یادداشت منتشر شده در سایت KHAMENEI.IR (اینجا)
موسیقی مردمی انقلاب اسلامی
درباره نخستین جشنواره مردمی موسیقی انقلاب اسلامی «بانگ بیداری»
چندی پیش این بخت را یافتم که در برگزاری نخستین جشنواره موسیقی انقلاب اسلامی در استان خوزستان مشارکت داشته باشم. حرکتی هدفمند که با همکاری بیچشمداشت و مخلصانه جمع ارزشمندیِ از فعالان فرهنگی اجتماعی استان خوزستان، با محوریت «رسانه بیداری» و با حمایت «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» برگزار شد.
در ادامه چند لینک و متن مرتبط با این رویداد میآید:
نشریه بانگ بیداری در 42 صفحه ضمن به بررسی بنیادهای نظری، وضعیت و مسائل امروز موسیقی انقلاب اسلامی میپردازد. همچنین گزارشی از فرایند برگزاری جشنواره و معرفی هیئت داوران را بازتاب میدهد. بخش قابل توجه دیگر این نشریه گفتگو با پیشکوتانی است که به بیان تاریخ شفاهی موسیقی و سرود انقلابی در استان خوزستان پرداخته است.
کانال تلگرام جشنواره بانگ بیداری
متنی که در ادامه میآید یادداشتی است در اولین شماره نشریه بانگ بیداری منتشر شده و ایدهها و اهداف این حرکت را توضیح میدهد.
اشاره: «تدبیر» مدیران فرهنگی دانشگاه حکیم سبزواری در شهرستان سبزوار نیز شامل حال دادخواهی کارگران، پرستاران و رانندگان شد و اکران مستند «داد» در این دانشگاه هم مجوز نگرفت. همین ماجرا اما سبب خیر شد تا به همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری، فعالان همه تشکلهای دانشجویی این دانشگاه، در برنامه «الف بای انقلاب» گردهم بیایند و درباره این مستند به بحث و گفتگو بپردازند.
آنچه در پی میآید گفتاری است که در این نشست ارائه شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
مستندی به نام «داد»، اثری است که خواستههای عدالتخواهانهی رانندگان، پرستاران، کارگران و معلمان و برخوردهای امنیتی با آنها را بازتاب میدهد؛ اثری روان و ساده که بیش از آنچه گمان میرفت دیده شد. این استقبال از «داد» اما بیش از هر چیز، از جمله بیش از جذابیت و ساخت اثر، معلول بستری است که «داد» در آن روییده است. موضوعی که در این جلسه میخواهیم کمی بیشتر درباره آن گفتگو کنیم، واکاوی این بستر است. این بستر از یک منظر کلی عبارت است از نیاز به اندیشهورزی و حتی بازاندیشی دربارهی پروژهی عدالتخواهی: «داد» اگر چه اثری انضمامی دربارهی چند رویداد عدالتخواهانه و یا به عبارت بهتر، اثری دربارهی تفسیری عدالتخواهانه از چند رویداد است اما از نگاهی دیگر و از منظری ثانوی حامل مهمترین پرسشهایی است که بازشناسی اجتماعی وضعیت امروز عدالتخواهی بدان نیازمند است. همین زمینههاست که «داد» را اثری قابل توجه ساخته است. اهم نکات محورهایی که «داد» در باب اندیشهورزی پیرامون عدالتخواهی میگشاید را میتوان در پنج محور جمعبندی کرد:
بازتولید «اسلام سرمایهداری» در ایران امروز
تعاطی «منورالفکری محافظهکار» و«محافظهکاری سنتزده»
منتشر شده در مجله خردنامه شماره 172
چندی پیش در مجلهای که با سیاستگذاری سیدجوادطباطبایی و سردبیری
عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی منتشر میشود، مطلبی به چاپ رسید با عنوان
«بورژوازی در حجاز». ادعای این مطلب و یکی- دو متن مرتبط دیگر با آن، حول این
گزاره کلیدی چرخ میزد: «در حوزه سیاست گذاری اقتصادی پیامبر اسلام[ص] یک
کاپیتالیست رادیکال است».[1]
فارغ از پرداختن به این متن و ادعاهایش، فرامتنِ این نوشته به مثابه یک نشانه،
حکایتگر وضعیت کنونی تفکر به طور عام و وضعیت یک جریان فکری پرنفوذ در مناصب
