طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

 

 

«داد» اثری است که بسیار بیشتر از آن‌چه سازندگان آن فکر می‌کردند دیده شده است. همین واقعیت به احتمال زیاد سازندگان این اثر را متوجه چنین سوژه­‌هایی خواهد کرد. قابل پیش­‌بینی است که در آینده «دادِ» 2 و 3 و 4 و غیره را داشته باشیم. مهم‌تر از ادامه‌ی «داد»، اما تأثیری است که داد بر روایتِ عدالت­خواهی و ژانر مستندهای عدالت‌خواهانه خواهد داشت. «داد» شبیه «کفش‌های مکاشفه» مرحوم احمد عزیزی است؛ همان‌طور که مثنوی‌های کفش‌های مکاشفه جماعتی را شاعر کرد، دادخواهی‌هایِ داد هم کفش‌های جماعتی خواهد بود برای کشف سرزمین‌هایی ناشناخته و زمینه‌هایی بدیع از امر عدالت‌خواهانه. از همین روی لازم است «داد» را به دقت و حتی بی‌رحمانه نقد کرد. پیش از این در دو نشست و یک گفتگو درباره «داد»(اینجا)، نکاتی گفته­‌ام. نکات این سه متن اغلب بیان اهمیت و نقاط قوت «داد» بود. در این یادداشت نکاتی مطرح می­‌شود که بیشتر در نقد «داد» است و دست­‌کم در آثاری که در آتی در این­‌باره ساخته خواهد شد، می­‌توان مورد تأمل قرار گیرد.

۰ نظر ۰۷ تیر ۹۶ ، ۲۳:۲۲
مجتبی نامخواه

گفتگو با خبرگزاری مهر درباره نظریه اجتماعی امام خمینی(ره) (اینجا)

* اندیشه‌ اجتماعی مسلمین در دوران معاصر، از سید جمال به بعد حول دوگانه‌ی سنت و تجدد سامان می‌یابد. مسئله‌اش سنت‌گرایی و تجددگرایی و یا تلفیق این دو و حدود و ثغور این تلفیق است. امام خمینی اما مرحله‌ی جدیدی در اندیشه اجتماعی می‌گشاید و اندیشه‌ای را سامان می‌دهد که سنت/ تجدد برای‌ش «مسئله» نیست.

* اندیشه اجتماعی امام خمینی یک اندیشه معطوف به تغییر است. «انقلاب» مفهوم مرکزی این اندیشه است. به تعبیری و بر حسب اندیشه اجتماعی امام خمینی، انقلاب یک اتفاق اجتماعی و تاریخی رخ داده در دوره‌ای مشخص نیست؛ شناخت اندیشه امام خمینی بدون مرکزیت دال انقلاب امکان ندارند.

* سکه‌ی اندیشه امام خمینی روی دیگری هم دارد و آن این که سیاست هم باید اجتماعی باشد. هم همه‌ی اجتماع باید سیاسی باشند و آحاد جامعه در امر سیاسی مشارکت کنند؛ و هم سیاست باید اجتماعی باشد.

* پاسخ امام که در پیام سی صفحه‌ای‌شان پس از قطعنامه تئوریزه شده اجمالاً  این است که ۵۹۸ پایان جنگ نیست، و جنگ تازه آغاز شده است: «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است»

۱ نظر ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۱۰
مجتبی نامخواه
 

مبحث ارائه شده در میزگرد برنامه تلویزیونی جهان­‌آرا، 13 خرداد 1396

 

برای بررسی دغدغه رهبر انقلاب درباره تحریف امام خمینی، باید قدری به عقب برگشت و به شرایط پیدایش و شکل‌گیری خط امام و اندیشه ایشان پرداخت.

