان و حاکمیت تا رساندن پیام اعتراض با هر امکانی. استدلال، هشدار و بحث اصلی این نهضت چیست؟ مقاومت برعلیه یک انقلابِ معکوس و ارتجاعی».
به این بیاندیشیم که یک زن در راس رهبری یک جنبش اجتماعی با چنین شاخصههایی، یکی از نیازهای جدیِ این روزهای جامعهی زنان است که حداقل به یادمان بیاورد چقدر از وضع موجود کنشهای زنانهای که تحت عناوین مختلف انجام میشود با وضع مطلوب فاصله داریم
استاد رفیعپور بهرغم تصمیمشان بر کنارهگیری و انزوا، از همراهان و راهیاران جشنواره علوم انسانی عمار است و این از موهبتهای این حرکت تازه آغاز شده است. ما در جشنواره علوم انسانی عمار همزمان که چشم امید به رویش ایدههای نو داریم آرزومند بازخوانی پروژههای فکری مؤثر گذشته نیز هستیم. آرزو داریم نسلهای جدیدتر، مشاهدههای اندیشوران گذشته را بازیابند و نظریههاشان را چارچوب مشاهدههای تازه گردانند.
این ناسازگاریهای زمانه ماست که شاید به علت فقدان ژورنالیسم اندیشه یا ضعف فراوان آن، کممایههایی پروژهباز، صاحب پروژه فکری شمرده میشوند و این سو و آنسو حرف از اندیشههاشان در میان است اما امثال فرامرز رفیعپور، با این همه اثر مؤثر، بر کنجی افتاده و از برنامه فکری مهم و آثار به نسبت منسجم او سخنی به میان نیست.
سخن درباره پروژه فکری استاد رفیعپور البته مجال و بسط بیشتری میطلبد. متن زیر طرح تنها یک پرسش از این پروژه است. این پرسش در حاشیه کتاب توسعه و تضاد پرورانده شده و در دیداری پرسیده شده که در آغازین روزهای دیماه، در کنار جمعی از همراهان جشنواره علوم انسانی عمار با ایشان داشتیم:
نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: در یک سال اخیر، مقام معظم رهبری تاکید بسیاری بر جهاد تبیین داشتهاند. دیروز در دیدار با مداحان نیز بر این مساله تاکید کردند و فرمودند: «هیات، کانون جهاد تبیین است.» در همین راستا برای بررسی اهمیت جهاد تبیین با مجتبی نامخواه، پژوهشگر و استاد حوزه به گفتوگو پرداختیم.
او در ابتدا به چرایی اهمیت جهاد تبیین پرداخته و میگوید: «علاوهبر زمینههای کلی تعریف واقعیتها و هجمههای تبلیغاتی که طبعا در هر جامعه اقلیت یا معترض نسبت به ارزشهای نابرابر جهانی تحلیل میشود، از طرفی امپراتوریهای رسانهای، سیاسی و کارتلهای ثروت و جریانهای قدرت در جهان اجازه نمیدهند جوامع مستقل ارزشهایش را در مسیری که میخواهد دنبال بکند. این از گذشته تاکنون بوده، فرض بفرمایید سالهای منتهی به انقلاب و بعد از انقلاب همواره این تعارض با ارزشهای مدنظر سیاستمداران و قطبهای قدرت و ثروت در جهان باعث میشد که جامعه ما تحت یک آماجی از تبلیغات باشد. طبعا گسترش رسانههای عمومی همچنان که امکان ارتباط بیشتری به جامعه داده، برای جریانهای رسانهای اصلی و ثروتمند جهان امکانی را فراهم کرده که ارزشها و آرمانهای خودش را در جوامعی شبیه به جامعه ما ترویج کند. منتها آن چیزی که در یک یا دو دهه اخیر، ضرورت جهاد تبیین را افزایش داده، شاید از این جهت مدنظر رهبری است و تاکید بیشتری هم در این سالها بر این مفهوم بوده، این است که نوعی از تاخر یا عقبماندگی از عدالت باعث شده که نگاه بخشهای قابلتوجهی از جامعه به پیشرفتها، امکانهای جامعه، ارزشهای جامعه و ارزشهای انقلاب منفی بشود. وقتی در جامعهای عدالت نباشد یا عقبمانده باشد، آن جامعه پیشرفتها، ارزشها و امکانهای خودش را هم نمیبیند و لحاظ نمیکند. درواقع ارزشهای خودش را ضدارزش میبیند، پیشرفتهای خودش را ضدپیشرفت میبیند، این به این دلیل است که عدالت ارزش بنیادین جوامع انسانی است. براساس نگاه شیعی، کلامی که ما داریم، ارزشهای درونی جامعه عموما همه ارزشها نسبیاند مگر ارزش عدالت. عدالت ارزش اصلی است و بقیه ارزشها نسبیاند. وقتی یک جامعهای از عدالت عقب میافتد یعنی همه ارزشها به نسبتی از جانب عدالت پشتیبانی نمیشوند و طبعا در چنین موقعیتی جهاد تبیین ارزش بیشتری پیدا میکند.»
