طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

ارزیابی‌های شتاب‌زده یک طلبه

طبقه سه

بسم الله
دوست می داشتم این وبلاگ
- این پنجره‌ی سرد و بی‌روح - جز یک صفحه نمی‌داشت
و در آن صفحه جز یک سطر نمی‌بود
و بر آن سطر جز یک کلمه نمی‌نشست
و آن کلمه «خمینی» بود و دگر هیچ نبود...
***
آن‌هایی که همراه پیغمبر بودند و دعوت پیغمبر را قبول کردند همین مردم «طبقه سه» بود، همین فقرا.
صحیفه امام ج8 ص 293

***
طبقه سه صفحه شخصی و بایگانی کاملی از نوشته‌ها و گفته‌هایم،از سال 1389 تا کنون است. می‌کوشم جستجوها و جستارهایی در این صفحه منتشر شود که «غایت»، «موضوع» و یا «مسئله»شان «انقلاب اسلامیِ اکنون» باشد.

***
معرفی بیشتر و گزارش‌واره‌ای از برنامه پژوهشی این صفحه در قسمت "درباره طبقه سه"، در نوار بالای صفحه آمده است.

***
صفحه‌ها در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام @namkhahmojtaba
توییتر @Namkhah1
تلگرام @tabagheh3_ir

***
ایمیل namkhahmojtaba@gmail.com

بایگانی
آخرین نظرات

۱۹ مطلب با موضوع «نقد و بررسی طبقه سه» ثبت شده است

مطلب زیر را خانم زهرا محسنی‌فر در نقد مطلب کنشگری و مشارکت اجتماعی در ایران آینده؛ مدرسه هفت تپه نوشته و در صفحه اینستاگرام خودشان (اینجا) منتشر کرده‌اند.

نقد مطلب هفت تپه

چند نکته در باب عدالت‌خواهی و مطالبه‌گری در موضوعاتی نظیر #هفت_تپه :
۱- ارتباط مجلس با بدنه‌ی کنشگران اجتماعی برای شناخت و لمس مشکلات و سیاست‌گذاری‌های کلان برای رفع ساختاری عوامل فساد و ناعدالتی ضروری‌است اما نباید به رویه‌ای برای حل مورد به مورد مشکلات تبدیل شود. اینکه حل مشکل کارگران یک شرکت، کارویژه‌ی نمایندگان مجلس می‌شود، از لحاظ انسانی و وجدانی قابل قبول اما از لحاظ ساختاری و حاکمیتی ضعف بزرگی است. اینکه بخشی از حاکمیت وظیفه خود را انجام ندهد و بخش دیگر به ناچار آن را گردن بگیرد، صرفا برای شرایط اضطراری قابل تجویز است.
۲- عدالت اجتماعی از طریق تشکیلات ساختاری محقق می‌شود، نه از طریق ضریب دادن به کنش‌های اعتراضی ضدساختاری. تنها توجیهی که می‌تواند عدالتخواهان را پشتیبان حرکت‌های اعتراضی خیابانی قرار دهد، فقدان بسترهای ساختاری عدالت‌گستری اجتماعی است. همان توجیهی که اضطرار را مجوز اکل میت می‌کند. در ماجرای هفت تپه اعتراض تنها راه پیش رو بود.

۰ نظر ۲۶ شهریور ۹۹ ، ۰۰:۵۵
مجتبی نامخواه

نقد زیر را برزگواری به نام مرتضوی درباره مطلب انسان ایرانی «گرگ انسان» نیست کامنت گذاشتند.


البته با عبارت «جامعه تر» که به کار بردید و همان طور هم که از آن مشخص است؛ برای اثبات چنین چیزی، باید رفتار، نیات و تعاملات اعضای جامعه با یکدیگر به گونه ای «جامع» ، «عمیق» و دارای «اثر زیاد» و «محسوس» باشد تا بتوان از آن نتیجه گرفت که ما واقعا «جامعه تر» هستیم.