۰ نظر ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۸
مجتبی نامخواه
1396/03/09نسخه قابل چاپ

درباره «مردم»، یکی از مهم‌ترین کلیدواژه‌های رهبر انقلاب

در اندیشه‌ی اجتماعی رهبر انقلاب و در دیدگاهی که ایشان در تحلیل اجتماعی انقلاب اسلامی می­‌پرورانند، «مردم»، مفهوم، نقش و دلالت­‌های قابل توجهی در مبنا و میدان نظام اجتماعی دارند. ایشان استدلال می‌کنند که اگر چه انقلاب اسلامی علت موجِده­ نظام اسلامی است اما بقای آن به واسطه­‌ی «انتخابات» ­ها است.۱ مسئله‌ی دیگر این­که مردم در نظریه‌ای که رهبر انقلاب پیرامون مردم‌سالاری دینی می‌پرورانند، علاوه بر انتخابات، واجد نقش­‌های دیگری نیز هستند. به تعبیری در نظم مدنی پس از  انقلاب اسلامی، «مردم» امکان­‌بخش و معنابخش «موفقیت» یا «ناکامی» های اجتماعی هستند.۲ یادداشت پیش رو می‌کوشد در حد بضاعت و به مثابه درآمدی بر یک بررسی جامع، شرحی به دست بدهد از اصول کلی­‌ای که نقش و معنای «مردم» را مبتنی بر تقریر آیت‌­الله خامنه­‌ای از مردم­‌سالاری دینی توضیح می­‌دهد.

* یادداشت منتشر شده در KHAMENEI.IR (اینجا)
۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۰۱
مجتبی نامخواه

درآمدی بر پروژه فکری استاد حمید پارسانیا

پروژه فکری و ترانسفر تفکر

نوشتن از پروژه‌ی فکری یک متفکرِ مؤلف، در روزگاری که ترجمه بر تفکر تفوق دارد و جماعتی از طریق ترانسفر متفکر ارتزاق می‌کنند، امری به نسبت دشوار است. این دشواری اغلب به این دلیل است که در اثر پروپاگاندای ژورنالیست‌های حوزه اندیشه، از «پروژه فکری» چیزی ورایِ «واردات اندیشه» مراد نمی‌شود و اطلاق آن بر کوشش‌های مولّد نادر است.

حمید پارسانیا از معدود کسانی است که طی سه دهه اخیر کوشیده­ است فارغ  از مشهورات آکادمیک و شئونات حوزوی، «مسئله» داشته باشد؛ به این مسائل بیاندیشد، پاسخ­هایی «تألیف» و در نهایت منتشر کند. بنابراین اگر پروژه فکری را دست‌کم شامل مؤلفه­های‌ فوق بدانیم، حجت­الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا صاحب یک پروژه‌ی فکری است که از قضا بر مهم‌ترین و موثرترین مسئله‌های فکری روزگار ما متمرکز بوده و به تألیف ایده­های نابی منتهی شده است. با این حال چگونه است که این پروژه‌ی ذوابعاد و ‌مهم، در کلیت خود مورد تأمل قرار نمی­گیرد و گزارشی از آن به دست داده نمی­شود؟

حمید پارسانیا مدتهاست ترجیح می­دهد پروژه­ی فکری خود را  در مدًرَسی در کنج فیضیه، در کلاس­هایش در دانشکده علوم اجتماعی، در درس‌گفتارهایی در متن و در حاشیه‌ی نظام آکادمیک، در نشست­هایی متعدد و در کتاب­ها و مقالاتی چند دنبال کند؛ بی ­آن که کلیت این پروژه موضوع یک گزارش اندیشه باشد. در حالی که از باب نمونه نوشته­های منتشر شده در بازتاب پرخاش‌های یک مترجم- متفکر، تنها در یک‌سال اخیر، بیش از آثار خود وی است! آیا بسط ید نیروهای حزبی در میدان ژرونالیسم علوم انسانی باعث نشده به جای روایت اندیشه­ها، سلبریتی­ها متفلسف­‌نما و شومن­های در پوستین علم افتاده برجسته شوند؟

این نوشته خود را قادر به خرق عادتِ تفکرخواندنِ ترجمه نمی‌داند و نمی‌تواند اصطلاح «پروژه فکری» را از جمع توأمان ترجمه و پرخاش به معنای واقعی خود بازگرداند؛ همچنان که نمی‌تواند اولین چراغ را برای بررسی پروژه فکری حجت‌الاسلام والمسلمین حمیدپارسانیا روشن کند. با این حال امیدوارست بتواند در میانه‌ی هیاهویی که نیروی‌های احزاب سیاسی در میدان اندیشه به راه انداخته‌اند، مروری اگر نه بر پروژه فکری، بلکه دست‌کم بر آثار و فعالیت‌های استاد حمید پارسانیا بیاندازد.