قدرت و مناسبات آن، به طور خاص است. پرسشهای اصلی این نوشته این است که این جریان
فکریای که پیامبراکرم(ص) را کاپیتالیست می خواند، در حال حاضر در چه وضعیتی قرار
داد؟ این جریان فکری چه میگوید؟ و در تداوم کدام تاریخ و تطورات به شرایط کنونی
رسیده است؟
میپرسیم آقایان دقیقاً دارید چه کاری میکنید که به این وظایف ذاتیتان نمیرسید؟ به پیمانی که خدا از علما گرفته نمیرسید؟ به «اخذ الله علی العلماء الایقاروا علی کظة ظالم، ولا سغب مظلوم» نمیرسید؟ در بهترین حالتها میگویند در حال تولید علوم انسانی اسلامی هستیم! در حال تفکر و نظریهپردازی دربارهی تمدن اسلامی و مراحل آن هستیم. خیلی هم خوب! فقط احیاناً این علوم انسانی اسلامیتان ارتباطی هم با انسان دارد یا نه؟ این کارگرهایی که شلاق میخورند هم «انسان» هستند یا نه؟ چرا به اینها نمیپردازید؟ پاسخ روشن است چون از یک موضع استعلایی به انسان نگاه میشود، میگویند بحثهای مهمتری هست. ما نخبگان هستیم و باید درباره مسائل کلان حرف بزنیم، درباره مبانی همه چیز حرف بزنیم؛ ما باید دربارهی تمدنسازی و مباحث تمدنی حرف بزنیم، این مردم مستضعف که اصلا اهمیتی ندارند! اما این تمدنبازی است نه تمدنسازی.
مطلب منتشر شده در سایت جشنواره عمار(+)
چندی پیش در چارچوب طرح مدرسه انقلاب اسلامی با حضور
جمعی از طلاب مدرسه علمیه امام باقر علیه السلام قم بحثی با عنوان «اندیشه
اجتماعی حضرت آیتالله خامنهای» داشتم که شش جلسه از آن به بازخوانی
کتاب مهم طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن گذشت.
ابتدا بنا نبود این جلسات انتشار عمومی بیابد. تصور نمیکردم این جلسات یا دست کم انتشارشان چندان مفید باشند چرا که به واسطه برگزاری در ترم سوم طرح مدرسه انقلاب عطفهای زیادی به مباحث سابق داشته و کمی مبهم مینمود. گویا دوستان بزرگوار نظر دیگری داشتند و حالا که در فضای تلگرام منتشر شده، لینک آن مباحث را در اینجا قرار میدهم به آن امید که به درد کسی بخورد؛ ان شاءالله.
سلام و تیریک سال نو.
دو «مسئله» هست که در رابطه با این ایام قابل طرح و تأمل بوده و در راستای پاسخ به دو پرسش کلان «کیستی» و «چه باید کرد؟» قابل توجه و پیگیری است:
در یک سطح درک و تحلیل نوروز از منظر هویتی مطرح است و اینکه در نقطهی نوروز، میانه لایههای سه گانهی هویتی ما (اسلام، ایران و انقلاب) چه نسبتی بر قرار است؟
این مسئله را سال گذشته در نوشتهای دنبال کردم:
معنای متفاوت نوروز از منظر رهبر انقلاب
مسئلهی دیگر چگونگی مواجههی ما با نامگذاریهای سال از جانب رهبر معظم انقلاب است. «نامگذاری به مثابه سیاستگذاری عمومی» چارچوبی کلی است که این چگونگی را میتواند تا حدودی تشریح کند.
دو سال هم قبل این مسئله را در نوشتهای دنبال کردهام:
نامگذاری به مثابه سیاستگذاری
نامگذاریهای سالها از یکسو اعلان عمومی سیاستهای عمومی نظام جمهوری
اسلامی است و از سوی دیگر، زمینهسازی برای مشارکت عمومی در تحقق این
سیاستها بهشمار میرود. بهعلاوه زمینهی فعال شدن مجموعههای مردمی در
فرایند سیاستگذاری عمومی را فراهم میآورد. بخشی از نهادهای رسمی میل
فزایندهای دارند که تصویر شعاری و کلیشهای خود را در زمینهی
نامگذاریهای سال غالب کنند. این «جناح مؤمن انقلابی» است که باید
نامگذاری را بهمثابهی بخش و سطحی از سیاستگذاری عمومی انقلاب درک کند و
علاوه بر زمینهسازی برای تبدیل آن به سیاستهای جاری، زمینهی فعالتر
شدن مردم و نهادهای مردمی را در فرایند سیاستگذاری عمومی جمهوری اسلامی،
فراهم آورد.