یکی از نیازهای ضروری و فوری امروز ما ابداع و ایجاد امر اجتماعی است. ما در عمل جمعی خود فاقد بُعد اجتماعی هستیم؛ نه در سطح سیاستی، سیاست اجتماعی یا دستکم سیاستگذارانی متوجه ضرورت سیاست اجتماعی داریم و و نه در کنشگری اجتماعیمان معطوف به امر اجتماعی هستیم. در جشنواره عمار اما ما با یک سلسله از مستندها یا شاید هم با یک ژانر مستند و یک گونه از روایت مواجهیم که به مثابه نوعی سازوکار اکتشافی، به ما کمک میکند امکانهامان برای ایجاد امر اجتماعی را کشف کنیم و از طریق این اکتشافها به ابداع و سپس بازتولید امر اجتماعی بپردازیم. این گونه که در ادوار گوناگون و گذشته جشنواره عمار آثار متعددی از آن دیدهایم پرترههای از آدمهای معمولی هستند که به تعبیر دقیقی که در جشنواره به کار میرود، قهرمان هستند.
جنبش مشاهده در تکاپوی نظریه
دعوت به دیالکتیک مستمر میان «هنر- نظر» و «مشاهده- نظریه»
سیر شکلگیری و اهداف جشنواره
میتوان ایده و هدف جشنواره علوم انسانی عمار را در ضمن سیر شکلگیری آن توضیح داد. بیش از ده سال قبل وقتی جشنواره مردمی فیلم عمار شکل گرفت، یکی از ایدههای اصلی آن پیوند میان اندیشه، هنر و رسانه بود و یکی از موقعیتهایی که این ایده خودش را نشان میداد ترکیب هیئت داوران جشنواره بود. در فرایند داوری آثار یک همنشینی میان اهالی اندیشه و فرهنگ و رسانه اتفاق میافتاد. به عنوان نمونه آثاری در زمینه مسکن، آموزش، سلامت، فقر، مسائل کارگری و محیط زیست و نقد وضعیت اجتماعی یا تاریخ اجتماعی و فرهنگی سالهای اخیر ارائه میشد. هنگامی که این آثار به داوری گذاشته میشد، اندیشوران بیشتر درباره آن مسئله و اهالی هنر و رسانه درباره بازنمایی آن گفتگو میکردند. این گفتگوها در هر دو سو حامل وجوهی از بداعت بودند: هم برای اهالی اندیشه مشاهده و بازنماییای که در آثار وجود داشت تازگی داشت؛ هم برای اهالی رسانه و هنر، تحلیلهای اهل اندیشه نغز و جدید بود و به نوعی بداعت مواجهه مجدد با موضوع را تجربه میکردند. اهالی اندیشه و علوم اجتماعی، با این که قاعدتاً کارشان تحلیل جامعه و مسئلههای اجتماعی است، ابراز میکردند که تا کنون با این ژرفا با مسئلهها، با مسئله مسکن، مسئله محیط زیست، مسائل کارگری و نابرابری مواجه نشده بودند. خود سازندگان آثار هم اغلب پس از این گفتگوها میگفتند با آن که ما خود اهل رسانه و هنر و بازنمایی همین مسائل عینی بودهایم، کمتر از منظرهای تحلیلی به مشاهداتمان عمق بخشیدهایم. نقطه مشترک هم عبارت بود از تأکید و حتی طلبِ ادامه. مطالبهای که از سوی دو سمت این گفتگو مطرح میشد؛ مطالبه ادامه جدیتر این همنشینی میان علوم انسانی و اندیشه با هنر و رسانه.