* یادداشت منتشر شده در مجله خردنامه، شماره 174

۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۹
مجتبی نامخواه

 

در تحلیل تکنوکراتیسم از منظر گفتمان انقلاب اسلامی، مهم­‌ترین مسئله پیرامون نسبت عدالت و پیشرفت شکل­ می­‌گیرد. پاسخ تکنوکراتیسم به این پرسش عبارت است از تفوق توسعه بر عدالت. تکنوکرات کسی است که تولید ثروت و توسعه را بر عدالت و توزیع ثروت اولویت دهد. از منظر یک تکنوکرات با انباشت و تکاثر ثروت است که توسعه ممکن می­‌شود و توزیع ثروت، از آن­جا که در این روند اختلال ایجاد می­‌کند، به توزیع فقر کمک کرده است. کم نبوده و نیستند مدیرانی که تفکری انقلابی کار خود را آغاز کردند و پس از مدتی به این باورِ محوری تکنوکراتیسم رسیدند. مردان انقلاب اسلامی یک­‌شبه تکنوکرات نشدند اما آرام و گام به گام، میل نظام­‌مند به «تکاثر» را از اولویت «توسعه» بر «عداالت» شروع کردند.
یادداشت منتشر شده در سایت KHAMENEI.IR (اینجا)

۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۲۶
مجتبی نامخواه

موسیقی مردمی انقلاب اسلامی

درباره نخستین جشنواره مردمی موسیقی انقلاب اسلامی «بانگ بیداری»

چندی پیش این بخت را یافتم که در برگزاری نخستین جشنواره موسیقی انقلاب اسلامی در استان خوزستان مشارکت داشته باشم. حرکتی هدف‌مند که با همکاری بی‌چشم‌داشت و مخلصانه جمع ارزشمندیِ از فعالان فرهنگی اجتماعی استان خوزستان، با محوریت «رسانه بیداری» و با حمایت «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» برگزار شد.

در ادامه چند لینک و متن مرتبط با این رویداد می‌آید:


نشریه بانگ بیداری شماره 1

نشریه بانگ بیداری در 42 صفحه ضمن به بررسی بنیادهای نظری، وضعیت و مسائل امروز موسیقی انقلاب اسلامی می‌پردازد. همچنین گزارشی از فرایند برگزاری جشنواره و معرفی هیئت داوران را بازتاب می‌دهد. بخش قابل توجه دیگر این نشریه گفتگو با پیشکوتانی است که به بیان تاریخ شفاهی موسیقی و سرود انقلابی در استان خوزستان پرداخته است.


کنفرانس خبری جشنواره بانگ بیداری با حضور حاج صادق آهنگران (دبیر)، محمد گلریز (عضو هیئت داوران) و مسئلان جشنواره

وب سایت جشنواره بانگ بیداری

کانال تلگرام جشنواره بانگ بیداری

خبر فراخوان جشنواره

متنی که در ادامه می‌آید یادداشتی است در اولین شماره نشریه بانگ بیداری منتشر شده و ایده‌ها و اهداف این حرکت را توضیح می‌دهد.

۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۲
مجتبی نامخواه

 

 

اشاره: «تدبیر» مدیران فرهنگی دانشگاه حکیم سبزواری در شهرستان سبزوار نیز شامل حال دادخواهی کارگران، پرستاران و رانندگان شد و اکران مستند «داد» در این دانشگاه هم مجوز نگرفت. همین ماجرا اما سبب خیر شد تا به همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری، فعالان همه تشکل‌های دانشجویی این دانشگاه، در برنامه «الف بای انقلاب» گردهم بیایند و درباره این مستند به بحث و گفتگو بپردازند.

آنچه در پی می‌آید گفتاری است که در این نشست ارائه شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

