درباره انقلاب اجتماعی و بسط تأثیرگذاری گروههای مردمی و مدنی در سیاستگذاری اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
درباره انقلاب اجتماعی و بسط تأثیرگذاری گروههای مردمی و مدنی در سیاستگذاری اجتماعی
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
متن زیر نقدی است که پژوهشگر ارجمند، آقای مرتضی نقرهای پیرامون مباحث میزگرد نقد نهاد نمازجمعه طی چند فرسته در صفحه اینستاگرام ایشان منتشر کردهاند و جهت اطلاع مخاطبان تقدیم میگردد.
اخیراً گفتگویی چالشی در باب اینکه چرا «ائمه جمعه در برابر سرمایهداری پیشرونده در شهر موضعی ندارد؟» را در بخش اندیشه روزنامه فرهیختگان مطالعه کردم. به نظرم این گفتگو را فارغ از جزئیات آن، میتوان دعوایی دانست که آینده انقلاب اسلامی از دل آن بیرون خواهد آمد. یک سر این دعوا (ادعای جناب نامخواه) این است که رشد سرمایهداری به خاطر عدم مطالبه گفتمان عدل-ظلم بوده و این گفتمان به دوگانه سنت-تجدد فروکاست کرده و دعوا را از ساحتی اجتماعی به ساحتی انتزاعی و تمدنی برده است که خود، به بازتولید وضعیت موجود کمک میکند؛ زیرا محافظهکارانه میخواهد با شعار اسلامی کردن همهچیز، مبارزه با ظلم و بیعدالتی را که اس و اساس انقلاب است، به تأخیر بیندازد.
گفتگو با دوست فاضلم آقای حسین مهدیزاده درباره نهاد نمازجمعه آغاز شد اما مباحث مطرح شده دامنه بیشتری یافت. فایل پیوست یک سلسله استوری است که جناب آقای مهدیزاده پس از انتشار میزگرد در صفحه اینستاگرامشان منتشر کرده و پس از تقریر بخشهایی از مباحث سابق، نقدهایی دیگری را هم مطرح کردهاند.
دریافت
توضیحات: تقریر خلاطه مباحث میزگردی نمازجمعه و نقدهایی دیگر
نهاد امامت جمعه در میزگرد «فرهیختگان» با حسین مهدیزاده و مجتبی نامخواه
(بخش دوم)
جامعه و منافع گوناگون افراد پیچیدگیهایی دارد که بسیار بیشتر از قابلیت تبیین کلامی و بحث عصمت و پیامبری و خانواده است. در جامعه حداکثر میتوانید یک ولی عادل و معصوم داشته باشید اما یک سیستم معصوم که نمیتوان داشت.
نهاد امامت جمعه در میزگرد «فرهیختگان» با حسین مهدیزاده و مجتبی نامخواه (بخش نخست)
نهاد نمازجمعه در ذات خود اهمیت دارد؛ در تجربه تاریخی و اجتماعی ما و در سالهای اول انقلاب هم اهمیتی داشت که امروز ندارد. این فقدان جایگاه نمازجمعه تنها معلول رتوریک ائمهجمعه امروز نیست. اگر امامجمعه شهر «الف» فن خطابه ندارد امامجمعه شهر «ب» شاید داشته باشد اما ما با یک مساله عمومی روبهرو هستیم. فکر میکنم تنزل جایگاه نمازجمعه قابلپژوهش باشد.
سیدجواد نقوی، روزنامهنگار: گرچه رهبر انقلاب وظیفه اساسی نهاد امامت جمعه را گفتمانسازی دانستهاند، در سالهای اخیر شاهدیم که رتوریک این نهاد مانند گذشته در جامعه ایجاد کنش و گفتمانسازی نمیکند. در هفتههای گذشته برخی فعالان رسانهای نقدهایی به این نهاد وارد کردهاند اما این نقدها فاقد عمق تئوریک بود. با حسین مهدیزاده دبیر میز نظریه اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی قم و مجتبی نامخواه مدیر کارگروه اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی گفتوگویی کردهایم که چرا نهاد ائمه جمعه نتوانسته است گفتمانی مبنیبر کنش اجتماعی ایجاد کند؟ بخش اول این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
صوت سخنرانی در هیئت راه فاطمه سلام (الله علیها) با موضوع: «فلسفه ولایت؛ همراهی دعوت اسلامی و عدالت اجتماعی».
گزیده: علامه محمد رضا حکیمی یکی از کسانی بود که عمیقاً به این ایده مهم خطبه منا و قیام عاشورا، یعنی معیت و همبستگی دعوت اسلامی و عدالت اجتماعی باور داشت. پروژه او دعوت به چنین اسلامی بود. این باور، در شرایطی که اندیشه اسلامی و گفتارهای دینی از نظر عدالت اجتماعی یک برهوت تمام عیار بود، بسیار ارزشمند بود.
