درباره عدالتخواهی و تکفیرگرایی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
یک رشته توییت
عدالتخواهان، این بار در آستانه بتپرستی!
کسی رندی کرده و جملهای از ایدهای معروف از استاد مطهری درباره نسبت عدل و دین را بدون ذکر نام گوینده توییت کرده؛ کاربری که دیدگاه بخش مهمی از جریانهای فکری و سیاسی کنونی را «بیپرده» بازتاب میدهد، سر رسیده و چماق تکفیر بلند کرده و ادامه ماجرا.
نواشعریگری و نواخباریگری و تفوق شریعتِ منهای عدالت، تراژدی تمام سالهای سه دههی منتهی به وضعیت «عقبماندگی در عدالت» است. آنچه مسئله اکنون ماست این است که در گام دوم، از دل آن تراژدی، یک کمدی سیاه برآمده که همچون محافظهکاران گام اول، ایده انقلاب اسلامی درباب عدالت و دین را وا نمینهد، بلکه بنیادگرایانه و به صراحت و سرعت طرد و تکفیر میکند. مهم نیست که چماق «عدالتخواری» و «خوارج» بلند کنند یا مسئله را عمیقتر ببینند و چماقشان «بتپرستی» باشد. مهم این است که با این درک معوجشان از دین، این عقبماندگی در عدالت را تمهید کردهاند و با این طرد و تکفیرشان نیز از امکانهای تغییر وضعیت میکاهند.
نتیجه؟ جوانانی که روزی پامنبری همین حضرات بودهاند، اندکی که کتاب میخوانند و واقعیت جامعه و جهان را میبینند، از اینان، که همچنان نماد مذهب و انقلاب میپندارندشان، زده میشوند و از رو لج، رد میدهند. رد که میدهند، بار دیگر نوبت به اینان میرسد که با چماق «دیدید گفتیم» سر برسند و بازی ادامه دارد. چه باید کرد؟ نه افکار پوسیده اهل تکفیر قابل تغییر است نه احساسات جریحهدار شده این بخش از مخاطبان دیروزشان.
راه حل آن است که در این بازار مکاره دینفروشی، «ایده انقلاب» را از نو و از متن متفکران اصیلش باز بخوانیم؛ تا نشان دهیم محافظهکاری مذهبی در گام اول و نواشعریگری بنیادگرایانه در گام دوم، نمایندگان صادقی برای ایده انقلاب نیستند.
دوم بر تغییر وضعیت «عقبماندگی در عدالت» تمرکز کنیم.