مستندی به نام «داد»، اثری است که خواسته‌های عدالت‌خواهانه‌ی رانندگان، پرستاران، کارگران و معلمان و برخوردهای امنیتی با آن‌ها را بازتاب می‌دهد؛ اثری روان و ساده که بیش از آن‌چه گمان می‌رفت دیده شد. این استقبال از «داد» اما بیش از هر چیز، از جمله بیش از جذابیت و ساخت اثر، معلول بستری است که «داد» در آن روییده است. موضوعی که در این جلسه می­خواهیم کمی بیشتر درباره آن گفتگو کنیم، واکاوی این بستر است. این بستر از یک منظر کلی عبارت است از نیاز به اندیشه­‌ورزی و حتی بازاندیشی درباره‌ی پروژه‌ی عدالت‌خواهی: «داد» اگر چه اثری انضمامی درباره‌ی چند رویداد عدالت‌خواهانه و یا به عبارت بهتر، اثری درباره‌ی تفسیری عدالت‌خواهانه از چند رویداد است اما از نگاهی دیگر و از منظری ثانوی حامل مهم‌ترین پرسش‌هایی است که بازشناسی اجتماعی وضعیت امروز عدالت‌خواهی بدان نیازمند است. همین زمینه‌هاست که «داد» را اثری قابل توجه ساخته است. اهم نکات  محورهایی که «داد» در باب اندیشه­ورزی پیرامون عدالت­خواهی می­‌گشاید را می­توان در پنج محور جمع‌­بندی کرد:

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۰۲
مجتبی نامخواه

بازتولید «اسلام سرمایه‌داری» در ایران امروز

تعاطی «منورالفکری محافظه‌کار» و«محافظه‌کاری سنت‌زده»

منتشر شده در مجله خردنامه شماره 172

بیان مسئله

چندی پیش در مجله‌ای که با سیاست‌گذاری سیدجوادطباطبایی و سردبیری عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی منتشر می‌شود، مطلبی به چاپ رسید با عنوان «بورژوازی در حجاز». ادعای این مطلب و یکی- دو متن مرتبط دیگر با آن، حول این گزاره کلیدی چرخ می‌زد: «در حوزه سیاست گذاری اقتصادی پیامبر اسلام[ص] یک کاپیتالیست رادیکال است».[1] فارغ از پرداختن به این متن و ادعاهایش، فرامتنِ این نوشته به مثابه‌ یک نشانه‌، حکایت‌گر وضعیت کنونی تفکر به طور عام و وضعیت یک جریان فکری پرنفوذ در مناصب‌ قدرت و مناسبات آن، به طور خاص است. پرسش‌های اصلی این نوشته این است که این جریان فکری‌ای که پیامبراکرم(ص) را کاپیتالیست می خواند، در حال حاضر در چه وضعیتی قرار داد؟ این جریان فکری چه می‌گوید؟ و در تداوم کدام تاریخ و تطورات به شرایط کنونی رسیده است؟

۰ نظر ۲۹ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۱۴
مجتبی نامخواه
گفتگویی درباره درباره مستند «داد»: چرا حوزه و دانشگاه «داد» نمی‌زنند؟

می‌پرسیم آقایان دقیقاً دارید چه کاری می‌کنید که به این وظایف ذاتی‌تان نمی‌رسید؟ به پیمانی که خدا از علما گرفته نمی‌رسید؟ به «اخذ الله علی العلماء الایقاروا علی کظة ظالم، ولا سغب مظلوم» نمی‌رسید؟ در بهترین حالت‌ها می‌گویند در حال تولید علوم انسانی اسلامی هستیم! در حال تفکر و نظریه‌پردازی درباره‌ی تمدن اسلامی و مراحل آن هستیم. خیلی هم خوب! فقط احیاناً این علوم انسانی اسلامی‌تان ارتباطی هم با انسان دارد یا نه؟ این کارگرهایی که شلاق می‌خورند هم «انسان» هستند یا نه؟ چرا به این‌ها نمی‌پردازید؟ پاسخ روشن است چون از یک موضع استعلایی به انسان نگاه می‌شود، می‌گویند بحث‌های مهم‌تری هست. ما نخبگان هستیم و باید درباره مسائل کلان حرف بزنیم، درباره مبانی همه چیز حرف بزنیم؛ ما باید درباره‌ی تمدن‌سازی و مباحث تمدنی حرف بزنیم، این مردم مستضعف که اصلا اهمیتی ندارند! اما این تمدن‌بازی است نه تمدن‌سازی.

مطلب منتشر شده در سایت جشنواره عمار(+)

۰ نظر ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۱۵
مجتبی نامخواه

طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن


چندی پیش در چارچوب طرح مدرسه انقلاب اسلامی با حضور جمعی از طلاب مدرسه علمیه امام باقر علیه السلام قم بحثی با عنوان «اندیشه اجتماعی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای» داشتم که شش جلسه از آن به بازخوانی کتاب مهم طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن گذشت.

