نقد طبقه سه/ «جامعهتر» هستیم؟
نقد زیر را برزگواری به نام مرتضوی درباره مطلب انسان ایرانی «گرگ انسان» نیست کامنت گذاشتند.
البته با عبارت «جامعه تر» که به کار بردید و همان طور هم که از آن مشخص است؛ برای اثبات چنین چیزی، باید رفتار، نیات و تعاملات اعضای جامعه با یکدیگر به گونه ای «جامع» ، «عمیق» و دارای «اثر زیاد» و «محسوس» باشد تا بتوان از آن نتیجه گرفت که ما واقعا «جامعه تر» هستیم.
شما برای اثبات فرضیه ی خود، به مدت زمان محدودی به یک سری از رفتارهای کسری از جامعه که مثبت بود اما فاقد عمق، اثر و از همه مهمتر، جامعیت و استمرار بود؛ اشاره کردید در حالی که پس از سپری شدن آن دوره ی زمانی کوتاه، دیگر شاهد آن یاریگری، خودداری از حرص و به فکر دیگری بودن، بخشیدن اجاره بها و... نیستیم ، برعکس (و البته که بدتر) شاهد مسابقه در حرص و طمع در عمق لایه های جامعه، افزایش اجاره بها و مسکن و مایحتاج و ارزاق هستیم که البته به گفته مسئولان عالی و رسمی کشور، هیچ دلیل منطقی برای آن وجود ندارد و این افزایش ها و زیاده خواهی ها، صرفا به خاطر جبران فروش کم و به دست آوردن سود بیشتر و ضررهایی است که در دوران اولیه همه گیری کرونا وارد شده است.
به خوبی مشخص است که رفتار جامعه را نباید در چند هفته یا ماه، تحلیل کرد. آیا در همین ساعت هم، آن مواسات و انفاق و یاریگری اگر به اندازه همان موقع وجود داشت؛ اگر آن بخشیدن اجاره ها وجود داشت؛ شاهد این حجم افسارگسیخته در بالارفتن اجاره و مایحتاج یومیه بودیم؟ بعضی رفتار مثبت و پسندیده، متاسفانه به صورت رفتار هیجانی بروز می کند و حتی در بعضی موارد می توان گفت، که هیچ اصالتی هم ندارند و پس از مدتی فروکش کرده و برای جامعه، عادی تلقی می شود (منظورم رنج دیگران است که فراموش می شود) و بیشتر عاملانشان می روند دنبال ادامه زندگیشان که مشخصا این از شاخصه های یک جامعه ی «جامعه تر» نیست. اینجاست که «نه به آن شوری شوری و نه به این بی نمکی» که حتی می توان گفت چه بهتر بود، مواسات کنندگان و انفاق کنندگان و یاریگران و و بالاتر و مهمتر از آن، آن چه که شما، آنان را جامعه ی جامعه تر (و البته شما کل جامعه را گفتید و من هم در مورد کلیت جامعه و آن چیز و برآیندی که امروز از همین جامعه شاهد هستیم، سخن می گویم) خواندید در آن دوران ابتدایی برای خیر رساندن به یکدیگر، به قول قمی ها، اینقدر، حسن،حسین نمی کردند و وظیفه معمولی و یومیه خود را انجام می دادند و و در عوض، امروز هم این مواسات، بخشندگی و روامداری را ادامه می دادند که خیر بزرگ این بود نه اینکه از بدی، بدتر شود.
و نکته ی پایانی اینکه: اگر این بخشندگان و مواسات کنندگان در جامعه وجود دارند؛ پس چرا شاهد این مشکلات خودساخته هستیم؟ و اگر هم تعداد فرصت طلبان و آزمندان جامعه بیشتر از آنان است، پس جامعه ی جامعه ترمان کجاست؟ و اگر هم فرصت طلبان جامعه ی ما معدودند و این اعمال را مرتکب می شوند پس این چه جامعه ی جامعه تری است که در بند اقلیت است؟ البته مشکلی ندارد، باشد! اما برادر، دیگر «جامعه تر» نیست.