درباره انقلاب اجتماعی و بسط تأثیرگذاری گروههای مردمی و مدنی در سیاستگذاری اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
لینک دو کلیپ گزیده گفتگو در تلگرام، در ادامه مطلب:
زمان سخنرانی یک ساعت و ده دقیقه است.
متن زیر نقدی است که پژوهشگر ارجمند، آقای مرتضی نقرهای پیرامون مباحث میزگرد نقد نهاد نمازجمعه طی چند فرسته در صفحه اینستاگرام ایشان منتشر کردهاند و جهت اطلاع مخاطبان تقدیم میگردد.
اخیراً گفتگویی چالشی در باب اینکه چرا «ائمه جمعه در برابر سرمایهداری پیشرونده در شهر موضعی ندارد؟» را در بخش اندیشه روزنامه فرهیختگان مطالعه کردم. به نظرم این گفتگو را فارغ از جزئیات آن، میتوان دعوایی دانست که آینده انقلاب اسلامی از دل آن بیرون خواهد آمد. یک سر این دعوا (ادعای جناب نامخواه) این است که رشد سرمایهداری به خاطر عدم مطالبه گفتمان عدل-ظلم بوده و این گفتمان به دوگانه سنت-تجدد فروکاست کرده و دعوا را از ساحتی اجتماعی به ساحتی انتزاعی و تمدنی برده است که خود، به بازتولید وضعیت موجود کمک میکند؛ زیرا محافظهکارانه میخواهد با شعار اسلامی کردن همهچیز، مبارزه با ظلم و بیعدالتی را که اس و اساس انقلاب است، به تأخیر بیندازد.
گفتگو با دوست فاضلم آقای حسین مهدیزاده درباره نهاد نمازجمعه آغاز شد اما مباحث مطرح شده دامنه بیشتری یافت. فایل پیوست یک سلسله استوری است که جناب آقای مهدیزاده پس از انتشار میزگرد در صفحه اینستاگرامشان منتشر کرده و پس از تقریر بخشهایی از مباحث سابق، نقدهایی دیگری را هم مطرح کردهاند.
دریافت
توضیحات: تقریر خلاطه مباحث میزگردی نمازجمعه و نقدهایی دیگر
نهاد امامت جمعه در میزگرد «فرهیختگان» با حسین مهدیزاده و مجتبی نامخواه
(بخش دوم)
جامعه و منافع گوناگون افراد پیچیدگیهایی دارد که بسیار بیشتر از قابلیت تبیین کلامی و بحث عصمت و پیامبری و خانواده است. در جامعه حداکثر میتوانید یک ولی عادل و معصوم داشته باشید اما یک سیستم معصوم که نمیتوان داشت.
نهاد امامت جمعه در میزگرد «فرهیختگان» با حسین مهدیزاده و مجتبی نامخواه (بخش نخست)
نهاد نمازجمعه در ذات خود اهمیت دارد؛ در تجربه تاریخی و اجتماعی ما و در سالهای اول انقلاب هم اهمیتی داشت که امروز ندارد. این فقدان جایگاه نمازجمعه تنها معلول رتوریک ائمهجمعه امروز نیست. اگر امامجمعه شهر «الف» فن خطابه ندارد امامجمعه شهر «ب» شاید داشته باشد اما ما با یک مساله عمومی روبهرو هستیم. فکر میکنم تنزل جایگاه نمازجمعه قابلپژوهش باشد.
سیدجواد نقوی، روزنامهنگار: گرچه رهبر انقلاب وظیفه اساسی نهاد امامت جمعه را گفتمانسازی دانستهاند، در سالهای اخیر شاهدیم که رتوریک این نهاد مانند گذشته در جامعه ایجاد کنش و گفتمانسازی نمیکند. در هفتههای گذشته برخی فعالان رسانهای نقدهایی به این نهاد وارد کردهاند اما این نقدها فاقد عمق تئوریک بود. با حسین مهدیزاده دبیر میز نظریه اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی قم و مجتبی نامخواه مدیر کارگروه اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی گفتوگویی کردهایم که چرا نهاد ائمه جمعه نتوانسته است گفتمانی مبنیبر کنش اجتماعی ایجاد کند؟ بخش اول این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
صوت سخنرانی در هیئت راه فاطمه سلام (الله علیها) با موضوع: «فلسفه ولایت؛ همراهی دعوت اسلامی و عدالت اجتماعی».