ابتدا بنا نبود این جلسات انتشار عمومی بیابد. تصور نمی‌کردم این جلسات یا دست کم انتشارشان چندان مفید باشند چرا که به واسطه برگزاری در ترم سوم طرح مدرسه انقلاب عطف‌های زیادی به مباحث سابق داشته و کمی مبهم می‌نمود. گویا دوستان بزرگوار نظر دیگری داشتند و حالا که در فضای تلگرام منتشر شده، لینک آن مباحث را در اینجا قرار می‌دهم به آن امید که به درد کسی بخورد؛ ان شاءالله.

۰ نظر ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۲۷
مجتبی نامخواه
جمهوری و مهجوری

بازنشر هفت یادداشت درباره‌ی یک پدیده‌ی فراموش شده: جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی
۰ نظر ۱۳ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۵۲
مجتبی نامخواه

سلام و تیریک سال نو.

دو «مسئله‌» هست که در رابطه با این ایام قابل طرح و تأمل بوده و در راستای پاسخ به دو پرسش کلان «کیستی» و «چه باید کرد؟» قابل توجه و پیگیری است:

در یک سطح درک و تحلیل نوروز از منظر هویتی مطرح است و این‌که در نقطه‌ی نوروز، میانه لایه‌های سه گانه‌ی هویتی ما (اسلام، ایران و انقلاب) چه نسبتی بر قرار است؟

این مسئله را سال ‌گذشته در نوشته‌ای دنبال کردم:

معنای متفاوت نوروز از منظر رهبر انقلاب

بیش از پنج دهه پیش هنوز انقلاب اسلامی در ایران تکوین نیافته بود که صحنه‌ی اجتماعی سیاسی  ایران در یک جمع‌بندی نمادین از تجربه جمعی خود در تاریخ معاصر، واجد سه نیروی اجتماعی عمده بود. یک نیروی اجتماعی، متجددهایی بودند که اگر چه انقلابی بودند و بر انقلاب تأکید می کردند اما اسلامی و ایرانی نبودند. روشنفکران چپ‌گرا انقلاب را منهای اسلام و ایران می‌خواستند، از این رو هیچ ابایی نداشتند با «برادر بزرگ‌تر» شان همکاری کنند. بعدها انقلاب اسلامی و صدق مفهوم «چپ امریکایی» - که از جانب امام خمینی مطرح شد-  نشان داد برادر بزرگتر این جماعت، نه شوروی که دیگری است. نیروی عمده‌ی دیگر اما متجددینی بودند که اگر چه ملی‌گرا بودند و بر ایران تأکید می‌کردند اما در عمل اجتماعی خود نه «مسلم» بودند و نه روش‌های انقلابی را بر مبارزات پارلمانتاریستی ترجیح می‌دادند. اگر چه بعدها تمسک منورالفکرهای راست‌گرا به استقلال و سپس آزادی، با انقلاب اول و دوم زیر سؤال رفت و بی‌بنیان شد. نیروی عمده‌ی سوم اما متحجرین بودند: مقدس‌مآبانی که اسلام را می‌خواستند اما نه به ایران و اوضاع آن می‌اندیشیدند و نه با انقلاب و روش‌های دگرگون‌ساز روی خوش نشان می‌دادند. بعدها هنگامی که صدق قدم انقلاب در دگرگونی وضعیت اسلام در جهان پدیدار شد، مدعای این مقدس‌مآبان نیز بیش از پیش بر باد رفت.
هویت ما در تضاد و کشاکش میان متحجرین و متجددین به مهلکه افتاده بود و نوروز هم جزئی از این هویت بود. وقتی خرداد ۱۳۴۲، «انقلاب اسلامی ایران» در غربت و غیبت این سه نیروی اجتماعی عمده متولد شد حامل این استدلال ضمنی بود که «ما» هر سه‌ی این‌ جریان اجتماعی نیستم ولی واجد تعریفی متعالی‌تر از ارزش‌هایی هستم که این سه جریان مدعی آن هستند: ایرانی بودیم، اسلامی شدیم و انقلابی هستیم. در ساحت «انقلاب اسلامی ایران» این سه مفهوم در یک تعاطی و داد و ستد، هویت ما را می‌سازند و این تعارض‌های ظاهری نه در ذات مفاهیم که محصول عدم صدق معرفتی و اجتماعی هوادان‌شان است. به همین دلیل «انقلاب اسلامی ایران» با روشنفکران به اصطلاح انقلابی بر سر مفهومی که داشتند‌‌ و داشته‌ی مفهومی‌شان (انقلاب)، به خاطر نداشته‌هاشان (اسلام و ایران) درگیر می‌شد. «انقلاب اسلامی ایران» با منورالفکران به اصطلاح ملی و ایرانی، بر سر مفهومی که داشتند و داشته‌ی مفهومی‌شان‌ (ایران یا ملیت) و به خاطر نداشته‌هاشان (اسلام و انقلاب) درگیر می‌شد و بالاخره «انقلاب اسلامی ایران» با مقدس‌مآبان به اصطلاح اسلامی بر سر مفهومی که داشتند‌ (اسلام)، به خاطر نداشته‌هاشان (انقلاب و ایران) درگیر می‌شد. این چنین بود که هویت ما حاصل تعاطی این سه امر در یک تعریف متمایز بود، نه تعارض آن‌ها در تعریف موجود. سنت نوروز هم که جزئی از هویت ماست، در ساحت اندیشه‌ی انقلاب اسلامی ایران و رهبرانش واجد این سه معناست. سه معنایی که البته نقش‌های متمایزی در این نمایش آیینی بر عهده دارند؛ یکی محتواست (اسلام)؛ دیگری ظرف تحقق است (ایران) و دیگری جهت تحقق(انقلاب).  
 