امروزه اغلب مطالعات اسلامی دربارهی موسیقی و یا مطالعه دربارهی نسبت دین و موسیقی، فارغ از یک تجربهی موسیقایی مهم و متفاوت، دنبال میشود: تجربهی موسیقایی انقلاب اسلامی تجربهای اجتماعی و به نسبت همگانی است. تجربهای که در آن انسان جامعهی ایرانی، نسبت متمایزی با موسیقی بر قرار میکند. مراد از این تمایز فارغ از داوری و ارزشگذاری، در انداختن طرح این پرسش است که آیا این تمایز و تجربهی متمایز نمی تواند در شکلدهی به موضوع مطالعات دینی موسیقی یک متغیر اثر گذار باشد؟
تعاطی «منورالفکری محافظهکار» و«محافظهکاری سنتزده»
در شماره اخیر مجله خردنامه، به بهانهی مطلبی از مجلهی سیاستنامه، سعی کردهام تأملی مقدماتی داشته باشم پیرامون «اسلام سرمایهداری»؛ این مطلب در صفحات 40 تا 49، از شماره 172 این مجله منتشر شده است.
اسلام سرمایهداری از مهمترین مضامینی است که امام خمینی در شورش معرفتی سال آخرشان، در تئوری اسلام ناب-اسلام آمریکایی مورد نقد قرار میدهند. با این همه، به دلایلی که کم و بیش روشن است، هشدارهای امام خمینی دربارهی این «غیر» مهم گفتمان انقلاب اسلامی به ورطهی فراموشی سپرده میشود.
امروز(25 اسفند95) دقیقا یک سال از سخنرانی رهبر معظم انقلاب درباره نسبت حوزه و انقلاب اسلامی می گذرد. رنگ و بوی انتقادی این سخنرانی و هشدار صریح درباره در معرض خطربودن انقلابی گری در حوزه علمیه قم تحرکاتی را شکل داد: همایش ها و گردهمایی ها و سخنرانی ها و تدوین اسناد بالادستی و حرفهای کلی از قبیل این که «حوزه انقلابی بوده و خواهد بود»، «جریان غیرانقلابی در حوزه فلان است و بهمان»، «شاخصههای حوزهی انقلابی از منظر مقام معظم رهبری». اگر یقین به صداقت گویندگان نباشد، دشوار بتوان از نقش این قبیل سخنان در پوشاندن وجه تحلیلی و به ویژه هشداری رهبری گذشت.
مقدمه
هدف از برگزاری نشست «جایگاه فقه در علم اجتماعی مسلمین» بازخوانی مبانی رویکرد فقهی به مسائل اجتماعی است. اگر چه به واسطه ی سیطره ی انگاره ها و هنجارهای علم مدرن اغلب تصور می شود علم اجتماعی از دوران اخیر و از آگوست کنت شروع شده است اما جامعه اسلامی همواره به خود و به مسائل می اندیشیده است؛ کنش هایش را تفسیر می کرده و در پاسخ به «چه باید کرد؟»هایش تجویزهایی را پیش می کشیده است. ارزش داوری های مبتنی بر پیش فرض های روشنگری، تعریف علم را متأثر ساخته و منبع وحی را فاقد مرجعیت علمی معرفی می کند. فارغ از این پیش فرض ها و پیش داوری ها اما، فقه یک «علم» است که با تکیه بر عقل قدسی به تجویز می پردازد و هنگامی که پیرامون یک کنش اجتماعی به تحلیل و تجویز می پردازد، به مثابه بخشی از علم اجتماعی است.
قبل تر در زمینه جامعه شناسی محیط زیست از منظر انقلاب اسلامی یادداشتی نوشته بودم با عنوان: «حق محیط زیست، آگاهی و قضاوتهای مردم». (اینجا)
در زمانهای که «اژدهای سرمایه» بر زندگیمان سایه انداخته ولالاییهای حجتیهمآبانه به ما وعدهی همسفری با حضرت حجت(عج) در کلیهی سفرهای زیارتی ایشان به «عراق و شام و خراسان» میدهد! و از «هواداری» و «گرفتاری» و «خریداری» «سرداری» و «سرباری» برای «یار» میگوید؛ چقدر نیازمندیم به جهان شعری احمد عزیزی.