علامه حکیمی اندیشه اسلامی را در عینیت جامعه مطرح میکرد و این در شرایطی بود که ذهنیتگرایی غالب بر ذهن و زبان اندیشوران اسلامی، هیچ امکانی برای بازتولید کنش عدالتخواهانه فراهم نمیآورد. به همین خاطر آثار مرحوم حکیمی در برآمدن سوژه عدالتخواه بسیار مهم بود.
به منبرهای دهه محرم فکر کنیم. از فرزندآوری تا امنیت، تا طب سنتی و نور و ولایت و اخلاق و همه چیز بود اما هیچ خبری از عدالت نبود؛ مشخص است وضعیت این طوری نخواهد ماند. آن همت و نیروی مؤمن و انقلابی که رهبر انقلاب گفتند برای عدالت برخواهد خاست. این برخاستن نیازمند یک خاستگاه الهیاتی است.
اگر منتظر باشیم تا امر عدالتخواهانه، در یک تفسیر جامع و جامعهمدار از دین و به مدد الهیات عدالتخواهی برخیزد، میتوانیم با اطمینان بگوییم مرحوم حکیمی پس از مرگش زنده خواهد بود و تکثیر خواهد شد و به احیای مجدد سوژه عدالتخواه کمک خواهد کرد.
اگر حکمرانی تکلیف خود را در حوزه ایده کلان روشن کند و با صراحت در حوزههای اصلی به ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی بازگردد، به الزاماتی که قانون اساسی دولت را موظف کرده، برگردد، حتما زمینه برای اینکه این ایده به نحو تکاملی پیش برود، فراهم خواهد شد.
اگر ایده اسلام ناب اسلام آمریکایی بهسمت مقوله عدالت حرکت کند، اگر این ایده ما را بهسمت مقوله عدالت سوق بدهد، ارجاع بسیار درستی است. یعنی انتقال درستی از سطح رتوریک به سطح تئوریک اتفاق افتاده است. چون دقیقا مساله همینجاست. شرور و تضاد و حرکت و فطرت، همه مفاهیم حکمیای هستند که ما را به سمتوسوی عدالت سوق میدهند. عدالت از دل ظلم و نابرابری ممکن میشود. حتی تصویر عدل الهی منهای توضیح شرور ناممکن است.
باید از سطح رتوریک امام(ره) به سطح تئوریک ایشان برویم.
ما در وضعیت توضیح مبانی تصوری ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی هستیم و از تداوم این مسیر به دلالتهای تطبیقی آن و به ریشههای فکری آن میرسیم و به این میرسیم که این ایده چه ریشههای عمیق فلسفی و عرفانیای دارد. ما هنوز تصویر جامعی از این ایده اسلام ناب و اسلام آمریکایی نداریم. یکی از دلایل آن این است که ما همواره به مبانی ارجاع دادهایم.
وحدت علیه مردم
این ارائه چکیدهای است از حرفهایی که درباره تحلیل تاریخی اجتماعی ایران اکنون و درباره چه باید کردِ آینده دارم.
بیست دقیقه فشرده درباره مردم، انقلاب، عدالت، طبقه مرفه جدید، قیممآبی و طبقه ویژه سیاسی، تحجر، تجدد، جنبش، نمایندگی و غیره. روایتی اجتماعی و تاریخی از تصوری که از پروژه عدالتخواهی دارم.
دریافت
عنوان: گود وحدت علیه مردم
حجم: 22.3 مگابایت
توضیحات: برنامه گود با عنوان وحدت علیه مردم
بایگانی نوشتههایم در شبکههای اجتماعی
محافظهکاری دیگریِ ذاتیِ تغییرخواهی است و اگر نظم، امنیت و ایستایی جوامع را تأمین میکند، تغییر تمهید کننده پویایی و عدالت است. محافظهکاری قتلگاه، تغییرخواهی، انقلابیگری، عدالتخواهی است اما این بدان معنا نیست که محافظهکارها یکسره با عدالت در ستیزند. آنها عدالت را نفی نمیکنند بلکه تغییراتی که زمینهساز عدالت است را پی نمیگیرند یا بر نمیتابند.
عدالت دشمنانی دارد. در مقام نظر و دستکم در جهان فکری و در زمانه ما، محافظهکاران و هواداران لیبرالیسم(کاپیتالیسم)، برجستهترینشان هستند. با این همه نه محافظهکاران و نه لیبرالها عدالت را نه تنها نفی نمیکنند بلکه در نوشتجات خود برجسته هم میکنند.