شما برای اثبات فرضیه ی خود، به مدت زمان محدودی به یک سری از رفتارهای کسری از جامعه که مثبت بود اما فاقد عمق، اثر و از همه مهمتر، جامعیت و استمرار بود؛ اشاره کردید در حالی که پس از سپری شدن آن دوره ی زمانی کوتاه، دیگر شاهد آن یاریگری، خودداری از حرص و به فکر دیگری بودن، بخشیدن اجاره بها و... نیستیم ، برعکس (و البته که بدتر) شاهد مسابقه در حرص و طمع در عمق لایه های جامعه، افزایش اجاره بها و مسکن و مایحتاج و ارزاق هستیم که البته به گفته مسئولان عالی و رسمی کشور، هیچ دلیل منطقی برای آن وجود ندارد و این افزایش ها و زیاده خواهی ها، صرفا به خاطر جبران فروش کم و به دست آوردن سود بیشتر و ضررهایی است که در دوران اولیه همه گیری کرونا وارد شده است.

۰ نظر ۱۴ تیر ۹۹ ، ۰۰:۰۴
مجتبی نامخواه

گاهی مطالب منتشر شده در این صفحه با نقدهایی مواجهه می‌شوند. فارغ از این که این نقدها را وارد می‌دانم یا نمی‌دانم؛ و یا پاسخی دارم و ندارم؛ به خاطر اهمیت بازاندیشی، گفتگو و اطلاع از دیدگاه‌های متفاوت، از این به بعد این نقدها را همین‌جا بازنشر می‌کنم.

قبل‌ترها هم نقدهایی بود که البته برایم مهم بودند اما به ذهنم نرسیده بود که متنشر کنم. در مواردی که برایم ممکن باشد، بعد از گذشت چند وقتی، برخی از مهم‌ترین پاسخ‌هایم را نیز مدون و منتشر خواهم کرد. این نقدها را در بخشی جداگانه در موضوعات، تحت عنوان نقد طبقه سه و هم‌چنین از طریق همین کلمه کلیدی دنبال کنید.

*****

نقد زیر را بزرگواری به نام آقای وحید طراوت درباره مطلب کنکاشی در ریشه‌های فکری عقب‌ماندگی در عدالت در محیط پیام‌رسان بله منتشر کرده است.

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۹ ، ۲۳:۵۵
مجتبی نامخواه

 

 

 

 

«به چه اندیشیدن» در محاق «چگونه اندیشیدن»

 

ابر کلمات

 

امروزه و در برنامه‌های‌ آموزشی رایج در محافل حزب‌اللهی، بحث­های پر حجمِ بسیاری در باب مباحث معرفتشناسی به چشم می‌خورد. برنامه‌های آموزشی و مطالعاتی فراوانی درباره شبهات احتمالی و فلسفه­‌ی همه­‎ چیز. برنامه‌هایی که طی مخاطبان آن مرتباً به مبانی نظری امور مختلف می­‌اندیشند. این دوره­‌ها و برنامه‌های آموزشی متعدد و متراکم، اغلب در پی آن هستند که ما را در برابر شبهاتِ موجود و آینده آماده کرده و جهانِ بینشی و جهان­‌بینی ما را مستدل سازند. نمی­‌توان انکار کرد داشتن آمادگی معقولی در این زمینه­‌ها، اگر در جای خود قرار گیرد، بی فایده نخواهد بود. مسئله اما آن‌جاست که هم‌چون وضع کنونی از حد خود خارج ­شده و انتزاعی­‌اندیشی را ایجاد، تشدید و مستدل می‌سازد. مسئله­‎ی مهم و نیاز کنونی ما بیشتر ازآنکه چگونگی و «روش» فکر کردن باشد، «موضوع» آن است. «چگونه فکر کردن» مهم است اما نه آن­قدرها که «به چه فکر کردن» فراموش­‎مان شود.

۰ نظر ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۲۷
مجتبی نامخواه

متنی که در ادامه می‎آید بریده‌ای است از گزارشی با عنوان با «ذبح پدیده به پای ادبیات نظری؛ روایتی انتقادی از تحلیل‌های جامعه‌شناسانه درباره شهید حججی». خلاصه مطلب این است که بعد از ذبح شخص  شهید حججی به دست داعشی‌ها، بار دیگر نیز این شهید در مقام یک پدیده‌ ذبح شده است. از نظر نگارنده‌ محترم این نقد، ذبح دوم به وسیله برخی تحلیل‌ها از جمله مطلب منتشر شده در این وبلاگ، با عنوان «درآمدی بر درک اجتماعی- فلسفی از پدیده‌ شهید حججی» انجام پذیرفته است!

 

ذبح پدیده به پای ادبیات نظری

۰ نظر ۲۰ دی ۹۶ ، ۱۴:۱۹
مجتبی نامخواه