نوروز،هویت انقلاب و مخالفان آن

مسئله‌ی دیگر چگونگی مواجهه‌ی ما با نامگذاری‌های سال از جانب رهبر معظم انقلاب است. «نامگذاری به مثابه سیاست‌گذاری عمومی» چارچوبی کلی است که این چگونگی را می‌تواند تا حدودی تشریح کند.

دو سال هم قبل این مسئله را در نوشته‌ای دنبال کرده‌ام:

نام‌گذاری به مثابه سیاست‌گذاری


نام‌گذاری‌های سال‌ها از یک‌سو اعلان عمومی سیاست‌های عمومی نظام جمهوری اسلامی است و از سوی دیگر، زمینه‌سازی برای مشارکت عمومی در تحقق این سیاست‌ها به‌شمار می‌رود. به‌علاوه زمینه‌ی فعال‌ شدن مجموعه‌های مردمی در فرایند سیاست‌گذاری عمومی را فراهم می‌آورد. بخشی از نهادهای رسمی میل فزاینده‌ای دارند که تصویر شعاری و کلیشه‌ای خود را در زمینه‌ی نام‌گذاری‌های سال غالب کنند. این «جناح مؤمن انقلابی» است که باید نام‌گذاری را به‌مثابه‌ی بخش و سطحی از سیاست‌گذاری عمومی انقلاب درک کند و علاوه بر زمینه‌سازی برای تبدیل آن به سیاست‌های جاری، زمینه‌ی فعال‌تر شدن مردم و نهادهای مردمی را در فرایند سیاست‌گذاری عمومی جمهوری اسلامی، فراهم آورد.

سطوح سیاست گذاری در جمهوری اسلامی

۰ نظر ۰۱ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۴۲
مجتبی نامخواه

تجربه موسیقایی انقلاب اسلامی

امروزه اغلب مطالعات اسلامی درباره‌ی موسیقی و یا مطالعه درباره‌ی نسبت دین و موسیقی، فارغ از یک تجربه‌ی موسیقایی مهم و متفاوت، دنبال می‌شود: تجربه‌ی موسیقایی انقلاب اسلامی تجربه‌ای اجتماعی و به نسبت همگانی است. تجربه‌ای که در آن انسان جامعه‌ی ایرانی، نسبت متمایزی با موسیقی بر قرار می‌کند. مراد از این تمایز فارغ از داوری و ارزش‌گذاری، در انداختن طرح این پرسش است که  آیا این تمایز و تجربه‌ی متمایز‌ نمی تواند در شکل‌دهی به موضوع مطالعات دینی موسیقی یک متغیر اثر گذار باشد؟


* یادداشت منتشر شده در شماره سوم مجله رسائل

۰ نظر ۳۰ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۲۴
مجتبی نامخواه